Skip to content
ژوئن 2, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • دیدگاه‌ها
  • Home
  • شورش «حاشیه» علیه «متن» – اردشیر زارعی‌قنواتی
  • جهان
  • نوار متحرک

شورش «حاشیه» علیه «متن» – اردشیر زارعی‌قنواتی

نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری هشتم نوامبر ٢٠١٦ آمریکا برخلاف همه پیش‌بینی‌ها، آنچنان شوک بزرگی را بر جامعه آمریکایی و نظام بین‌المللی وارد کرد که تا روزها و هفته‌های آینده درک ماهیت و تأثیر آن بر روندهای موجود بسیار مشکل به نظر می‌رسد. پیچیدگی و گیج‌وارگی نسبت به این نتیجه انتخاباتی به صورت ساده ماحصل نوع برخورد و برداشت کلیشه‌ای درباره نشناختن پدیده‌های جدید در دوران «آنارشی» است که بنیان نظم موجود و بالطبع بر هم‌خوردن نرم‌های معمول می‌شود.
پیروزی قاطع «دونالد ترامپ» در رقابت با رقیب دموکرات خود «هیلاری کلینتون» در انتخابات هشتم نوامبر در حالی اتفاق افتاد که همه ارکان قدرت و جریان رسانه در مقابل وی قرار گرفته بودند تا جایی که حتی حزب جمهوری‌خواه و رهبران ارشد آن نیز حاضر نشدند از وی حمایت کنند. درواقع این پیروزی را هرگز نباید در قالب رقابت بین دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات به حساب آورد، چراکه ترامپ با سوارشدن بر موج یک جنبش ضدسیستمی توانست به‌عنوان یک «نیروی سوم»، خود را وارد معادله سیاسی-اجتماعی آمریکا کرده و در آینده نیز این پدیده تا حدود زیادی خارج از این سیستم دوحزبی عمل خواهد کرد. رئیس‌جمهوری چهل و پنجم آمریکا در چنین شرایطی بدون تردید نمی‌تواند نماینده سیستم و ساختار موجود طبقه‌بندی شود و از همان فردای به‌دست‌گیری قدرت به میزان‌های متفاوت در تقابل با نخبگان حزبی و تکنوکراسی از هر دو حزب قرار خواهد گرفت. به‌همین‌دلیل نباید به پیروزی ترامپ در چارچوب رقابت‌های معمول حزبی در درون ساختار و سیستم موجود نگاه کرد هرچند قدرت فائقه این نظم ساختاری تا حدودی به رئیس‌جمهوری منتخب اجازه نخواهد داد سیاست‌ورزی مستقل را به میل خود اعمال کند.
دونالد ترامپ محصول یک اعتراض توده‌ای از موضع راست افراطی نسبت به وضعیت موجود است که بدیل دیگر آن در همین انتخابات البته در دور مقدماتی پدیده «برنی سندرز» از جایگاه تمایلات چپ‌گرایانه بود و تنها با مهندسی پشت پرده الیگارشی حزب دموکرات از رسیدن به رقابت اصلی بازماند. به‌همین‌دلیل انتخابات این دوره ریاست‌جمهوری آمریکا را از همان شروع رقابت‌های مقدماتی در ١٨ ماه گذشته باید در چارچوب شورش «حاشیه» علیه «متن» درک کرد تا بتوان از روند حرکتی و تبعات بعدی آن شناخت درستی داشت. هنر ترامپ برای پیروزی نه وابسته به برنامه مدون و قدرت کمپین مبارزاتی خود بود و نه متکی بر حمایت حزبی در چارچوب ساختار تعریف‌شده نظم حاکم، بلکه این پیروزی بیش از هر چیز بر محور انطباق صدای خاموش بخش بزرگی از مردمی بود که احساس می‌کردند ساختار و سیستم موجود دیگر نماینده منافع آنان نخواهد بود. در چنین شرایطی که جامعه مستعد اعتراض و شورش علیه نظم موجود بود، توهم و تمایل حزب رقیب برای نپذیرفتن بدیل مشروع در مقابل این حریف جدید با بزرگ‌ترین اشتباه محاسبه، دقیقا حریفی را برای مبارزه به میدان فرستاد که بیشترین کمک را برای ایجاد وضعیت دوقطبی سیاسی-اجتماعی لازم برای تعیین یک میدان مبارزه حول بسیج پتانسیل اعتراضی در تضاد با کسی که نماد وضع موجود تلقی می‌شد، کرد. اینکه در حوزه تحلیل از نبود دقت نظرسنجی‌ها یا فقدان قدرت رسانه برای مهندسی افکار عمومی بعد از این نتیجه پیش‌بینی‌ناپذیر بتوان نتیجه گرفت این مبارزات انتخاباتی ماحصل یک‌سری اشتباهات تاکتیکی بوده، بسیار گمراه‌کننده است. نظرسنجی‌های بسیاری که در هفته‌های گذشته در آمریکا انجام می‌شد به لحاظ علمی دقیقا به همان شیوه بود که همیشه و در دوره‌های انتخاباتی دیگر هم انجام می‌گرفت و دقت عملی آن با خطایی زیر یک درصد بود. اینکه چرا ماحصل و نتیجه این انتخابات خلاف نظرسنجی‌ها و قدرت رسانه برای مدیریت افکار عمومی در چارچوب سیستم بود، به این واقعیت برمی‌گردد که ذات پدیده جدید در دوره حاکمیت آنارشی اصولا در تضاد با ثبات و سامان سیستمی خواهد بود که مبنای نظرسنجی‌ها و حرکت رسانه «قدرت‌محور» قرار می‌گیرد. در زمانی که درک و هدف دولت‌ها برای رشد و توسعه فقط بر محور تغییر در آمار ریاضی و نمودارهای خشک اقتصادی است، بدون اینکه به تأثیر آن بر طبقات اجتماعی و به‌ویژه طبقات زیرین به‌عنوان قربانیان این مدل در وضعیت تشدید شکاف‌های طبقاتی توجه شود، یک روز باید در انتظار شورشی بود که در جوامع بسته با خشونت همراه است و در جوامع به‌اصطلاح دموکراتیک از مسیر صندوق‌های رأی می‌گذرد و انتخابات هشتم نوامبر آمریکا تصویر این واقعیت بود.
پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری به صورت ماهوی نماد شورش معترضانی بود که منافع آنان از طرف ساختار حاکم تاکنون نادیده گرفته می‌شد و این بخش کثیر از جامعه مستعد پذیرش یک تغییر و مبارزه با وضع موجود بودند و تنها کسی را می‌خواستند صدای آنان باشد که ترامپ توانست به‌درستی این نقش را ایفا کند. برخلاف همه دوره‌های دیگر انتخاباتی آمریکا، این پایان ماجرا نخواهد بود و حتی می‌توان از روز هشتم نوامبر به‌عنوان شروع یک دوره جدید در جامعه سیاسی و اجتماعی در این کشور نام برد که تضادهای موجود را تشدید هم خواهد کرد. به‌همین‌دلیل کار سخت ترامپ تازه از وقتی کلید می‌خورد که او کلید کاخ سفید را از سلف خود تحویل می‌گیرد.
ترامپ به‌زودی با این واقعیت سخت روبه‌رو می‌شود که سیاست و حوزه حکومتداری در چارچوب ظهور یک جنبش اعتراضی تفاوت ذاتی با جهان تجارت دارد که یک تاجر دغل‌باز بتواند برای فرار از مالیات از قوانین موجود استفاده کند، چراکه این دوره انتخاباتی پتانسیل نیرویی را آزاد کرد که فعلا در تقابل با وضع موجود است و مطالبات مشخصی خواهد داشت که در چارچوب بوروکراسی کنونی نمی‌توان به آن پاسخ داد و همچنین دیگر نمی‌توان آن را هم نادیده گرفت. ترامپ چنانچه بخواهد در چارچوب ساختار موجود و در تعامل با بوروکراسی حزبی، سیاست و برنامه‌های سنتی سیستم را دنبال کند در تقابل با جنبش مطالبه‌جویی قرار می‌گیرد که او را از دنیای تجارت به کاخ سفید فرستاد.  در عوض پاسخ‌دادن به این مطالبات هم مستلزم تجدیدنظر اساسی در نظم مستقر خواهد بود که در هر بزنگاهی هر دو حزب حامی سیستم در تقابل با آن قرار می‌گیرند. اختلافات و تضادهایی که ترامپ را به رأس قدرت رساند چنانچه پاسخ مناسب نگیرد این‌بار به‌راحتی به خانه بازنمی‌گردد چون نیرویی که از حاشیه رها شده و نقش تعیین‌کننده خود را بر سیستم موجود تحمیل کرده است، دیگر سهم خود را از متن مطالبه می‌کند. از طرف دیگر، رئیس‌جمهوری جدید با توجه به برنامه‌های اقتصادی خود که دقیقا در حمایت از طبقه ثروتمند و صاحبان سرمایه خواهد بود از همان ابتدا وارد یک تناقض بین منافع خودی و مطالبات موتور محرکه جنبش پوپولیستی رأی‌دهنده می‌شود. یافتن راهی برای ایجاد تعادل بین طبقه خودی و طبقه کارگر سفیدپوست رأی‌دهنده حامی، هیچ راهی نخواهد داشت به غیر از اینکه در بسیاری از بنیان‌های موجود تجدیدنظر شود که به نظر نمی‌رسد ترامپ قصد این کار را داشته باشد و حتی کنگره حزبی اجازه و مجوز این کار را بدهد. به‌همین‌دلیل آمریکا بعد از هشتم نوامبر وارد یک تناقض و پارادوکس سخت خواهد شد که به نظر نمی‌رسد ترامپ توان حل آن را داشته باشد. به یک تعبیر ساده، دونالد ترامپ به‌عنوان یک راست افراطی توانست بر مطالباتی از حوزه چپ ‌سوار شود که این معادله در بطن خود حامل یک تضاد است که هشتم نوامبر نماد آن خواهد بود.

Continue Reading

Previous: سرنوشت دنیا و تمدن آن درگرو جنگ های تحمیلی ناتو – اسدالله کشتمند
Next: ولید فارس، مشاور ترامپ: توافقنامه هسته‌ای با ایران بازبینی می‌شود
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved