دو گویِ سُرخ و گداخته در قعر دو کاسه خونین، به چاهی می ماند، در انحنای تاریک، روشنایِ غروب می تابد، بر بلندای رخسار بی...
فرهنگی – ادبی
دستانت را هر روز باید جا بگذاری دزدی پنهان یا آشکار، روز و شب ندارد پشت قانونِ تاراج… همه رنگها تیره است و کبود، و...
مرگ از پنجرهی بسته به من مینگرد،زندگی از دم درقصد رفتن دارد،روحم از سقف گذر خواهد کرد در شبی تیره و سردتخت حس خواهد کردکه...
ما همیشه منتظریم یکی از راه برسد با نگاهی سرشار از مهر و دستانی گشاده از زیتون و باران گلخنده بهاران بر لبانش، خبر از...
نه شبی توفانی بود که آشیانه قمری فرو ریزد نه نسیم سحری در پاییز، که ترس بر جان پروانه اندازد، زیر نور مهتاب، از دلِ...
برایم چه فرقی میکندمردهام راکجا به خاک بسپارند!در گوشه ای از این خاکآرام خواهم گرفتتنها سایه بانی بر گورمبیافرازید،زمانی که باد زوزه کشاناز آن می...
شما گفتید، ما تسلیم سرنوشتیمشما بودید گفتیدو آنان که چون بادبسان سیاوشاز تقدیر و آتش گذشتندگفتند، و می دانستند این تکرار دروغ بودرفتند و…، خورشید...
میکیس تئودوراکیس، از نامدارترین و تاثیرگذارترین آهنگسازان قرن بیستم درگذشت. او هنرمندی متعهد و پیشرو بود که عمری در راه صلح، عدالت اجتماعی و آزادی...
قلب تان لخته های پوسیدهغرقاب در تالابِ سیاهی بود قساوت،آیه ای خشگیده،بی نیاز از توصیف،بر لبانتان- گردش دانه های تسبیحبرانگشتانتان،اورادِ صُلابه ای بود-صبحگاهان،بر گلویِ خونینِ...
شب های تابستان با من است شرجی، عرق ریز، خنکای شب با من است قطره های آب، مواج، از تنم روان است موجِ سیاهی می...
چه حکایتِ عجیبی دارد؟ این خیابان که تلخ دهان گشوده در میان حنجره باد، در روزهای خسته و کسالت و فریادها و گِردبادهای اضطراب استخوان...
جوایز جشنوارۀ سینمایی کن امسال چند ویژگی داشت: کنار گذاشتن سینمای آمریکا، توجه به جوانترها، به زنان و البته به فیلمهای “غیر غربی”. اصغر فرهادی...
«جیوان گاسپاریان به راستی تمام انرژی و احساس خود را با عشق در سازش دمید. به پاس تلاش پیگیر او بود که این ساز در...
نمی دانستم روزی نگرانیم، بهخاطر چشمهایت با خشمی همراه شود و در پرتو شعله های نگاهت به گناهِ نابخشودنی باید مجازات شوم؟ در این انبوههِ...
چند روزی خیلِ جماعتیبر سر کار بودند،حالا این جماعت هست وُجلادی که، تن پوش تازه ایبرایش دوختند. کابوس شبِ گذشتهِ من، تعبیر نمایش مُضحکی بود...