Skip to content
می 22, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • با یاد و خاطره پرفروغ رفیق رحمان هاتفی(حیدرمهرگان)
  • خبرها
  • فرهنگی – ادبی

با یاد و خاطره پرفروغ رفیق رحمان هاتفی(حیدرمهرگان)

با قلبم…

سلام ای، قامتِ شکیبا تنیده در نجابت
قلمِ فسون نشسته بر خون
شعرِ رهایی بر تارک رستاخیز
چگونه است حالِ من امروز،
که تو بی هوا رفتی!
کاش بار دگر می دیدمت
با آن افقهایِ سبزِ نگاهت
و سرزمینِ بی انتهایِ راهت
غروبهایِ آتشینِ تنهایی-ام
به دیدارت می آمدم
و حالا من در خلوتم
با تو سخن می گویم
با آن نگاهی که در سکوت
از جگرگاهِ شب، بی پروا گذشت
می بینی،  زبانم قفل شده
با اشاره…و با قلبم حرف می زنم
و تو می دانی و می شناسی،  چرا ؟
خواب از چشمانم می گریزد
گرم بودم از نفسهایت
و آواز پرنده ای در حنجره ات
کاش دستم را می گرفتی
از این دهلیزِ تنگ سیاهِ بی رحم
می گذشتیم
از راه شیری
به رویایِ ستاره ها می رفتیم
نبض گلبرگها با نفسهایِت می زند
و قلب تو،
خون به رگهای سپیدارها می رساند
و امروز تو ای سفر کرده
در شبی سرد و دلگیر،
سرد و تلخ، از یادم می گذری
و هنوز عطر پیراهنت
در عبورِ گذرگاهت از آوردگاه می آمد
امروز حال من چگونه است
انگار تب کردم در شعرهایم
و باز غریبم
در شهری که دوستش می دارم
و تو پوست می اندازی
در پشتِ دیوارهای سیاه
در چشمان خونگرفته دژخیم-
در شبِ خسته
در ضربانِ شقیقه هایم 
غمین مباش
آسوده بخواب در حَریر جانت
که شبها،
ستاره ها با رویای تو بخواب می روند.

رحمان- ا     ۱۴/ ۵ / ۱۴۰۲

Continue Reading

Previous: دادگاه سپیده قلیان برگزار شد
Next: محکومیت هستی امیری و ضیا نبوی به یک سال حبس تعزیری
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved