کانون نویسندگان ایران: سیمین بهبهانی، شاعر، نویسنده و عضو برجستهی کانون نویسندگان ایران در ۲۸ مردادماه ۱۳۹۳ چشم از جهان فروبست. او در سال ۱۳۰۶...
فرهنگی – ادبی
غروب دیگری بودمن بودم و دیواراندوه از پرچین دلم بالا رفته بودشیشههای خانه ی بیصاحب دلم را شکسته بودمردم بسیاری در دلم خوابیده بودندهمه سردشان...
توماج صالحی، رپر ایرانی که اخیرا بعد از چندین ماه بازداشت به بیش از ۶ سال حبس محکوم شده، از سوی موسسه «گلوبال میوزیک اواردز»...
با قلبم… سلام ای، قامتِ شکیبا تنیده در نجابتقلمِ فسون نشسته بر خونشعرِ رهایی بر تارک رستاخیزچگونه است حالِ من امروز،که تو بی هوا رفتی!کاش...
آفتابِ آخرِ تیر ماهپهن شده وسطِ خیابانآتش می بارد از آسمانهُرمِ گرما هجوم آورده خانهخانه، مردِ خسته از کار را می ماند،خُفته در شبِی خستهگلدانها،...
شاپور جورکش، شاعر، مترجم، پژوهشگر، منتقد ادبی و از اعضای کانون نویسندگان ایران که چندی به علت مشکلات ریوی در بیمارستانی در شیراز بستری بود...
خاکِ گورستانی سرد وُ سیاه نشسته بر کرانهِ باریکی، ناپیدا می بلعد، باغِ شکوفه ها را ارواحِ عاصیِ مغموم گذشتند از طُغیان رود سَر به...
«در خلوت روشن با تو گریستهامبرای خاطر زندگان، و در گورستان تاریک با تو خواندهامزیباترین سرودها رازیرا که مردگان این سالعاشقترین زندگان بودند.»بیستوسه سال از...
هولناکتر از فاجعه بودخون می گریستکاش چیزی مثلِ خواب بودبا طلوع آفتابکابوس شب از من میگذشتو فراموش میکردم،کودکان کهنهِ پوش افغان رابه فروش آورده اند!...
هیچ وقت به خودت نگونمی توانی،می توانی و از هزاره درد-گداخته،خواهی گذشت هیچ وقت به خودت نگوعاشق نمی شویعاشق میشوی…و قلبت لبریز می شوداز دوست...
شکفته بودی در قلب گلینمی دانم شبی کلمه هادلتنگ-ات بودند، آمدی…؟و یا در وزش بادهای بهاریشکفته بودی در قلب گلیتو از پستان کدام اسطورهقطره- قطرهعصارهِ...
وداع با احمدرضا احمدی در تهران: سخنرانی دخترش بدون حجاب اجباری بر اساس گزارشها از تهران، مراسم تشییع احمدرضا احمدی، شاعر، نویسنده و هنرمند ایرانی...
باد صدایِ گامهای تو رااز فرادستهایِ البرز می آوردوز دلِ سخره های مه آلود می گذرددر آن سو، دریا متلاطمو گاه خروشان می غُرد من اما…تابِ...
آسمان مهِ سیاهی گرفتهمی بارد در این شبِِ سیاهباران شیشه ها را هاشورغُبارِ زمینِ خسته را می روبدآرواره ها،ته ماندهِ زباله ها را می بلعدداربستها...
عطر آرزوها می چرخد در هوا نزدیک می آید تندرِ نفسها از لبانِ شقایق می تراود و بر بالِ نسیم سحر می وزد باغچهِ دلتنگ...