آنقدر چیزهای خوب از تو به یادم مانده، که من در سکوت جنگل، از چشمه زلال کوهسارت تنها جرعه ای نوشیدم تب و هذیان شبانه...
فرهنگی – ادبی
عاشقان دادگستر موهوم چندان به راه آمدنش نشستند که عاشق انتظار شدند. بردگان بارگاه فریب هراسیده از کیفر گناهان پاک خویش از وحشت مرگی پیش...
ایستادم در تاریکیانگار شب تابوت-اتش رابر دوش کشیدهو بر مدارِ شهر می چرخاندو ماه ردِ عبور ستاره ای رادنبال میکردسرخ بود آسمانِ شبمصبحگاهان زیر رگبارخونِ...
کانون صنفی معلمان ایران با انتشار پیامی به مناسبت روز قلم گفته است امروز در حالی روز قلم را به جشن نشستهایم که بسیاری از نویسندگان و...
صبحگاه، پنجره را می گشایمپردیس -۱آهسته پشت پلکهایمبیدار می شوداز روبرو باد می وزدشب در پوستین سیاه-اشبه خواب رفتهروشنیِ افق حلاوتی ست بر جانمسبک می...
حتما مطلع هستید، امسال نمایشگاه کتاب در مصلای تهران برگزارشد که متاسفانه من نتوانستم حضور داشته باشم، مهمترین علتش هم مشکلات مالی بود که گفته...
درکوچهِ های خلوتِ تنهایی آوازی به گوش می رسد از انتهایِ حنجره ها گندم جوانه می زند حرفها پرتاب می شود به خیابانها خیابانها کوتاه...
شکفته بودی در قلب گلی نمیدانم شبی کلمه ها دلتنگات بودند آمدی…؟ و یا در وزش بادهای بهاری شکفته بودی در قلب گلی تو از...
آسمان را از نگاه خسته اش دزدیده بودند در سرانگشتانش اما، خون می دوید[1]. در دورههای گذشته، در دورهای که مبارزه اجتماعی در کشور ما...
رج می زنم زخمهایم را بیشمار است، تمام نمی شود هر چی جمع میکنند باز هم جمع میشوم با حنجرههای داغدار همه را صدا میزنم...
من در میان حلبی ها به دنیا آمدم،شبها در پیاده روهامیان کارتونهازیر نور مهتاب بی رمقبه خوابِ ستاره ها می رومبه نامِ بی مسمایِ کارتن...
در بخشی از این بیانیه با بیان اینکه نهادهای امنیتی به محل زندگی و کار چند تن از فیلمسازان هجوم برده و لوازم شخصی و...
چه حقیقت تلخ و دهشتناکی در گسترهِ افق نگاهت خیز برداشته وُ… می شتابد چشمانت درست می بیند! عشق، در معبرِ گرسنگی تن می فروشد...
سحر دلیجانی، نویسنده ایرانی تبار ساکن کشور آمریکاست. کتاب «بچههای درخت جاکارندا» از این نویسنده با موضوع روایتهایی از بازماندگان و خانوادههای اعدام شدگان در...
از انتهای شب میام از اعماق جهان تاریک وُ منجمد وقتی صدای طبل ها بلند می شود دلم با من نیست در هوایِ ماهِ مهِ...