
Recently updated on جولای 4th, 2025 at 08:36 ب.ظ
پژوهش و تنظیم از الف. هوشیار*
چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴
مارکسیستها فردگرایی را نه امری طبیعی یا بیطرف، بلکه پدیدهای ایدئولوژیک میدانند که توسط ساختارهای سرمایهداری تولید و بازتولید میشود. هدف این ایدئولوژی تضعیف همبستگی جمعی و جایگزینی رابطهٔ اجتماعی با رقابت فردی است.
۱. فردگرایی نولیبرالی: ایدئولوژی سلطهگر
در این زمینه، مارک فیشر در کتاب واقعگرایی سرمایهدارانه۱ تأکید میکند که نظام سرمایهداری نهتنها ابزار تولید، بلکه افق ذهنی و تخیّل انسانها را نیز تا جایی تصاحب کرده است که حتی تصور دنیایی متفاوت از سرمایهداری دشوار شده است.
فردگرایی در معنای نولیبرالی آن سوژهای میسازد که خود را مسئول تمام جوانب زندگیاش میداند: از موفقیت شغلی گرفته تا سلامت روان. در چنین ساختاری، امکان شکلگیری «طبقه» یا «ما» بهعنوان کنشگر سیاسی جمعی ضعیف میشود، زیرا که افراد در نقش مصرفکننده، کارآفرین، و بِرَند شخصی تعریف میشوند، نه در جایگاه عضوی از جامعهٔ استثمارشده.
۲. دیجیتالیزه شدن فضاهای کنش: تضاد یا فرصت؟
فناوری دیجیتال یکی از ابزارهای اصلی بازتولید فردگرایی است. پلتفرمهایی چون اینستاگرام، فیسبوک، توییتر، و تیکتاک ساختارهایی ایجاد میکنند که در آنها کاربر نهتنها با دیگران رقابت میکند، بلکه بهطور مستمر خود را مدیریت و تبلیغ میکند و ارتقا میدهد. این پلتفرمهای بهشدت فردمحور مبتنی بر الگوریتمهای تقویتکنندهٔ رفتارهای سرمایهدارانه و نافی جمعگرایی سازمانیافتهاند.
با این حال، چپگرایان معاصر نیز نشان دادهاند که همین فناوریها میتوانند بهعنوان ابزار مقاومت نیز عمل کنند. بهقول نیک سرنگ و الکس ویلیامز در کتاب اختراع آینده۲، چپ باید فناوری را نه رد کند و نه تنها برای مقاومت مقطعی بهکار گیرد، بلکه باید آن را برای ساختن زیرساختهای سیاسی و اجتماعی نوین به تملک بگیرد.
۳. از مقاومت واکنشی تا سازماندهی پیشدستانه
بسیاری از جنبشهای چپ در دهههای اخیر به کنشهای اعتراضی موقتی و واکنشی محدود شدهاند: تظاهرات خودجوش، طوفان توییتری، یا کمپینهای هشتگی. بهنظر برخی پژوهشگران، این نوع کنشها، هرچند ارزشمندند، بهدلیل نداشتن ساختار پایدار و سازمانیافتگی در درازمدت توان تغییر ساختارهای قدرت را ندارند.
جودی دین در کتاب تودهها و حزب۳ بر لزوم بازاندیشی نقش حزب تأکید دارد. او معتقد است که تنها از طریق ساختارهای جمعی پایدار مانند حزب است که میتوان کنش فردی را به کنش جمعی تبدیل کرد. از نظر او، شبکههای دیجیتال اگرچه میتوانند توده را بسیج کنند، اما بدون ساختار بهسرعت فرومیپاشند یا در چرخههای تکراری و بیاثر گرفتار میشوند.
۴. تولید هویت جمعی در بسترهای دیجیتال
یکی از راهبردهای مهم برای مقابله با فردگرایی دیجیتال بازتولید هویت جمعی از دل همین بسترهاست. در این زمینه، نظریهٔ «کنش ارتباطی» (connective action) که الکساندر سگربرگ و لانس بنت۴ مطرح کردهاند نقش مهمی دارد. آنها میگویند که برخلاف کنش جمعی سنتی، که مبتنی بر ساختارهای رسمی و ایدئولوژی مشترک بود، «کنش ارتباطی» بر روابط افقی، هویتهای منعطف، و سازماندهی دیجیتال استوار است. نمونههای موفقی از چنین کنشی را در جنبشهایی چون «تسخیر وال استریت»، «زندگی سیاهان مهم است»، و «سوسیالیستهای دموکراتیک آمریکا» میبینیم که توانستهاند در عین حفظ ساختارهای افقی، هویت مشترک و خواست سیاسی روشنی بسازند. (جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران را نیز میتوان یکی از نمونههای برجستهٔ چنین جنبشهایی تلقی کرد.)
۵. نقد پلتفرمهای دیجیتال موجود و ساخت پلتفرمهای بدیل
جنبشهای چپ نباید تنها مصرفکنندهٔ پلتفرمهای دیجیتال باشند، بلکه باید بهدنبال خلق زیرساختهای بدیل باشند. استفاده از سرورهای امن، پلتفرمهای متن باز، رسانههای مستقل، و ابزارهای غیرمتمرکز از راهبردهای مقابله با سلطهٔ غولهای فناوری است. در همین ارتباط، پروژههایی چون Mastodon، Diaspora، و رسانههای مستقل چپگرا همچون Jacobin، Novara Media، یا The Intercept تلاش دارند که فضای گفتوگوی جمعی را از دست الگوریتمهای سودمحور خارج و به بازسازی هویت جمعی کمک کنند.
۶. از میمها تا مانیفست: بازسازی فرهنگی چپ
فرهنگ دیجیتال (از جمله میمها، ویدئوها، شوخیها، و زبان روزمرهٔ آنلاین) میتواند ابزار قدرتمندی برای تولید معنا و پیوند اجتماعی باشد. چپ نوین درمییابد که برخلاف گذشته، ایدئولوژی از طریق تئوری انتزاعی بهدشواری منتقل میشود، بلکه بیشتر از مسیر زیباییشناسی، تجربهٔ زیسته، طنز، و ابزارهای اینترنتی نوین قابلانتقال است. جنبشهای موفقی مانند کارزار انتخاباتی برنی سندرز یا جرمی کوربین از این فضا برای ساختن روایتهای رهاییبخش بهره بردند. این روایتها، در عین آنکه با زبان روزمرهٔ مردم سخن میگفتند، توانستند بازتابدهندهٔ خواست عدالت اجتماعی و برابری باشند.
نتیجهگیری: امکان رهایی در دل ساختار سلطه
در مجموع، جهان دیجیتال در عین حال که فردگرایی را تقویت میکند، امکانهای تازهای برای کنش جمعی و سازماندهی چپ فراهم میآورد. دیدگاه مارکسیستی به ما نشان میدهد که فردگرایی امری ذاتی نیست، بلکه نتیجهٔ تاریخی و ساختاریِ مناسبات سرمایهداری است. از این رو، همانطور که این ساختارها انسان را فردگرا کردهاند، میتوان از دل آنها نیز ابزار مقاومت و سازماندهی بیرون کشید. کنش جمعی سوسیالیستی در عصر دیجیتال نیازمند بازاندیشی در مفاهیم سنتی مانند حزب، طبقه، و هویت است، بدون آنکه محتوای اصلی و ضرورت ساختار و انسجام را فراموش کند. چپ میتواند با استفاده از فناوری، خلق رسانههای مستقل، تولید روایتهای جدید، و ساختن هویت جمعی بار دیگر در برابر سلطهٔ سرمایهداری بایستد، و میایستد.
ادامه دارد…
* بخش اول: جنبش سوسیالیستی در برابر سلطهٔ فردگرایی (۱)
* بخش دوم: فرد انسانی به محیط طبیعی و اجتماعیاش مرتبط است (۲)
* بخش سوم: فردگرایی چگونه شکل گرفته و گسترش یافته است؟ (۳)
* بخش چهارم: گسترش فردگرایی تحولی خودبهخودی است یا سازمانیافته و هدفمند؟ (۴)
* بخش پنجم: توسعهٔ شهری نولیبرال و گسترش فردگرایی (۵)
* بخش ششم: گوشیهای هوشمند و نقش آنها در گسترش فردگرایی (۶)
یادداشتها:
1. Fisher, M. (2009). Capitalist Realism: Is There No Alternative? Zero Books.
2. Srnicek, N., & Williams, A. (2015). Inventing the Future: Post-capitalism and a World Without Work. Verso.
3. Dean, J. (2016). Crowds and Party. Verso.
4. Bennett, W. Lance, and Alexandra Segerberg. The Logic of Connective Action: Digital Media and the Personalization of Contentious Politics