
نوشتهٔ اِدریَن وِلش، نقل از پیپلز وُیس، نشریهٔ حزب کمونیست کانادا
ترجمهٔ امید مجد – اختصاصی اندیشۀ نو
آمریکا در حوزهٔ روابط خارجی دو حزب، اما فقط یک سیاست دارد: جنگ و امپریالیسم. دونالد ترامپ از این قانون آهنین مستثنا نیست، واقعیتی که قبلاً بارها دیدهایم. فراخوان او برای «آمریکا را دوباره باعظمت کنیم» در واقع به معنای «باعظمت کردن دوبارهٔ امپریالیسم آمریکا» است.
وقتی گردوغبار وعدهها و سخنان عوامفربیانه و وقیحانه او را کنار بزنیم، حقیقت خود را نشان میدهد.
نه، دونالد ترامپ آمریکا را از ناتو خارج نخواهد کرد. او برای اینکه معاملهگر موفقی باشد درست همان ابزاری را در سیاست خارجی به کار میبرد که با آن توانسته است ثروتی کلان در حوزهٔ املاک و مستغلات به دست آورد: ارعاب بهعنوان سلاحی در مذاکره. او تهدید میکند که کشورش را از این اتحاد نظامی خارج میکند (که به معنای انحلال آن خواهد بود) تا دیگر کشورهای عضو را مجبور به افزایش کمکهای مالی و نظامی کند و ائتلافی حتی جنگآساتر ایجاد کند. تصادفی نیست که مارک روته پس از انتخاب شدن به مقام دبیرکل جدید ناتو گفت که آمادهٔ همکاری با ترامپ است.
ترامپ ادعا میکند که میخواهد از تأمین مالی جنگ در اوکراین کنار بکشد و با روسیه صلح کند. اما این بهاصطلاح مذاکره بر سر این صلح بیشک بین پوتین و زلنسکی نخواهد بود. چارچوب این توافقنامه در واشنگتن تدوین خواهد شد که آن را به هر دو طرف تحمیل خواهد کرد؛ نوعی دیپلماسی قایقهای توپدار که میدان را در اختیار انحصارهای آمریکا میگذارد و آنها هم قانون خودشان را با قدرت تازهای در منطقه و به کارگران و زحمتکشان هر دو کشور تحمیل میکنند.
در مورد چین، که ترامپ آن را «رقیب سیستمی» خودش معرفی میکند، او در صدد افزایش و گسترش مانورهای نظامی در دریای چین است. دیدگاه او دربارهٔ جهان این طور است که چین را مانع اصلی بازیابی قدرت امپریالیستی آمریکا میداند. فوریت به راه انداختن جنگ تجاری بیرحمانهٔ آمریکا علیه چین همراه با فشار نظامی به آن کشور از همین روست. یورش ترامپ به چین به او امکان میدهد که ضدّکمونیسم متعصبانهاش را تشدید کند، که در خدمت یکی دیگر از جنبههای خطرناک پروژهٔ سیاسیاش است: در هم شکستن سندیکاها، کاهش مزدها، و از بین بردن خدمات عمومی/دولتی در آمریکا.
و در خاورمیانه چطور؟ دولت آمریکا همواره از نسلکشی جاری در غزه و تهاجم اسرائیل به لبنان حمایت کرده است. ترامپ پیمان ابراهیم را به راه انداخت تا رابطهٔ کشورهای منطقهٔ غرب آسیا با اسرائیل را- بهرغم اینکه فلسطین را اشغال کرده است- عادی کند. بهعلاوه، با وجود اینکه نتانیاهو در دیوان کیفری بینالمللی متهم شده است، ترامپ همچنان متحد وفادار نتانیاهو باقی مانده است. او اورشلیم را بهعنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و سفارت آمریکا را به آنجا منتقل کرد که نقض قوانین بینالمللی بود. وقتی که طرح اعلامشدهٔ آمریکا همچنان در حمایت کامل از متخاصم اصلی [اسرائیل] است و مایک هاکبی، سفیر پیشنهادی ترامپ در اسرائیل، میگوید «کرانهٔ باختری نداریم» و فلسطینی «وجود ندارند»، چه چشماندازی برای صلح میتواند وجود داشته باشد؟
در ارتباط با آمریکای لاتین، ترامپ محاصرهٔ آمریکا بر کوبا را در دور اول ریاستجمهوریاش شدت بخشید، از جمله با اعمال ۲۴۳ مورد تحریم جدید علیه این جزیره، آن هم در بحبوحهٔ همهگیری جهانی کووید. او برای اینکه فقط حرف نزده باشد کوبا و ونزوئلا و نیکاراگوئه را «سهگانهٔ استبداد» خواند و با تهدید به تهاجم آمریکا [به ونزوئلا] و به رسمیت شناختن خوآن گوایدو، رهبر اپوزیسیون غیرمنتخب، بهعنوان رئیسجمهور آن کشور، کوشید به جنگ داخلی در ونزوئلا دامن بزند.
توجه به حرفهای مشاوران و مجریان سیاستهای ترامپ نیز چیزهای زیادی در مورد برنامههای دولت او فاش میکند. برای نمونه، مارکو روبیو، وزیر امور خارجهٔ دولت ترامپ، قول میدهد که آمریکا «برای جنگ با چین آماده شود، زیرا چین نظم جهانی متفاوتی میخواهد.» روبیو قصد دارد علیه همهٔ کشورهایی که زیر یوغ امپریالیسم آمریکا نمیروند دست به اقدامات زورگویانه بزند. از آن جمله است شدت بخشیدن به محاصره علیه کوبا.
بعضیها در جنبش صلح نابخردانه ادعا کردهاند که انتخاب ترامپ «چشماندازی برای صلح میگشاید». اینها از درسهای غمانگیز تاریخ چیزی نیاموختهاند: موسولینی و هیتلر نیز درست در بحبوحهٔ بحران سرمایهداری وعدهٔ صلح و رفاه برای کشورهایشان میدادند. با این حال، همانها مسئول کشتار گرنیکا [در اسپانیا] و کشتارهای جنگ جهانی دوم بودند.
گفته میشود که «صلح به همه مربوط است»، به این معنی که باید همهٔ مردم و نیروهایی را که میخواهند برنامههای جنگطلبانه را خنثی کنند متحد کنیم. با وجود این، هنوز لازم است که فریبکاری کسانی را که از زبان صلح برای پنهان کردن جنگ استفاده میکنند افشا کنیم. مخالفت با جنگ بدون مخالفت با قدرت انحصارهای شرکتی، یا گفتن اینکه امپریالیسم میتواند صلحآمیز باشد، یا ترویج این نظر که سرمایهداری «میهنپرستانهٔ» محدود به مرزهای ملی گویا نیرویی در خدمت صلح است، همهٔ اینها به معنای تسلیم شدن در برابر جنگافروزی است.
اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.
سه شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳