مجید بهشتی (زاده ۲۹ مهر ۱۳۳۴ در کرمان)، نویسنده، تهیهکننده، بازیگر و کارگردان ایرانی تئاتر و تلویزیون و سینماست. او پس از اخذ دیپلم متوسطه به دانشکده هنرهای دراماتیک تهران راه پیدا کرد و تحصیلات خود را تا پایان سال ۱۳۶۵ تا سطح لیسانس در رشته هنرپیشگی و کارگردانی ادامه داد و در سال ۱۳۸۳ در رشته کارگردانی تئاتر فوق لیسانس گرفت. مجید بهشتی از بدو ورود به تهران بطور عملی نیز به فراگیری فن نمایش و کارگردانی پرداخت و زیر نظر استادان بزرگی رکن الدین خسروی، حمید سمندریان، بهزاد فراهانی، حسین پرورش و دیگر استادان، فن کارگردانی و بازیگری را آموخت. وی در سال ۱۳۶۰ در تلویزیون به کار تهیه و تولید سریال و فیلم سینمایی پرداخت و کارهای بسیاری را به عنوان تهیهکننده و کارگردان تولید کرد. همزمان در سال ۱۳۷۶ مجله سینمایی فیلم و هنر را پایهگذاری کرد و بمدت ۷ سال در این مجله به عنوان مدیر مسئول و سردبیر مشغول کار بود. اما انتشار این نشریه در سال ۱۳۸۴ متوقف شد. بهشتی در دوران کار در رادیو و تلویزیون، کارگردانی و تهیهکنندگی سریالهای بلند و نمایش های تلویزیونی پُر بینندهای را به عهده داشت که با موفقیت از رادیو و تلویزیون ایران پخش گردید. او در سال ۱۳۸۳ ایران را به مقصد انگلستان ترک گفت و اکنون در لندن اقامت دارد.
***مصاحبه با مجید بهشتی در رابطه با مشخصه های والای دکتر رکن الدین خسروی ***
اندیشه نو: آقای بهشتی، شما از نزدیکترین شخصیتهای تئاتری به دکتر “رکنالدین خسروی” بودید. لطفاً از نخستین آشنایی خودتان با استاد “خسروی” و برداشتتان از شخصیت ایشان بگوئید.
مجید بهشتی: اولین برخوردم با استاد خسروی برمیگردد به سال ۱۳۵۶ که در کنکور “دانشکده هنرهای دراماتیک” شرکت کردم. ۱۹ سال داشتم و برای کارگردان و بازیگر شدن در کنکور دانشکده هنرهای دراماتیک، دانشکدهای که بهترین دانشکدهٔ هنریِ خاورمیانه محسوب میشد (آن دانشکده بعد از انقلاب فرهنگی منحل شد) و بههمت دکتر “مهدی فروغ” و با همراهی استاد رکنالدین خسروی تأسیس شده بود، شرکت کردم. قبول شدن در آن دانشکده که هرسال حدود هزار نفر در کنکورِ آن شرکت میکردند و درکل صد نفر در ۵ رشته: “بازیگری و کارگردانی”، “تئاتر عروسکی”، “سینما و تلویزیون”، “طراحی صحنه” و “ادبیات دراماتیک” قبول میشدند، کاری بسیار دشوار بود و استاد خسروی در گزینش دانشجو در این دانشکده همهکارهٔ امتحانات بودند. اولین روزی که در دانشکده با استاد دیدار داشتم، برخوردی بسیار خوشایند داشت و مهرِ ایشان به دلم نشست و از همان روز تا چند روز قبل که استاد از دنیا رفت، همچنان شاگرد و مرید ایشان بودم و همواره درحال یادگیری.
اندیشه نو: نظر شما دربارهٔ زندهیاد رکنالدین خسروی در مقام یک هنرمند ایرانی چیست؟
مجید بهشتی: ایشان فقط بهعنوان یک استاد در هنر تئاتر مطرح نبودند بلکه بهدلیل خصلتهای انسانی و مردمی زیادی که داشتند و همواره با زورگویان ظالم و قدرتمندان مبارزه میکردند، و این یکی از محاسن مهم استاد بود، باعث شد مرید ایشان شوم و میتونم بگم همهٔ ما را جذب میکرد یعنی همهٔ کسانی که شاگرد استاد میشدند از ته دل به او عشق میورزیدند.
اندیشه نو: بهنظر شما تأثیرِ استاد خسروی بر “تئاتر” ایران چگونه ارزیابی خواهد شد؟
مجید بهشتی: تأثیرِ استاد خسروی بر تئاتر ایران زیر بنایی و اساسی است. یعنی، استاد بیشتر سعی میکرد برای تئاتر “بازیگر” بسازد. چون مهمترین رکن یک تئاتر بازیگر است. اگر متن نمایشی نباشد میشود با بداههسازی نمایش را به صحنه برد، اگر همه عواملی که یک نمایش را تشکیل میدهند یعنی: کارگردان، دکور، نمایشنامه، نور، موزیک… را داشته باشیم و فقط بازیگر نداشته باشیم، هیچ نمایشی بهاجرا درنخواهد آمد، اما اگر کارگردان، دکور، نمایشنامه، نور، موزیک را نداشته باشیم فقط بازیگر داشته باشیم میشه نمایشی را بدون همه اونها بهاجرا گذاشت. یعنی دو چیز اگر نباشد نمایشی در کار نیست، یکی بازیگر و دیگری “تماشاچی”. استاد خسروی این دو رکنِ اساسی نمایش را تربیت میکردند، حتی تماشاچی را تربیت میکردند، چون ایشان برای نمایش خودشان تماشاچیای خاص و انبوه داشتند. با قاطعیت میتونم بگم که کارهای استاد خسروی، تماشاچیِ خاص خودش را داشت، در اصل تربیت میکردند برای دیدنِ نمایشها، و مهمتر از همه، کاری که استاد خسروی در تئاتر ایران کردند، بازیگرسازی بود، و برای نمونه، بسیاری از بازیگران مطرح ایران از کلاس درس و نمایشهای استاد خسروی بیرون آمدند. مهمترین کارِ استاد “بازیگرسازی” در تئاتر ایران بود اضافه بر سایر کارهای بسیار اساسیای که در رشد هنر نمایش بهطور علمی، انجام دادند.
اندیشه نو: در دورانی زندگی میکنیم که یک هنرمند در نزد رسانهها زمانی موفق ارزیابی میشود که او یک “ستاره” (سِلبریتی) بهشدت محبوب و جنجالی باشد. نظرِ استاد خسروی در مورد این شیوه هنرمندسازی از سوی رسانهها چه بود؟
مجید بهشتی: دکتر خسروی همیشه سعی میکردند از جوانانِ بااستعداد و حتی گمنام بازیگر تربیت کنند وهیچگاه بهدنبال “نام” افراد یا “چهره”ها نرفتند و مجذوب آنها نشدند و بهنظرم این یکی از محاسن بزرگ استاد بود که گول ظاهر و محبوبیت و معروفیت کسی را نمیخوردند و به استعداد، دانش و علاقهٔ فرد به تئاتر نگاه میکردند و با او کار میکردند. ”
اندیشه نو: معروف است که زندهیاد خسروی اسیر محافظهکاری نبود و، برای مثال، هر آنچه ممکن بود که صحنهٔ بازی در تئاتر را تغییر دهد و متحول کند و رشد دهد، انجام میداد و در راه آن میکوشید. آیا او را میتوان یک “آوانگارد” در هنر تئاتر دانست که توانست در امر کارگردانی سَبکهایی “پیشرو” و جدید ابداع کند؟ کدامیک از کارهای او را میتوان در بردارندهٔ آفرینشِ “سَبک”ی نو دانست؟
مجید بهشتی: روشِ کاری و کارگردانی استاد منحصربهفرد بود و بهنوعی میتوان گفت ایشان برای خودشان سَبکی مخصوص داشتند. یکی از همکارانشان بهنام دکتر “شفیعی” جملهٔ خوبی دربارهٔ استاد خسروی گفته است: “رکنالدین خسروی نقاشِ تئاتر بود” و بهدرستی هم استاد خسروی نقاشِ تئاتر بودند. هیچکدام از استادان دیگر سبک و سیاق ایشان را نداشتند و برای همین همیشه در تئاترهاشون یک کشف خلاقه و منحصربهفرد وجود داشت که مختص خودشان بود و سبک و سیاق خاص خسروی بود و همینها کار ایشان را با کارهای دیگران متفاوت و بهلحاظ هنری خلاقتر نشان میداد. همه کارهای استاد در نوع خودش خوب بود. کارهاشون یکسان نبود و اینکه یک الگوی از قبل تعینشده باشد و در همهٔ کارها از اون الگو بهره گرفته شود و پیاده شود نه، اینجوری نبود. اکثر کارها با اِتودهای خلاقانه استاد شکل میگرفت و ساخته میشد. بر پایهٔ فکر و بیان درست نمایشی میشد اثری بینظیر، و مثل بعضی کارگردانهای ایرانی نبود که “کار” یک الگوی همیشگی داشته باشد، متن نمایش با اون الگو کار شود و فقط متنها عوض شود. کارگردانیِ استاد بهشکل بداههسازی و بهطور متقابل اتفاقات روزمره بر پایه متن نمایش پیش میرفت و بعد هرکس میدید، حتی اگر اسم استاد خسروی پای پوسترِ کار نبود، معلوم بود کارِ ایشان است و رد پای استاد مشخص بود. حتی یادمه در یک نمایش، موقعی که استاد زیر ذرهبین بودند و در اصل نمیتوانستند با اسم خودشان بهطور علنی کار کنند، یک نفر نمایشی را کار میکرد و استاد خسروی را دعوت کرد تا کارشان را ببینند و نظرِ اصلاحی بدهند. استاد که آمدند کار را دیدند اون کار را در چند جلسه اصلاح کردند و کار به اسم اون فرد رفت و اجرا شد. هیئت بازبینی از روی نوعِ کار فهمیدند که جای پای استاد خسروی در این کار بوده است. از کسی که کار بهنامش بود در اینباره سوآل کردند، ولی او گفت نه، اصلاً کار خودم هست. اما اونها میگفتند نه، معلومه کارِ تو نیست. یعنی سبک و سیاق کار استاد منحصربهفرد بود.
اندیشه نو: سَبک تدریسِ استاد خسروی چگونه بود؟ آیا به دانشجو فقط “فن” بازیگری، کارگردانی، یا جز اینها را تعلیم میداد یا اینکه میآموخت که چگونه در هنر پیشرو باشد و نوآوری کند؟
مجید بهشتی: سَبک تدریسِ استاد خیلی با بقیه استادان تئاتر فرق داشت و منحصربهفرد بود. در روش خلاقِ ایشان، دانشجو بهطورِ همزمان، آموزشِ “کارگردانی” و “بازیگری” را بهصورت عملی فرامیگرفت. استاد همیشه خودشان دانشجویان بااستعداد را در کلاسهای درس محک زده و پیدا میکردند. کسانی که فقط بهدنبال نمره و گرفتن لیسانس بودند جدا کرده و گروهی هم که بااستعداد بودند و فقط بهدنبال علم و هنر بودند را هم جدا میکردند. بعداً این دو گروه را که متشکل از افراد کماستعداد که برای گرفتنِ نمره دانشجوی تئاتر شده بودند را راضی میکردند و نمرهیی در حدِ قبولی و گرفتن لیسانس بهشون میدادند و با بقیه که بااستعداد بودند و تشخیص میدادند برای هنر و پویایی خود و هنر نمایش آمدهاند، بهطورِ جدی کار میکردند و از جان مایه میگذاشتند و تعلیمیافته به جامعهٔ هنری و تئاتر تحویل میدادند. بسیاری از افراد این گروه بااستعداد، از بازیگر گرفته تا کارگردان های شایسته و مطرح در سطح ایران وجهان، را میتوان نام برد که درحال کارند.
اندیشه نو: استاد خسروی بهغیراز کارگردانی صاحب قلم نیز بود. لطفاً در مورد کار نویسندگی او و تأثیرِ آن توضیح دهید.
مجید بهشتی: استاد در کار پژوهشِ تئاتر و شناختِ سَبکهای تئاتر، مقالات زیادی در مطبوعات فرهنگی و هنری بهچاپ رساندند و کارشون بسیار با وسواس و دقت انجام میشد و با همین روش بود که انبوهی از نوشتههای وزین بهنگارش درآورده و به یادگار گذاشتهاند. حاصل تلاش و کوشش فرهنگی و هنری وی مجموعهیی از مقاله، کتاب و پژوهشهای هنری در زمینههای “تئاتر”، “ادبیات نمایشی” و “تاریخ تئاتر” بهجا مانده که جاودانه خواهند بود. پس منزلت استاد در این زمینهها نیز یگانه بود. دست یافتن بهاین منزلت آسان نبود.
اندیشه نو: آیا واقعیت دارد که زندهیاد خسروی در بیشتر آثارش، در صحنه از یک “نردبان” استفاده میکرد؟ و اگر چنین است، چه دلیلی داشت؟
مجید بهشتی: در کارهای استاد خسروی، “سَمبُل”ها و “نماد”ها نقشی بسیار اساسی داشتند. در هر کارِ ایشان از ابزاری خاص استفادهای خاص صورت میگرفت در جهت بیان یک مفهوم در رشد و تفهیم قصهٔ نمایش. نردبان هم در اکثر کارها که نه، ولی در چند کار، استفاده شده است. مثلاً در تئاتر “اُدیپِ شهریار” نقشِ نردبان مهم بود و نردبان هایی درستشده با طناب، نقشی اساسی در تفهیمِ موضوع نمایش داشتند و بسیار هم زیبا بودند، نمادی بودند از تغییروتحول در زندگی، نیز برای رهایی و نجات. در بعضی از کارهای دیگر، استاد با ماسک و صورتکِ نمادین، برای بهنمایش گذاشتنِ “نیمهٔ پنهانِ” پرسوناژ یا موقعیت، استفادههای زیادی شده است. جز اینها، موسیقی و ریتم و حرکات بدنی در کارهای استاد خسروی نقشی اساسی داشتند و بهطرزی بسیار زیبا و موزون استفاده شده و خلاقانه و همیشه هماهنگ با هدفِ موضوعِ نمایشنامه بهنمایش درمیآمدند.
اندیشه نو: زندهیاد خسروی دیدگاههایی مترقی به مسائل سیاسی ـ اجتماعی داشت. ایشان در دوران قبل از انقلاب و باوجود سانسورِ شدید در امور فرهنگی و هنری در کشور، چگونه دیدگاهایش را با کارهای تئاتریاش تلفیق میکرد؟
مجید بهشتی: دیدگاه خسروی در نمایشهای قبل از انقلاب با همین نمادهایی که در پرسش قبلی شما توضیح دادم در کارها انجام میگرفت. مثلاً در نمایش “ژاندارک” اثر “برتولت برشت” که بهنمایش درآمد و البته بعداً یک اجرا داشت و توقیف گردید، دو بازیگر در نقش ژاندارک بازی میکردند- که این مسئله حتی جدلهایی بسیار برانگیخت و کار استاد توقیف شد- بسیاری از حرکات نمایشی و فرمها و میزانسنها طوری نمادین و با مفهوم طراحی میشدند که هم زیبا بودند و هم اینکه پیامِ نمایش بهطور پنهان و نمادین بهنمایش درمیآمد.
اندیشه نو: بعد از مهاجرت به لندن، استاد خسروی چه آثاری را به صحنه تئاتر برد که نشانگر جهتگیری ایشان نسبت مسائل سیاسی ـ اجتماعی بود؟
مجید بهشتی: استاد خسروی در لندن و اروپا چند کار کردند که همه آنها تقریباً جهتگیریِ سیاسی داشت. یعنی کارهای استاد خسروی خنثی و بدون جهتگیری سیاسی نبود. البته استاد، سیاست را جزیی از زندگی مردم میدانست. اعتقاد داشت همهچیز در جامعه سیاسی است، یعنی سیاستهای غلطِ اجتماعی در جهت پایمال شدن حق مردم مایههای سیاسی دارند و وجود نداشتنِ آزادی در هر جامعه- خصوصاً آزادی بیان و تفکر- موضوعی است سیاسی. استاد حتی کار کمدی هم میکرد. طوری کار میکرد تا پیامی برجسته داشته باشد. بههرحال، درد جامعه و بیعدالتی را در کارهایشان نشان میداد و آینهیی بود روبهرویِ جامعه امروزی، حتی در کارهایی که از آثار خارجی بهنمایش درمیآورد هم این جهتگیریها دیده میشد. در اصل، بهدنبال تحول، آزادی و زندگی بهتر برای مردم و آشکار کردن زشتیها و رودررویی با اِعمال زور و بیعدالتی در جامعه بودند.
اندیشه نو: برای شما مهمترین پیامی را که زندهیاد استاد خسروی در مقام یک انسان از خود بر جا گذاشت چیست؟
مجید بهشتی: بهنظرم همهٔ زندگی ایشان پیامهایی مثبت بودند با جهت و نگاهی درست به انسانها و اینکه باید در جامعه به انسانها ارزش داده شود، چه سیاه، چه سفید، با هرمرام و مسلک. انسان بودن و درست زندگی کردن برایشان مهم بود و حرف اول را میزد و همین نگاه و همین عملکردها بود که استاد خسروی را باارزش کرد. ایشان خصایل انسانی زیادی داشت و همین خصایل انسانی رکنالدین خسروی از او شخصیتی استوار ساخته بود که در مسیر عدالت گامهایی بلند برداشت و حرکت کرد، تا آخرین لحظهٔ زندگیِ پربارش. استاد خسروی تنها استاد کلاس، درس و مشق نبودند. ایشان در عرصههای مختلف به گردن همه ما حق دارند، ولی حق بزرگشان، در دعوت از ما برای زیبا دیدن، زیبا زیستن و انسان بودن است که تنها سرود دلنشین و همیشه ماندگارشان بود، منش و روشی بود که تنها از آزاداندیشهنرمندی با روح انسانی چون او، به گوش و جان میرسید.
عکس بالا- مجید بهشتی در حال کارگردانی فیلم
عکس زیر- دکتر رکن الدین خسروی و جمعی از شاگردان کلاس های تئاترش در منزل استاد