ما همیشه منتظریم
یکی از راه برسد
با نگاهی سرشار از مهر
و دستانی گشاده از زیتون و باران
گلخنده بهاران
بر لبانش،
خبر از روشنایی بیاورد
ما همیشه منتظریم،
باد از جنوب،
خبر خوبی از گلویِ خشکیده نخلها
از تشنگیِ زمینِ سوخته
(همان زمین سوخته احمد محمود)
و گاو میشهای شناور
در هور بیاورد
منتظریم
ناگاه دوستی،
از آن سویِ ابر و باد و آب
آرام از پشتِ خط
خبر خوب را،
در گوشمان نجوا کند
ما همیشه منتظر خبر خوبیم
خبر بد-
که از در و دیوار،
از آسمان بُغض آلود و گِرفته
آوار شده روی سرمان
و نَفس مان را بریده
تو نمی دانی،
وقتی دلگیری،
در تاریکیِ شب،
زُل زدی به سقفِ تیره
و صدایِ بی قفه کلنگِ گورکن
خواب از چشمانت می رباید
دنیا، مقابل چشمانت محو می شود
و تنها، منتظر قاصدکی هستی
خبر خوب بیاورد
تنها، خبر خوب،
حالمان را خوب می کند
رحمان–ا. ۱۰ / ۷ / ۱۴۰۰