هاشمی رفسنجانی مرُد ولی ارثیه معنوی او همچنان دامنگیر جامعه ماست. تأملی در بررسی و اظهار نظرهای انجام گرفته دربارۀ زندگی او، خصوصاً در برخی نشریات و سایت های منتسب به اصلاح طلبان، اگرچه نشانگر تلاشی بسیار ضعیف از ارائه تصویری منتقدانه در برخی زمینه هاست، ولی گویا حضور اعتراضی انبوه مردم در مراسم تشییع جنازۀ او برای اعتراض به مجموعه حاکمیتی که او بخش جدا ناپذیری و نافذی از آن بود، برخی را به این تصور نادرست رسانده است که می توان از رفسنجانی در حد یک مبارزه راه اصلاحات و آزادی در مملکت ما تندیسی ساخت.
از جمله می توان به نامۀ «چهل و سه زندانی سابق»، در تجليل از هاشمی رفسنجانی اشاره کرده که توسط کسانی همچون مصطفی تاج زاده، بهزاد نبوی، عمادالدين باقی و شماری دیگر که خود را کوشنده ی استقرار جامعه مدنی می دانند، اشاره کرد که در رسای هاشمی رفسنجانی از جمله می نویسند: «حال او از میان ما رخت بربسته است، چنانکه نامش تا همیشه بر تارک اعتدالجویی و مردمخواهی این سرزمین خواهد درخشید و نقشش بر جان خسته تاریخ ایرانزمین جاویدان خواهد ماند… .»
عمده ترین خطوط کارنامۀ هاشمی رفسنجانی به عنوان سیاست مداری که در سی و هفت سال گذشته نقش اساسی در پایه گذاری و هدایت حاکمیت جمهوری اسلامی داشته است، پدیده ناشناخته ای نیست که نیازمند راز گشایی و کشف باشد. با اتکاء به اسناد موجود و حتی خاطرات مندرج و منتشر شده خود او می توان به راحتی سیمای مرد چند چهرۀ حکومت جمهوری اسلامی را در دوران اخیر روشن ساخت. نقش هاشمی رفسنجانی را می توان به طور کلی به سه دورۀ اساسی تقسیم کرد. دوران نخست انقلاب تا درگذشت خمینی، دوران هشت ساله ریاست جمهوری او و سپس دوران خرداد ۷۶ تا هنگام مرگش.
دوران نخست فعالیت رفسنجانی پس از انقلاب حکایت از نقش کلیدی او در شکل دادن به حکومت جمهوری اسلامی دارد. بجز ریاست مجلس و فرماندهی کل قوا، شکی نیست که رفسنجانی، به عنوان یکی از سیاست گذاران و مشاوران اصلی خمینی، در دوران سرکوب های خونین دهه ۶۰ مجاهدین و سپس قتل عام هزاران زندانی سیاسی در سال ۶۷، نقش اساسی یی را ایفاء کرد. او از مدافعال انقلاب فرهنگی در ابتدای انقلاب و یورش اوباش مدافع رژِیم به دانشگاه ها بود. روندی که به تعطیل دو ساله دانشگاه ها و تصفیه فیزیکی خشن و خونین دانشجویان و اساتید مخالف سیاست های رژیم از دانشگاه ها انجامید. او همچنین از مدافعان پر و پا قرص بخش خصوصی و مخالف ملی شده ها بود. او در شورای انقلاب به اینکه تجارت خارجی در دست دولت باشد و به ویژه در مورد واردات برنج به کشور رای منفی داد. او در این دوره از حامیان سیاست های اقتصادی خامنه ای بود.
رفسنجانی پس از کشتار هزاران زندانی سیاسی، که زنده یاد آیت الله منتظری آنرا بزرگترین جنایت تاریخ جمهوری اسلامی خواند و سازمان دهندگان آنرا جنایتکاران تاریخ نامید، در دفاع از این کشتار در پاسخ به خبرنگاران داخلی و خارجی از جمله گفت: “این تبلیغات کذب و عجیب و غریبی که در اروپا و کشورهای غربی منافقین راه انداختهاند که چندین هزار نیرو از اینها در ایران اعدام شده است، برای این است که افرادی را که در جریان عملیات مرصاد از دست دادهاند، دنیا را توجیه کنند .سرکوب باید مخصوص عناصر اصلاح ناپذیر باشد . در تمام دنیا همیشه انسانهایی هستند که هیچ راهی جز سرکوب آنها نیست. آنها را ما باید سرکوب کنیم. این حالت وحشت باید برای انسانهای خائن و ناصالح باشد. ..” (روزنامه رسالت ۱۳ آذر ۱۳۶۷)
اندیشه ها و عملکرد ارتجاعی هاشمی رفسنجانی در این دوران تنها به حمایت از اعدام ها و پاکسازی دانشگاه های کشور از دانشجویان و استادان آزاد اندیش محدود نمی شود. او همراه با دیگر تاریک اندیشان حاکم بر ایران از جمله عناصر سرکوب گر و تعرض کننده به حقوق زنان کشور ما بود و در اردیبهشت ماه ۶۵ با تهدید آشکار زنان به خشونت از جمله گفت:
“… ما الان افرادی را میبینیم و هر قدر نصیحت میکنیم و از طریق تقوا میخواهیم به این محیط سالم برسانیم هنوز یک مقاومتهای منفی هست و خانم هایی متاسفانه پس از هفت سال از انقلاب هنوز به این راضیاند که مقداری از مویشان بیرون باشد. تا به حال با اینطور افراد خیلی با نصیحت و موعظه برخورد کردهایم و در بعضی مغازه ها اینگونه مسائل ترویج میشود و در بعضی ادارات هنوز خوب مراعات نمیشود و اینها خطرناک است و فکر می کنم که پس از هفت سال تحمل مان هم تمام بشود. مردم حزب الله چندبار طغیان و دیدید که در خیابانها ریختند و از همین تریبون نماز جمعه، وزیر کشور و دیگران خواهش کردند و به آنها وعده دادیم که اینها خودشان آدم می شوند و باز میبینیم که مثل اینکه اینها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند…” (۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵، به نقل از سایت بی.بی.سی)
با درگذشت خمینی هاشمی رفسنجانی نقش اساسی یی را در روی کار آوردن خامنه ای و مهمتر از آن تغییر قانون اساسی و حرکت به سمت استبداد خشن و عریان مذهبی ایفاء کرد. رفسنجانی به عنوان یکی از مهره های اصلی گروه بازبینی قانون اساسی بلیه کنونی “ولایت مطلقه فقیه” را بر کشور تحمیل کرد. در پی این بازبینی از جمله: واژه «شورای رهبری» از اصل پنجم قانون اساسی که تصریح می کرد: “در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد رهبر یا شورای رهبری” تشکیل خواهد شد حذف گردید، نام “مجلس شورای ملی” به “مجلس شورای اسلامی” تغییر یافت اختیارات “رهبری” به طرز بی سابقه ای گسترش یافت و اصل ۵۷ قانون اساسی از “ولایت” به “ولایت مطلقه” به این ترتیب تغییر یافت: ” «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند.” این تغییرات و از جمله حذف مقام نخست وزیری و تغییر پست ریاست جمهوری با اختیارات زیاد، بخشی از برنامه و توافق رفسنجانی و خامنه ای برای انحصاری کردن حکومت جمهوری اسلامی پس از مرگ آیت الله خمینی بود.
دوران دوم فعالیت رفسنجانی، دوران ریاست جمهوری هشت ساله اوست. هشت سال دوران ریاست جمهوری رفسنجانی را می توان آغاز دوران اجرای سیاست های نو لیبرالیسم اقتصادی، “تعدیل نیروی انسانی کار”، خصوصی سازی گسترده صنایع کشور و مهمتر از همه وارد کردن نیروهای سپاه به فعالیت های اقتصادی کشور دانست.
یکی از اعضای حزب مشارکت در آن ایام در روزنامه بیان نوشت: “هاشمیدر دوران ریاست جمهوری اش، سیاستی پیش گرفت که هرکس هرکاری میتواند بکند، انجام دهد. به تمام وزارتخانهها و ادارات گفتند که خودتان تولید درآمد کنید و این یکی از مهمترین ضربههایی بود که در این سالها به نظام مملکتی وارد شد. هیچ جای دنیا اجازه نمیدهند که وزارت اطلاعات آن وارد روابط اقتصادی بشود؛ به خاطر این که بنیاد اطلاعات را هم به هم میریزد. کسی که در موضع وزارت اطلاعات است و منبع اطلاعاتی دارد، نمیتواند وارد کارها و معادلات اقتصادی خرید و فروش کارخانه بشود. تقریباً تمام جاهای دیگر که بودجه لازم داشتند، مثل وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی، آقایهاشمییک راهی باز گذاشتند که همه اینها وارد شوند و اسم آن را گذاشته بودند خودکفایی و افتخار هم میکردند. مثلاً وزیر سابق اطلاعات میگفت که ما اصلاً از دولت بودجه ای نمیخواهیم. خوب بودجه نخواستید، نتیجهاش این وضعی است که فساد صدر و ذیل یک سیستم را ممکن است پاره پاره کند.” عباس عبدی، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت نیز اگرچه در دولتهاشمینیز مسئولیت داشت، در دوران دوم خرداد نوشت:”هاشمیباید نسبت به شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری، فسادهای مالی شدید، خصوصاً وضعیت فراوان اطلاعات و دیگر مسائل در دوره ریاست جمهوری خویش پاسخگو باشد.” مجتبی بدیعی، دیگر عضو شورای مرکزی حزب مشارکت،هاشمیرا عامل تمام گرفتاریها معرفی کرده و نوشت:”هاشمیکسی نیست که به این سادگی حیات سیاسیاش را از دست بدهد.هاشمیعامل تمامیگرفتاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است. هاشمی یک فاجعه است…” (به نقل از سایت کلمه – داستان عالیجناب سرخ پوش…/ فساد دوره هاشمی، نوشته اکبری)
به روایت بانک جهانی دولت هاشمی در دومین سال دوره اول (١٣٦٩) رشد تولید ناخالص داخلی را به حدود ١٤ درصد رساند ولی این رشد ثباتی نداشت و در سالهای بعد حتی منفی هم شد. رقم تورم در سال سوم دوره دوم آقای رفسنجانی (١٣٧٤) به ٤٩.٤ درصد رسید که بالاترین رقم ثبت شده در تاریخ ایران است. یکی از اهداف برنامه پنج ساله توسعه در دوران هاشمی رفسنجانی تکنرخی شدن تورم بود.
وجود قوانین اقتصاد آزاد و همچنین افزایش درآمد نفتی و استفاده از استقراض های خارجی در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی سبب شد تا میزان واردات روند صعودی در پیش گرفته و در سال ۶۸ به ۱۶.۵ میلیارد دلار، در سال ۶۹ به ۲۲.۳ میلیارد دلار و در سال ۷۰ به ۳۰.۹ میلیارد دلار رسید. افزایش واردات آنهم با درآمدهای نفتی سبب رشد تورم در این مدت شد و از طرف دیگر باعث شد تا کسری تراز حساب جاری در سال ۱۳۷۰ به ۱۱،۴ میلیارد دلار برسد. این میزان کسری، رکوردی در تجارت خارجی ایران تا آن زمان به شمار می رفت و بر این اساس رکورد بدهی های خارجی در دولت هاشمی شکسته شد و حجم بدهی های خارجی در سال ۷۳ به ۲۳ میلیارد دلار رسید.
همچنین برخلاف برخی مدعیات در زمینه “لیبرالیزه” شدن فضای سیاسی ایران در دوران رفسنجانی، واقعیت این است که سرکوب خشن و خونین نیروهای اپوزسیون در دوران رفسنجانی همچنان ادامه یافت از ترور مخالفان در خارج از کشور، از جمله ترور دکتر قاسملو در اتریش و همچین کشتار دکتر سرفکندی و همراهان او در رستوران میکونوس در برلین و همچنین سرکوب مخالفان در داخل کشور از ویژگی های دولت رفسنجانی بود که علی فلاحیان جنایتکار، وزیر اطلاعات دولت او بود.
به عنوان نمونه در اردیبهشت سال ۶۹ بیش از ۹۰ تن از چهره های ملی و آزادی خواه کشور، از جمله کسانی مانند زنده یاد مهندس مهدی بازرگان، سحابی، توسلی،اردلان و دیگران در نامه ای به رفسنجانی دربارۀ اوضاع وخیم کشور، در زمینه آزادی ها و حقوق مدنی هشدار دادند و نوشتند: ” از آزادی های عمومی و امنيت های سياسی و قضايی و اقتصادی و از حاكميت قانون و ملت، آن طور كه قانون اساسی مصوب آراء عمومی سال ۵۸ تعيين و تضمين شده است، چيزی جز خاطرات و آرزو باقی نمانده است. بندهای اختناق و انحصار سال به سال تنگتر و تيزتر شده است. نظام جمهوری با گامهای بلند، خصوصاً بعد از بازنگری خود خواسته در قانون اساسی و اختيارات مافوق قانونی كه رهبری و حاكميت به خود دادهاند، سير قهقرايی به ضد انقلاب مطلقه و به سلطنت موروثی روحانيت نموده است.”
این نامۀ دلسوزانه شخصیت های ملی اجتماعی کشور با یورش وحشیانه و دستگیری ۲۳ نفر و شکنجه آنها برای به توبه کشاندنش رو به رو شد. در رابطه کارنامه دولت رفسنجانی در زمینه حقوق بشر، خانم شیرین عبادی حقوقدان ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل،به صدای آمریکا گفت که او کارنامه اکبر هاشمی رفسنجانی در زمینه حقوق بشر را مثبت نمی داند. شیرین عبادی که وکالت خانواده قربانیان قتل های زنجیره ای را در اواخر دهه ۹۰ میلادی بر عهده داشت گفت که متهمان این قتل ها که از کارمندان وزارت اطلاعات بودند به حدود ۴۰۰ قتل در زمان وزارت علی فلاحیان در وزارت اطلاعات دولت هاشمی اعتراف کرده بودند؛ قتل هایی که با اطلاع وزیر آقای هاشمی انجام شده بود. خانم عبادی، نقش دولت جمهوری اسلامی در ترور میکونوس در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی را قابل توجه خواند. به گفته او در موضوع میکونوس مسئولان ایرانی محکوم شدند اما منافع اقتصادی دولت آلمان موجب شد که پرونده به طور کامل پیگیری نشود.
دوران سوم: دوران پسا ریاست هشت سالۀ هاشمی رفسنجانی بر دستگاه دولتی جمهوری اسلامی و مانورهای مختلف او برای نقش داشتن در محورهای اساسی قدرت، در مقابل تلاش مخالفان برای به حاشیه راندن او بود.
او در دوران ریاست جمهوری خاتمی فردی مخالف روند اصلاحات بود و از این رو در تقابل با نیروهای اصلاح طلب قرار داشت. در جریان انتخابات ششمین دورۀ مجلس شورای اسلامی، که در بهمن ماه سال ۱۳۷۸ برگزار شد، رفسنجانی در تهران به مقام سی ام دست یافت.
تغییر برخی مواضع او در جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، پس از خاتمی، در مقابل تهاجم گستره نیروهای انحصار طلب برای قبضه کردن کامل همه اهرم های قدرت سیاسی را باید در چارچوب تلاش های او برای حفظ جایگاه خودش به عنوان یک فرد تأثیر گذار در حوادث سیاسی کشور ارزیابی کرد.
نکته اساسی در این بررسی این دوران این است که اگرچه رفسنجانی در مانورهای نیروهای حاکمیت جای ویژه ای به نام “اعتدال گرایی” برای خود و همفکرانش همچون روحانی و دیگران دست و پا کرد و بدین ترتیب توانست همچنان نقش مهمی در تحولات کشور ایفاء کند ولی خط سرخ او در تمامی این دوران دفاع بی چون و چرایش از حاکمیت ولایت مطلقه فقیه و شخص خامنه ای، به عنوان ولی فقیه نام بود.
در هفته های اخیر حکایت برخی از گفتگوهای خصوصی هاشمی رفسنجانی و آقای خامنه ای در بخش هایی از کتاب “روایتی از زندگی و زمانه آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی” به تالیف جعفر شیرعلی نیا (انتشارات سایان) گردآوری شده است که حاوی نکات جالبی از مانورهای رفسنجانی برای حفظ موقعیت خود در فضای سیاسی کشور ( و نه حمایت از اصلاحات و یا اصلاح طلبان) در کشور است. نویسنده کتاب ضمن اشاره به گفت و گوی روحانی و خامنه ای برای نامزد شدن او در انتخابات ریاست جمهوری و وضعیت هاشمی از جمله می نویسد: “حسن روحانی که در سال ۱۳۸۴ دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران بود، حکایت می کند که در آن زمان، در جلسه ای خصوصی به آیت الله خامنه ای گفته “اگر مطمئن شوم آقای هاشمی کاندیدا نمی شود حاضرم کاندیدای ریاست جمهوری شوم.” آقای خامنه ای گفته می داند اکبر هاشمی رفسنجانی کاندیدا نخواهد شد و افزوده: “اگر بخواهد به نظام کمک کند، بهتر است همین کار فعلی [ریاست مجمع تشخیص] را انجام دهد.”
در جای دیگر کتاب می خوانیم: “هاشمی رفسنجانی می گوید که حاضر بوده در صورتی که علی اکبر ولایتی کاندیدای واحد اصولگرایان شود، از حضور در انتخابات خودداری کند و حتی پیشنهاد کرده که رهبر، از بقیه اصولگرایان بخواهد از ولایتی حمایت کنند، اما آقای خامنه ای زیر بار نرفته است. نهایتا: “در آخرین قراری هم که با ایشان گذاشتیم گفتم اگر این کار را نکنید، من می آیم. تا قبل از آن واقعا نمی خواستم بیایم.”
از نمونه های جالب روشنگر پایه های فکری رفسنجانی با وجود همه مانور های “اعتدال گرایی” و “اصلاح طلبی” او موضع گیری روشن او در مقابل انتشار نوار صوتی آیت الله منتظری درباره جنایت اعدام دست جمعی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بود که حتی صدای اعتراض نزدیک ترین طرفداران او، کسانی مثل صادق زیبا کلام را نیز در آورد.
زیباکلام در این نامه ای که در زمینه موضع گیری او به هاشمی نوشت، موضع گیری او را اسباب شگفتی، تأسف و سرخوردگی دوستدارانش توصیف کرد و نوشت: “یکی از چهرههایی که بسیاری منتظر واکنش یا موضعگیریشان بودند، جنابعالی میبودید. برای خیلی از آنها دفاعتان از تصمیم مرحوم امام خمینی روشن نیست. اینکه به راستی انگیزهتان در دفاع از آن اعدامها چه میتوانسته بوده باشد؟ تأیید ضمنی اعدامهای سال ۶۷ نهتنها با تمامی مواضع دو دهه اخیرتان در تعارض و تناقضی آشکار قرار میگیرد، بلکه اعتدال و میانهروی که بارزترین شاخصهتان محسوب میشده را خدشهدار نموده و به زیر سؤال میبرد. شاید نیت جنابعالی آن بود که میخواستید به تندروها نشان دهید، چقدر در مورد شما به خطا رفته بودند و شما همچنان تمامقد به امام و خط امام وفادارید. شاید میخواستید همین پیام را به بیت ایشان بدهید که در بزنگاههای دشوار شما پای امام میایستید” (سایت تابناک، ۸ شهريور ۱۳۹۵).
کارنامۀ سیاسی زندگی هاشمی رفسنجانی، کارنامۀ سیاست مداری ورزیده، فرصت طلب و ضد مردمی است که تا انتهای عمر خدمت گذار استبداد و ارتجاع بود. در پاسخ به “نامه ۴۳ زندانی سیاسی سابق” درباره رفسنجانی باید گفت که بی شک نام هاشمی رفسنجانی در تاریخ کشور ما ماندگار خواهد بود اما نه به عنوان نماد عدالت جویی و آزادی خواهی بلکه به عنوان “عمود خیمه” نظام استبدادی که ایران را از راه پیشرفت و ترقی و حرکت به سمت استقرار جامعه ای مردم سالار به سمت کشوری اسیر استبداد تاریک مذهبی به بیراهه فاجعه کشاند.
۲۹ دی ماه ۱۳۹۵