
زمینه تاریخی: از استعمار تا سرمایهداری کمپرادور
پیدایش اقتصاد سیاسی مدرن کره جنوبی در امپریالیسم نهفته است. در طول حکومت استعماری ژاپن (۱۹۱۰-۱۹۴۵)، کره به عنوان تأمینکننده نیروی کار ارزان، مواد اولیه و سکوی پرتابی برای گسترش بیشتر توسط امپراتوری ژاپن، به زور در سیستم جهانی سرمایهداری ادغام شد، در حالی که جنبشهای مخالف بومی آن به طرز وحشیانهای سرکوب شدند. پس از شکست ژاپن در سال ۱۹۴۵، ایالات متحده رهبری تقسیم کره و اشغال نظامی بخش جنوبی آن (۱۹۴۵-۱۹۴۸) را بر عهده داشت.
این کشور به طور سیستماتیک کمیتههای مردمی را منحل کرد و یک رژیم ارتجاعی را تحت رهبری سینگمان ری روی کار آورد و زمینه را برای دههها دیکتاتوری راستگرا فراهم کرد. جنگ کره (1950-1953) این مسیر را بیشتر تثبیت کرد، زیرا جنوب در جنگ سرد به یک دولت خط مقدم وابسته به ایالات متحده تبدیل شد و چشمانداز سیاسی آن از نیروهای مخالف پاکسازی شد. در مناطق روستایی، حمایت مردمی از تغییرات دموکراتیک، قیامهای بزرگی را برانگیخت که با قیام ججو در سال 1948 آغاز شد، جایی که دهها هزار نفر به دلیل مقاومت در برابر رژیم نوظهور تحت حمایت ایالات متحده قتل عام شدند.
با وجود سرکوبهای وحشیانه، مقاومت ادامه یافت. مردم با حکومت استبدادی تحت رهبری سینگمان ری و رژیمهای نظامی بعدی، که همگی به شدت مورد حمایت ایالات متحده بودند، روبرو شدند. این رژیمها، که به شدت ضد کمونیست بودند و تحت سلطه زمینداران، سرمایهداران و نخبگان نظامی بودند، از طریق خشونت و ترس حکومت میکردند. رهبران ملیگرا مانند کیم کو و یئو وون-یونگ که طرفدار گذار مسالمتآمیز و دموکراتیک بودند، ترور شدند و به طور گسترده اعتقاد بر این است که این ترور با همدستی ری و ایالات متحده انجام شده است.
دیکتاتوری پارک چونگ-هی (۱۹۶۱-۱۹۷۹) نشانگر تثبیت بورژوازی کمپرادور – طبقه سرمایهدار مطیع سرمایه خارجی (عمدتاً ایالات متحده) – بود. “دیکتاتوری توسعهگرا”ی پارک بر انحصارات چائبول تحت حمایت دولت (سامسونگ، هیوندای و غیره)، استثمار نیروی کار (و اتحادیههایی که توسط خشونت دولتی در هم کوبیده میشدند) و همسویی کامل با منافع ژئوپلیتیکی ایالات متحده متکی بود. این مدل صنعتی شدن سریع را به ارمغان آورد، اما به قیمت نابرابری شدید و سرکوب سیاسی.
مقاومت زیرزمینی و درخواستها برای حقوق دموکراتیک هرگز متوقف نشد. قیام گوانگجو در سال ۱۹۸۰ لحظهای تعیینکننده بود، زیرا شهروندان قهرمانانه علیه دیکتاتوری چون دو-هوان قیام کردند و با نیروی نظامی وحشیانه، باز هم با تأیید ضمنی ایالات متحده، روبرو شدند. این قتل عام، تبانی عمیق بین حاکمان نظامی کره، منافع امپریالیستی ایالات متحده و نخبگان داخلی را آشکار کرد. بسیج عمومی گسترده در نهایت اصلاحات دموکراتیک را در سال ۱۹۸۷ اجباری کرد.
قیام ژوئن ۱۹۸۷ که حکومت نظامی را سرنگون کرد، دموکراسی رسمی را به دست آورد اما قدرت طبقه سرمایهدار را دست نخورده باقی گذاشت. چائبولها همچنان بر اقتصاد تسلط داشتند، در حالی که دولتهای متوالی – چه به ظاهر “لیبرال” (مانند کیم دائه جونگ و رو مو هیون) و چه آشکارا محافظهکار (مانند لی میونگ باک) – در خدمت منافع سرمایه داخلی و امپریالیسم ایالات متحده بودند.
ظهور یون سوک یول
به قدرت رسیدن یون در سال ۲۰۲۲، بحرانهای سیستماتیک عمیقتری را منعکس میکرد: دههها سیاستهای نئولیبرالی منجر به افزایش شدید بدهی خانوارها، نیروی کار ناپایدار و بیکاری بالای جوانان شده بود. شرکتهای بزرگ چائبول، که جزئی جداییناپذیر از توسعه سرمایهداری کره جنوبی تحت سلطه امپریالیستی ایالات متحده بودند، ثروت را به سمت بالا هدایت میکردند در حالی که نیروی کار عادی هیچ پیشرفتی نداشت. پیروزی انتخاباتی یون با تنها ۰.۷ درصد اختلاف، بیش از آنکه یک حکم انتخاباتی باشد، بازتابی از شکست لیبرالیسم بورژوایی در رسیدگی به رنج طبقه کارگر بود.
کمپین انتخاباتی او، هیستری ضد کمونیستی را با خشم پوپولیستی در هم آمیخت، خود را به عنوان متحد سرسخت ایالات متحده معرفی کرد، از رزمایشهای نظامی گسترده، سامانه موشکی تاد (تاد قبل از یون نصب شده بود) و گسترش ناتو به آسیا، در همکاری نظامی با ژاپن، که همگی کلید استراتژی مهار واشنگتن علیه چین هستند، حمایت کرد.
در همین حال، دولت یون اتحادیههای کارگری را هدف قرار داد، رسانههای مستقل را تحت فشار قرار داد و با ابزارهای اقتدارگرایانه فزاینده، مخالفتها را خفه کرد. با این حال، در تمام این مدت، ایالات متحده همچنان از او به عنوان یک «رهبر دموکراتیک جهانی» ستایش میکرد، حتی زمانی که جامعه مدنی در کره جنوبی زنگ خطر را به صدا درآورده بود.
با وجود ستایشهای درخشان مفسران غربی، دموکراسی کره جنوبی تحت ریاست جمهوری یون سوک یول نشانههای نگرانکنندهای از شکنندگی را نشان داد. پشت این ظاهرسازی، علائم هشداردهنده در حال افزایش بودند. یون، دادستان سابق، آشکارا وعده ایجاد «جمهوری دادستانی» را داد و از قوه قضائیه به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده کرد. دولت او کمپینهای آزار و اذیت قانونی بیوقفهای را علیه چهرههای مخالف مانند لی جائه میونگ، که با چندین پرونده قضایی و صدها حمله مواجه شد، و دیگر سیاستمداران مانند چو کوک، که به اتهامات ساختگی زندانی شد، همسرش که چهار سال در زندان بود و دخترش که مجوز پزشکی و مدرک پزشکی خود را از دست داد، آغاز کرد.
حکومت نظامی و تلاش برای کودتا
نقطه اوج زمانی فرا رسید که یون در 3 دسامبر 2024 حکومت نظامی اعلام کرد – اقدامی که طبق قانون اساسی برای زمان جنگ یا شرایط اضطراری ملی شدید در نظر گرفته شده است. چنین قانونی وجود نداشت. در عوض، این یک حمله پیشگیرانه علیه قوه مقننه و تلاشی ناامیدانه برای خنثی کردن ادعاهای فزاینده رسواییهای غیرقانونی پیرامون یون و همسرش بود و برای خفه کردن نظارت دموکراتیک بر قدرت اجرایی طراحی شده بود.
قانونگذاران توسط سربازان مسدود شدند، پارلمان اشغال شد و به سرویسهای اطلاعاتی دستور داده شد تا رهبران اپوزیسیون را دستگیر کنند. این کودتا یک تصاحب قدرت جداگانه نبود، بلکه پاسخی به ناآرامیهای گسترده بود: تا اواخر سال ۲۰۲۴، اعتصابات سراسری تاریخی به رهبری کنفدراسیون اتحادیههای کارگری کره (KCTU)، اعتراضات علیه گسترش نظامی ایالات متحده و پیروزی مخالفان در انتخابات مجلس ملی، بحران حکومتداری را نشان میداد. در پاسخ، قانونگذاران در داخل مجلس ملی سنگر گرفتند تا به این فرمان رأی منفی بدهند.
در بیرون، هزاران شهروند از ترس بازگشت دیکتاتوری نظامی، دیوارهای انسانی را در اطراف مجلس ملی تشکیل دادند. شهروندان عادی – از جمله سه خواهر، یو هیون-جو (۶۶ ساله)، هیون-سیل (۶۰ ساله) و هیون-می (۵۷ ساله)، نویسنده کتابهای مصور – برای جلوگیری از کودتای احتمالی به مجلس ملی سئول هجوم آوردند. آنها سنگرهای انسانی تشکیل دادند، حرکات سربازان را ثبت کردند و اعتراضات را از طریق پخش برنامههای موقت تقویت کردند، در حالی که اتحادیههای کارگری قول اعتصاب عمومی دادند.
با وجود ترس از خشونت، عزم جمعی آنها جریان را تغییر داد و دموکراسی را در شبی که با همبستگی بین نسلی و قهرمانی خاموش حک شده بود، حفظ کرد. بنیاد قدرت حقیقت بعداً داستانهای آنها را ثبت کرد تا این لحظه نه به عنوان یک پاورقی، بلکه به عنوان گواهی بر شجاعت فردی به یاد بماند.
در نهایت، کودتا تنها به دلیل تجمع سریع مجلس قانونگذاری در مجلس ملی در پاسخ به فراخوان لی جائه میونگ در رسانههای اجتماعی خنثی شد. حدود ۱۹۰ عضو مجلس درست به موقع برای رأی دادن قبل از حمله ارتش حاضر شدند. مردم نیز به سرعت واکنش نشان دادند و برای جلوگیری از دستگیریها و اشغال پارلمان همگرا شدند. در همین حال، افسران نظامی خط مقدم اقدامات را به تأخیر انداختند، از جمله توقف استقرار هلیکوپتر به دلیل مسائل مربوط به ترخیص از حریم هوایی، شرایطی که به مجلس قانونگذاری زمان کافی برای اقدام داد.
تحریکات مخفی یون علیه کره شمالی
در پشت صحنه، رژیم یون در حال مهندسی بهانهای قانونی برای حکومت نظامی بود. گزارشهای نظامی فاش شده و روزنامهنگاری تحقیقی فاش کردند:
عملیات مغولستان (نوامبر 2024): مأموران DIC در تلاش برای تماس با مقامات کره شمالی از طریق اطلاعات مغولستان دستگیر شدند. وزارت دفاع در ابتدا دروغ گفت و آن را “مبادلات روتین” نامید – تا اینکه MBC اخراج آنها و عذرخواهی رسمی از مغولستان را فاش کرد.
پرواز پهپادها بر فراز پیونگ یانگ: ارتش بعداً ادعا کرد که پهپادها “در آتشسوزی انبار سوختند” – که گمان میرود پوششی بر تجاوزهای غیرمجاز به حریم هوایی کره شمالی باشد.
تشدید تنشهای مرزی: خلبانان در مورد دستور پرواز تحریکآمیز در نزدیکی پستهای کره شمالی شهادت دادند، در حالی که واحدهای توپخانه تمرینهای گلولهباران را که منعکسکننده حمله به جزیره یئونپیونگ در سال 2010 بود، تمرین کردند که منجر به کشته شدن دو غیرنظامی شد.
کره شمالی از واکنش خودداری کرد. پیونگ یانگ به جای تلافی، دیوارهای دفاعی ساخت و یون را بدون “درگیری مسلحانه” که طبق ماده 77 قانون اساسی برای توجیه حکومت نظامی لازم است، رها کرد.
ابعاد عجیب و غریب این نقشه به لطف کیم او-جون، پادکستر خبری برتر کره جنوبی، آشکار شد. کیم پس از فرار از دستگیری در ۳ دسامبر (استودیویش در محاصره سربازان)، سرنخی از یک «کشور خارجی متحد» – که به طور گسترده به عنوان ایالات متحده شناخته میشود – فاش کرد که جزئیات آن به شرح زیر است:
یک تیم ترور که وظیفه کشتن هان دونگ-هون، متحد سابق و جدا شده یون را بر عهده داشت.
عملیات پرچم دروغین: یونیفرمهای کره شمالی را دفن کردند تا تجاوز کره شمالی را ساختگی جلوه دهند؛ نقشههایی برای کشتن سربازان آمریکایی برای کشاندن ایالات متحده به جنگ.
حملات پهپادی صحنهسازی شده با استفاده از سلاحهای ساخت کره شمالی.
ایالات متحده احتمالاً این را برای خنثی کردن یون فاش کرده است. با بیش از ۸۰ پایگاه در کره جنوبی – از جمله کمپ هامفریز، بزرگترین پایگاه خارجی ایالات متحده – و دسترسی ۲۴ ساعته به فرماندهی نظامی کره جنوبی، واشنگتن از این موضوع مطلع بود. همانطور که کیجی نوح، کارشناس امنیتی، اشاره کرد، «ارتش کره جنوبی به سادگی به ارتش ایالات متحده تبدیل میشود. این ارتش ضمیمهای از ارتش ایالات متحده است. این چیزی است که در ژوئیه ۱۹۵۰ در طول جنگ کره آغاز شد و اساساً هرگز تغییر نکرده است… این مثل این است که بگوییم وقتی ماشین را میرانید، میدانید که مالک آن هستید و وقتی در گاراژ است، شخص دیگری مالک آن است و میتواند روغن را عوض کند و از آن نگهداری کند، اما تنها زمانی که یک ماشین مهم است، زمانی است که شما رانندگی میکنید.» این ترفند یون، جنگی را به خطر انداخت که ایالات متحده نمیخواست.
مقاومت گسترده، سکوت رسانهها و ظاهرسازی ترویج دموکراسی ایالات متحده
نکته مهم این است که کودتای نافرجام از ناکجاآباد شروع نشد. در هفتههای قبل، بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر از مردم کره جنوبی به خیابانها آمده و خواستار استعفای یون شده بودند. این اعتراضات یک ائتلاف گسترده بود: کارگران، دانشجویان، روشنفکران، صاحبان مشاغل کوچک و حتی جناحهای نظامی مخالف که علیه رژیم یون متحد شده بودند، در حالی که جریانهای ضد امپریالیستی قوی نفوذ نظامی ایالات متحده را به چالش میکشیدند. با این حال، رسانههای غربی تا حد زیادی مقیاس و اهمیت اعتراضات را نادیده گرفتند. این سکوت خبری تصادفی نبود – بلکه نشاندهنده عدم تمایل گستردهتر به اذعان به گرایش اقتدارگرایانه یون بود زیرا او همچنان یک متحد استراتژیک بود.
زمانبندی این اعتراضات، ریاکاری را آشکارتر کرد. تنها چند روز قبل از فرمان حکومت نظامی، یون میزبان اجلاس دموکراسی تحت حمایت ایالات متحده بود. حتی در حالی که او به سرکوب کارکنان پزشکی اعتصابکننده و زندانی کردن مخالفان سیاسی میپرداخت، مقامات آمریکایی – از جمله آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه – کره جنوبی را به عنوان “یکی از قویترین و پویاترین دموکراسیهای جهان” ستودند.
با توجه به ادغام عمیق نظامی بین کره جنوبی و ایالات متحده، باور این که واشنگتن از برنامههای یون بیاطلاع بوده است، دشوار است. ایالات متحده کنترل عملیاتی زمان جنگ (OPCON) را بر نیروهای کره جنوبی حفظ کرده و ساختارهای فرماندهی مشترک مانند فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده کره (SOCKOR) را که از نزدیک با نیروهای ویژه کره جنوبی همکاری میکند، حفظ کرده است. همین فرماندهی جنگ ویژه در کودتای نافرجام یون نقش محوری داشت.
علاوه بر این، تأخیر در استقرار هلیکوپترها – که ظاهراً به دلیل رفع ممنوعیت حریم هوایی بوده است – سوءظن بیشتری را برمیانگیزد. ایالات متحده نظارت هوایی جامعی را در سراسر شبه جزیره کره برقرار کرده و تقریباً مطمئناً از چنین فعالیت غیرمعمولی آگاه بوده است. وقتی از پنتاگون پرسیده شد، از اظهار نظر در مورد اینکه آیا از قبل به آن اطلاع داده شده بود یا خیر، خودداری کرد – کوتاهیای که خود گویای همه چیز است.
در پی کودتای نافرجام، دولت یون وارد بحران شد. کره جنوبی سابقه پاسخگو کردن رهبران به دلیل تجاوز از اختیارات خود را دارد. سینگمن ری در سال ۱۹۶۰ پس از اعتراضات گسترده مجبور به استعفا شد. پارک چونگ هی در سال ۱۹۷۹ توسط رئیس اطلاعات خود ترور شد. دو ژنرال، چون دو هوان و روه تائه وو، که کودتای نظامی مورد حمایت ایالات متحده در سال ۱۹۸۰ را رهبری کردند و بعداً به عنوان رئیس جمهور خدمت کردند، هر دو به زندان محکوم شدند. اخیراً، پارک گئون هی در سال ۲۰۱۷ به دلیل فساد استیضاح و زندانی شد. یون سوک یول در ۱۴ دسامبر ۲۰۲۴ استیضاح و از سمت خود برکنار شد که این اتفاق در پی اعتراضات گسترده پس از اعلام حکومت نظامی در ۳ دسامبر رخ داد.
دادگاه قانون اساسی در ۴ آوریل ۲۰۲۵ استیضاح را تأیید کرد و شدت اقدامات او را که شامل اتهامات جنایی برای شورش – یک جرم سنگین طبق قانون کره جنوبی – میشود، آشکار ساخت.
استیضاح یون نتیجه بسیج گسترده مردمی بود و محدودیتهای قانونی بودن بورژوازی را تحت فشار مردم آشکار کرد. اگرچه تصمیم دادگاه قانون را تأیید کرد، اما در نهایت تحت فشار تقاضای عمومی مجبور به این کار شد و نشان داد که چگونه نهادهای قانونی اغلب از منافع نخبگان محافظت میکنند تا زمانی که توسط نیروهای سیاسی تودهای به چالش کشیده شوند. لغو مرخصی توسط ارتش، با افزایش تنشها، نگرانیها از ناآرامیهای بیشتر را افزایش داده است، زیرا کشور برای انتخابات ۳ ژوئن ۲۰۲۵ آماده میشود.
بقای یون تاکنون کمتر گواهی بر تأیید داخلی (زیر ۳۰٪ از زمان تصدی مقام) و بیشتر نشان دهنده وفاداری استراتژیک ایالات متحده است. موضع تهاجمی او نسبت به چین و کره شمالی، او را برای واشنگتن ارزشمند کرده است. از این نظر، اعتبار دموکراتیک او در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
این امر بر یک روند گستردهتر و نگرانکننده تأکید میکند: تمایل ایالات متحده به نادیده گرفتن یا توجیه عقبنشینی دموکراتیک در کشورهای وابسته، تا زمانی که آن کشورها از خط ژئوپلیتیکی پیروی کنند. در حالی که قدرتهای امپریالیستی در ابتدا از ضد کمونیسم یون حمایت کردند، تلاش او برای کودتا، ثبات منطقهای را تهدید کرد و منجر به عقبنشینی ضمنی از حمایت آنها شد. اولویت سرمایه جهانی، نه اصول دموکراتیک، واکنش آنها را تعیین کرد.
ایالات متحده در اجلاس قبلی خود برای دموکراسی، یون را ستوده بود و بار دیگر ثابت کرد که «اتحادها» بر دموکراسی غلبه دارند. سالهاست که منافع ایالات متحده، فرماندهی نظامی مشترک با ژاپن و کره جنوبی بوده است، اما رهبران سابق کره جنوبی به دلیل احساسات ضد ژاپنی از پذیرش آن خودداری کردند.
یون، که طرفدار ایالات متحده و ژاپن بود، سرانجام با آن موافقت کرد. ایالات متحده احتمالاً بیسروصدا از تصاحب قدرت توسط یون حمایت کرد تا مطمئن شود که این توافق پابرجا میماند، قبل از اینکه یک رهبر ملیگراتر مانند لی جائه میونگ بتواند آن را لغو کند. وقتی یون به منافع ایالات متحده خدمت میکرد، اقتدارگرایی او نادیده گرفته میشد. ایالات متحده در حالی که علناً بیطرفی خود را حفظ میکرد و حتی برای فاصله گرفتن از خود، اطلاعات را به مخالفان یون فاش میکرد، در نهایت هدف بلندمدت خود یعنی تثبیت ادغام نظامی کره جنوبی با ژاپن را در اولویت قرار داد.
تحمل اقتدارگرایی یون یک ریسک حسابشده بود. (مواردی مشابه با زلنسکی اوکراین به ذهن خطور میکند.) تنها زمانی که او ثبات امپراتوری را به خطر انداخت، واشنگتن – از طریق افشاگریهای پشت پرده، نه محکومیت عمومی – اقدام کرد. در زمان دیگری از زیادهروی در رهبری – قتل عام گوانگجو در سال ۱۹۸۰، جایی که هزاران غیرنظامی قهرمان در حال مقاومت کشته شدند – ایالات متحده به طور مشابه اظهار بیاطلاعی کرد.
بحران کره جنوبی فقط یک رسوایی ملی نیست – بلکه یک کیفرخواست جهانی علیه سیاست خارجی ایالات متحده است. ایالات متحده برای دههها از «ترویج دموکراسی» به عنوان ستون سیاست بینالمللی خود حمایت کرده است. با این حال، هنگامی که یک رژیم متحد درگیر رفتار اقتدارگرایانه میشود، آن تعهد میتواند از بین برود.
حمایت ایالات متحده از ظهور یون و نزدیک شدن او به کودتا نشان میدهد که ارزشهای دموکراتیک چقدر آسان قربانی میشوند، وقتی که با منافع استراتژیک در تضاد باشند. مردم این را میبینند. زبان دموکراسی به طور فزایندهای به عنوان تبلیغات توخالی تلقی میشود، زمانی که برای توجیه یا نادیده گرفتن سرکوب استفاده میشود. در سراسر جهان، الگو یکسان است: واشنگتن وقتی مناسب است از «دموکراسی» حمایت میکند و وقتی نامناسب است آن را کنار میگذارد. کودتای نافرجام در کره جنوبی گسستی در این روایت است – لحظهای که نقاب از چهرهاش کنار رفت.
استیضاح یون و چشمانداز کره جنوبی
تصمیم متفقالقول دادگاه قانون اساسی در ۴ آوریل ۲۰۲۵ برای تأیید استیضاح یون، رسماً پایان ریاست جمهوری او را رقم زد و تأیید کرد که اعلام حکومت نظامی توسط او نقض فاحش قانون اساسی است. دادگاه تشخیص داد که اقدامات او – از جمله استقرار نیروهای نظامی برای جلوگیری از قانونگذاران و دستور دستگیری قضات – نه تنها غیرقانونی، بلکه نمادی از تصاحب قدرت توسط اقتدارگرایانه است. او به اتهام جنگ داخلی به دلیل کودتای نافرجام استیضاح شد، اما مجلس ملی اتهامات درگیری خارجی – که او را به تحریک کره شمالی متهم میکرد – را پس از آنکه ارتش با استناد به «اسرار حساس نظامی» از ارائه شواهد خودداری کرد، که یک تاکتیک محافظهکارانه دیرینه بود، لغو کرد.
این حکم تأکید میکند که اقدامات یون فراتر از مانور سیاسی بوده است: آنها حمله مستقیمی به نهادهای دموکراتیک کره جنوبی بودند که سوءاستفاده آشکار از قدرت دولتی محسوب میشود. تصمیم دادگاه، اگرچه از نظر قانونی صحیح است، اما تناقضات عمیقتر یک سیستم حقوقی را برجسته میکند که اغلب تا زمانی که با مقاومت تودهای مواجه نشود، تسلیم اراده قدرتمندان میشود. تلاش یون برای استفاده از نیروهای دولتی علیه شاخههای مقننه و قضاییه دولت، در اصل، یک کودتای پیشگیرانه بود که در لباس اختیارات قانونی پنهان شده بود.
تشکیلات کره جنوبی از کودتا جان سالم به در برد، اما فقط به خاطر بداههپردازی، زمانبندی و قدرت گرفتن مردم از حافظه جمعی خود از دیکتاتوریهای گذشته که حاضر به تسلیم آزادیهای به سختی به دست آمده نبودند، نجات یافت. زیادهخواهی خیانتآمیز رئیسجمهور یون و واکنش خاموش غرب نه تنها دلیلی برای تأمل ملی، بلکه دلیلی برای حسابرسی جهانی است. سکوت در سیاست کره جنوبی در مورد دخالت ایالات متحده، نفوذ هژمونیک عمیق را برجسته میکند. حتی رهبران نسبتاً مترقی مانند لی جائه میونگ از انتقاد آشکار از ایالات متحده خودداری میکنند، که نشاندهنده عدم تمایل کره جنوبی به مقابله با نفوذ ایالات متحده است. نقش چپ، افزایش آگاهی از دخالت ایالات متحده و به چالش کشیدن محدودیتهای سیستماتیکی است که پاسخگویی واقعی را محدود میکنند.
ایالات متحده به دنبال استقرار ارتش بزرگ کره جنوبی (بزرگترین ارتش جهان با احتساب نیروهای ذخیره) در درگیریهای احتمالی با چین یا جاهای دیگر است – موضوعی بحثبرانگیز، به ویژه با احتمال مخالفت لی جائه میونگ با چنین اقدامی. از نظر تاریخی، سئول رسماً حضور نیروهای آمریکایی را صرفاً به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر کره شمالی توجیه میکرد، اگرچه قبلاً نیروهایی را در جنگهای ایالات متحده در ویتنام، عراق و افغانستان – ظاهراً در نقشهای غیر رزمی – مشارکت داده است.
این ملت ابتدا باید وابستگی خود به منافع ژئوپلیتیکی ایالات متحده را کاهش دهد، که این کار با خروج ۲۸۵۰۰ سرباز آمریکایی و پایان دادن به توافقنامه OPCON که به واشنگتن کنترل زمان جنگ بر نیروهای کره جنوبی را اعطا میکند، آغاز میشود. همزمان، باید از طریق اقدامات ضد انحصار، مالیات تصاعدی و دموکراتیزه کردن محیط کار، سلطه غولهای بزرگ را بشکند.
نهادهای دموکراتیک نیاز به تقویت از طریق اصلاحات بخش امنیتی، تنوعبخشی به رسانهها و افزایش مشارکت مدنی دارند. یک گذار عادلانه که به نابرابری و تغییرات اقلیمی میپردازد، از طریق کاهش ساعات کاری، گسترش خدمات عمومی و پذیرش انرژیهای تجدیدپذیر، برای ثبات اجتماعی ضروری است. تاریخ مردم کره جنوبی گواهی بر قهرمانی و قدرت آنها برای تغییر است.
این چیزی بیش از چالش کره جنوبی به تنهایی است. در دوران پسرفت دموکراسی جهانی، مبارزه این کشور برای تطبیق فشارهای ژئوپلیتیکی، قدرت شرکتها و حاکمیت مردمی، درسهایی برای همه جوامعی که با تنشهای مشابه بین دموکراسی رسمی و خودمختاری واقعی مواجه هستند، ارائه میدهد. جهان باید نظارهگر باشد زیرا اینجاست که آینده دموکراسی در سراسر جهان ممکن است تعیین شود.