آنچه در دوران اخیر اتفاق افتاده نه گذار از استبداد دینی به دمکراسی که عقب نشنی گام به گام اصلاح طلبان و نیروهای سیاسی حاشیه آنهاست از مواضع گذشته خویش تا آنجا که نه تنها هیچ کدام از چهره های شاخص اصلاح طلبی در میدان باقی نمانده اند که اصلاح طلبان به جنایتکارانی چون پورمحمدی، رازینی، دری نجف آبادی روی آورده و به جای مبارزه برای حذف جایگاه رهبری و تضعیف آن که محور برنامه های اکثریت اصلاح طلبان در یک دهه گذشته بود به رسمیت بخشیدن و پذیرش جایگاه قانونی آن فرو کاهیده اند.
عفت عزیز،
تاسف آور است که جنایتکارانی چون رئیسی جرات پیدا کرده و خود را کاندید ریاست جمهوری می کنند. اما این درد را با که باید گفت که تقصیر از خود ماست که هر دوره به بهانه ای آب توبه بر سر گروهی از آنها می ریزیم و راه را برای آمدن جنایتکاران بعدی هموار می کنیم. چرا رئیسی نیاید وقتی کمتر از دو سال پیش بسیاری از “دوستان” شاپور به جنایتکاری چون ری شهری و دری نجف آبادی رای دادند و پیشتر از آن به انتخاب پورمحمدی، عضو دیگری از هیات مرگ، برای وزارت دادگستری کمترین اعتراضی به روحانی نکردند، که مصلحت نبود.
امروز هم بدون قید و شرطی سینه سپر کرده و به بهانه جلوگیری از ورود آیت الله مرگ و سردار گازانبری به تبلیغ روحانی که در کابینه خود همکار رئیسی (پور محمدی) را در مقام دادگستر دارد، فریادشان همه جا را گرفته و حتی از هواداران آنها در داخل نظام هم بیشتر تبلیغ کرده و با انگشت مهر کرده با افتخار عکس یادگاری می گیرند. تاسف آور است که همین گروه سایت های خارج کشوری را به مرکز تبلیغات برای روحانی و کابینه او تبدیل کرده اند. شک ندارم که اگر پورمحمدی کاندید شده بود و احتمالا روحانی و یا خاتمی از او در مقابل رئیسی حمایت می کردند، همین آقایان باز به پای صندوق رفته و به پورمحمدی رای می دادند، چنانکه دو سال پیش به ری شهری و دری نجف آبادی و علی رازینی رای دادند. اشکال از ماست که سقف مطالباتمان به سطح جناح های میانه راست سقوط کرده و رفتار انتخاباتی و سیاسی مان از راست میانه درون حکومت هم عقب مانده تر شده است.
چند روزی است باز با خودم دارم کلنجار می روم که مطلبی بنویسم و این بخشی از همان حرف هایی است که می خواستم بنویسم. واقعا ما را چه شده که به این بی پروایی به تبلیغ برای امنیتی ها افتاده ایم. همه ما می دانیم که روحانی از رئیسی بهتر است. در عین حال می دانیم که تبلیغ ما برای او کمترین تاثیری درنتیجه انتخابات ندارد. او انتخاب خواهد شد چرا که بهترین گزینه نظام نیز هست و درست به همین دلیل هم همه کسانی که دل در گرو حفظ نظام دارند از راست و راست میانه تا اصلاح طلبان از همه طیف هایشان نهایتا پشت او خواهند رفت و درست به همین دلیل هم رهبری تمایلی به حذف او ندارد. حالا حکایت ما نمی دانم چیست، چرا بعضی چنین سینه سپر کرده و برای او هوار می کشند. قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ من همین سوال را دو سال پیش در انتخابات مجلس خبرگان از دوستانی که به لیست امید که جنایتکارانی چون ری شهری، دری نجف آبادی و رازینی را در خود داشت رای دادند، پرسیدم . پرسیدم که چه کرده ایم که جنایتکاران طلبکار هم شده اند؟ *
همان جا گفتم که “بی دلیل نیست که پورمحمدی این روزها با گستاخی تمام و بدون کمترین شرمی از جنایت های گذشته خود دفاع می کند. او می بیند که افراد بالاتر از وی در رده جنایتکاران دولتی، محمدی ری شهری و دری نجف آبادی، چه راحت و آسان با رای آقایان در داخل و حمایت آقایان دیگر در خارج به مجلس خبرگان راه یافتند و از آنها پس از آن همه جنایتی که مرتکب شده بودند دفاع شد و پیروزی آنها و ورودشان به مجلس خبرگان جشن گرفته شد.”*
همانجا گفتم که “چه غم انگیز بود که جمعی از فعالین سیاسی و عده ای که خود سالها از عمر خود را در زندان و تبعید و مهاجرت گذرانده بودند با افتخار در صف صندوق های رای گیری عکس یادگاری گرفتند و با نشان دادن انگشت های بنفش رنگ خود در شبکه های اجتماعی، چشم پوشی برجنایت و کشتار را به حساب پیروزی خودشان بر مثلث جیم گذاشتند.”*
امروز باز شاهد همان عکس ها هستیم، باز عده ای انگشت خود را بنفش کرده و برای روحانی سینه می زنند.
امروز اگر شاهد حضور رئیسی هستیم درست به همین دلیل است. ما در سیاست و اخلاق فاقد پرنسب هستیم. ما را شکنجه می کنند، رفقایمان را حلق آویز می کنند و ما باز در صف های رای در لندن و پاریس و برلین و فرانکفورت و واشنگتن به همان افرادی رای می دهیم و از همان کسانی اعاده حیثیت می کنیم که در کارنامه خود به این قتل و جنایتها افتخار می کنند.
من هرگز مخالف شرکت در انتخابات نبوده و نیستم، اما به قول معروف هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.
اگر خاتمی بود و پلاتفرم اصلاح طلبی، باز یک چیزی. اگر معین بود و وعده های تغییر در ساختار های اساسی نظام، باز حرفی!
اگر حتی رای ما سرنوشت همین انتخابات را قرار بود تغییر دهد، باز باید تامل می کردیم و به قول معروف بین بد و بدتر به بد رای می دادیم. ولی هیچکدام از اینها امروز موضوعیت ندارد.
البته آقای پورمندی مدعی شده اند که”در انتخابات ریاست جمهوری شرکت میکنم و به روحانی رای میدهم، زیرا: انقلاب به طور کلی و انقلابی دیگر در ایران، نتایج فاجعهباری به بار میآورد و تنها راه گذار از استبداد دینی به دموکراسی و آزادی، عقب راندن گام به گام گروههای برخوردار حاکم، به اتکای جامعه مدنی مرکب از مردمی آگاه و متشکل است.”**
توهم نویسنده و یا آنچه او می خواهد القاء کند این است که انگار اگر افرادی چون ایشان به روحانی رای ندهند او رای نمی آورد و اگر روحانی رای نیاورد قرار است در ایران دوباره انقلاب شود، که نتیجه اش فاجعه بار است. و انگار با رای به روحانی راه گذار از استبداد دینی به دمکراسی و آزادی باز شده و عقب راندن گام به گام هموار می شود. غافل از اینکه آنچه در دوران اخیر اتفاق افتاده نه گذار از استبداد دینی به دمکراسی که عقب نشنی گام به گام اصلاح طلبان و نیروهای سیاسی حاشیه آنهاست از مواضع گذشته خویش تا آنجا که نه تنها هیچ کدام از چهره های شاخص اصلاح طلبی در میدان باقی نمانده اند که اصلاح طلبان به جنایتکارانی چون پورمحمدی، رازینی، دری نجف آبادی روی آورده و با تبلغ استراتژی جدید “رهبری در چهارچوب قانون” در صدد پناه بردن به زیر قبای رهبر شده اند و با بزرگ نمایی افراطیون راست به دنبال ایفای نقش میانه روانه برای رهبر شده و به جای مبارزه برای حذف جایگاه رهبری و تضعیف آن که محور برنامه های اکثریت اصلاح طلبان در یک دهه گذشته بود به رسمیت بخشیدن و پذیرش جایگاه قانونی آن فرو کاهیده اند.
از پورمندی یک قدم آنطرف تر آقای ارسی هستند که مدعی شده اند که “فردی شایستهتر از او (روحانی) را برای مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران نمیشناسم. یعنی صمیمانه معتقدم که در درونِ نظام فقاهتی که هیچ، در میان اعضاء اپوزیسیونِ «نظام» هم، محال اگر نباشد مشکل بتوان کسی را همسنگ و هموزن او پیدا کرد!” پس “به روحانی رأی میدهم.”***
ارسی دیگر بهانه انتخاب بین بد و بدتر را کنار گذاشته و بدون تعارف روحانی را به عنوان بهترین کاندید ممکن که حتی در میان اپوزیسیون هم هم سنگ و همتراز او را نمی توان پیدا کرد علم کرده و در کاروان حامیان او قرار است به پای صندوق رفته و به او که هم سنگی، نه در درون نظام و نه در میان اپوزیسیون، ندارد رای دهد.
از ارسی و پورمندی که بگذریم باز افرادی هستند که حتی از گفتن کلمه اپوزیسیون و اطلاق آن به گروهای سیاسی خارج کشور نیز ابا دارند، چرا که اگر چنین بیانی به کار گرفته شود “این طور حرف زدن به این تصور دامن می زند که اجا طرفدار فشار جامعه بین المللی بر ایران است. محتوای تصوری که ما باید درست کنیم همکاری است نه دادن به فشار. اگر اجا یک تشکل حقوق بشری بود اشکال نداشت. اما اگر اجا خود را جزء مدعی حکومتی بداند باید اقتدار حکومت را پاس دارد و التجاء نکند. التجاء کار تشکلی است که مدعی قدرت نیست.” ****
این سطح از مطالبات و رفتار سیاسی را مقایسه کنید با گفتمان یک دهه پیش در دوران اصلاحات.
در آن دوران در نامه ای که آقای معین به دخترم که در حقیقت خطاب به ما در خارج کشور بود چنین نوشت: “میدانم؛ تو حق داری تردید کنی، و من و دوستانم ناگزیریم در عمل به تردیدهای تو پاسخ بدهیم. اما من ایمان دارم که یک روز همه ابرهای سیاه کنار میروند و آسمان کشورمان دوباره آبی میشود و پرندههای مهاجر برمیگردند به آشیانهشان. اما اول باید آن ساختمان را تمام کنیم. آنوقت این ساختمان تازهساز میتواند از مهمانهای عزیزش، بلکه از همه آنهایی که در آن حق و سهمی دارند، آبرومندانهتر پذیرایی کند.”*****
در بخش دیگری از همین نامه در رابطه به جنایات دهه اولیه انقلاب او چنین نوشته بود “میبینی میترا خانم. همهچیز را گفتم، اما هنوز جواب تو را ندادهام که پرسیده بودی مگر پدرت چهکار کرده بود که به زندانش انداخته بودند، یا چهکار کرده بود که بعد از بیرون آمدن از زندان هم آنقدر اذیتش کردند که ایران برایش یک زندان بزرگ شد. راستش چه بگویم، جوابی ندارم… اما معروف است که آمریکاییها یک ضرب المثلی دارند که میگوید: «ببخش، ولی فراموش نکن!» تو فراموش نکن، ولی نه اینکه چیزی در دلت بماند. اینها را همیشه یادت نگه دار، تا تلخیهای تاریخ هیچوقت، در هیچ جا و به دست هیچ کس، دوباره تکرار نشود. مهم این است؛ اگر مشکل آینده حل شد، از گذشته میتوان گذشت، میتوان گذشت کرد.”*****
بیشتر از یک دهه از آن زمان گذشته است. امروز متاسفانه دوستان ما در خارج از کشور نه تنها بخشیده اند که همه چیز را فراموش کرده و نه تنها فراموش کرده که از جنایتکاران یک به یک دارند اعاده حیثیت می کنند. چهار سال پیش پورمحمدی بود، بعد نوبت به ری شهری و رازینی و دری نجف آبادی رسید، و فردا نوبت رئیسی خواهد بود. دلیل آمدن رئیسی رفتار ماست.
با احترام،
رضا فانی یزدی
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
این مطلب ار پس از خواندن نامه خانم عفت ماهباز به همسر رئیسی نوشتم .
متن نامه عفت را در اینجا می توانید ببینید
*مقاله من تحت عنوان “چه کرده ایم که جنایتکاران طلبکار هم شده اند”
www.rezafani.com
**مقاله احمد پورمندی در سایت ایران امروز
www.iran-emrooz.net
*** مقاله محمد ارسی در سایت ایران امروز
www.iran-emrooz.net
**** از متن نامه فرخ نگهدار به لیست اتحاد جمهوریخواهان در رابطه با پیش نویس سند سیاسی
***** متن نامه من و پاسخ دکتر معین را در اینجا می توانید ببینید
www.rezafani.com