بار سنگینی از واژه ها را
نیسانی با خود می برد،
گویی آن بارکش آهنین
چندین جلد کتاب
بر کُول کشیده
شهر به شهر می چرخد
اما خبر ندارد
شهر در شبی خسته
با مردمانش بخواب رفته
صبح، خمیازه می کشد
از دهانِ شبروانِ گرسنه
دزدان بی نقاب
با دستانِ همیشه آلوده،
و اقامه نمازِهایِ شبانه
۹۲ هزار میلیارد
لوطی خور کردند
مبارکه،
ناقابله
کار که تمام شد
نباید کش داد!
دریغا،
نان زیر سنگ است
و شکمهای گرسنه
سنگ بر شکم بستند
آواز در گلوگاه می برُد
در این شب بیداد.
رحمان -ا ۶ / ۶ / ۱۴۰۱