وقتی نتیجه انتخابات مجلس تهران با پیروزی سی بر صفر لیست امید، اعلام گردید معلوم شد مردمی که در انتخابات شرکت کردهاند، دست به چه کار سیاسی بزرگی زدهاند. مشابه این نتیجه در برخی استانها و شهرهای دیگر نیز قابل مشاهده بود.
این مردم میخواستند از دست مجلس نهم خلاص شوند و به سیاست جنجالی و غوغاسالارانه و جنگطلبانه و جزمی و حامی فساد و … جریان حاکم بر آن «نه» بگویند و عاملانش را در حد امکان کنار بزنند. آنان به فهرستی رأی دادند که شاید اسامی بسیاری از آنها را برای اولین بار بود که میشنیدند و به جای آنها هر اسم دیگری نیز زیر این تابلو و رویکرد سیاسی به صحنه میآمد رأی میدادند.
پیروزی سی بر صفر اگر نگوییم سیلی، حداقل درس بسیار بزرگی برای جریان حاکم و البته برای همگان داشت و این نوید را میداد که راهیافتگان فهرست امید در مجلس دهم بتوانند لااقل یک فراکسیون قوی تشکیل دهند و ازاینپس ضمن فعال بودن در حوزه وظایف مجلس، به یکی از مولفههای مؤثر در فضای سیاسی کشور تبدیل شده و در این عرصه نیز تاثیراتی جدی بگذارند. بگذریم از برخی محاسبات اغراقآمیز اولیه که به چشماندازهایی برای به دست آوردن ریاست مجلس نیز دامن میزد.
اما قدمهای نخستین و هفتهها و ماههای اولیه چندان امیدوارکننده نبوده است. دورخیزها و برنامهریزیها برای انسجام و استحکامبخشی به فراکسیون امید دچار مشکلات اجرایی و ناپیگیریها و بیمدیریتیها و بهخصوص عدم تخصیص وقت کافی و نیز عدم برخورد مسئولانه بوده است؛ هرچند ریشههای این امر به یک مرحله قبل (یعنی مرحله تنظیم فهرست و نیز حمایت از افراد بدون محاسبات و پیشبینیهای کافی و ضروری) برمیگردد. اما اولین علائم خود را در نحوه برخورد نامنسجم در انتخابات رئیس و هیئت رئیسه مجلس نشان داد. تا این جای کار البته میتوانست با ناشیگری و بیتجربگی بسیاری از نماینده اولیها و بعضی ابهامات و ناروشنیها و برخی محاسبات اولیه اغراقآمیز مرتبط باشد. اما این بیبرنامگی و عدم انسجام و برخوردهای غیرمسئولانه در انتخاب مسئولان کمیسیونهای مجلس نیز ادامه یافت تا آنجا که گفته شد شرکت در برنامه افطاری به حضور کامل در کمیسیون و رأی دادن به فرد همفراکسیونی ترجیح داده شد. جدا از برخی افراد که فرصتطلبانه سعی کردند وارد بده و بستان با دیگر طیفها در جهت منافع شخصی خود شوند.
مهمترین ضعف آشکار فراکسیون امید
اما مهمترین جایی که ضعفهای این فراکسیون خود را نشان داد عدم تحرک سیاسی اعضای آن در این مدت در رابطه با بزرگترین اتفاقات سیاسی جاری کشور و تأثیرگذاری بر فضای حاکم بر این عرصه است. فضایی که یکسره در اختیار نیروهای تندروست و روزی نیست که نظامیان از مسائل استانی گرفته تا مسائل بینالمللی اظهارنظر نکنند و خطونشان نکشند و از شهرها و شهرستانها گرفته تا کل کشور برای مردم مشکل و مزاحمت ایجاد نکنند و یا منافع ملی را به خطر نیندازند. کسانی که از هیچ جا بهجز مقامات بالاترشان «نمایندگی» ندارند. ولی آنهایی که هرچند در شرایط اعمال نظارت استصوابی اما بههرحال «نمایندگی» مردم را برعهده گرفتهاند و از سوی آنان «وکالت» دارند، سکوت کردهاند. و مردمی که با ذوق و شوق و با هزاران امید و با هزار تبلیغ و توصیه بهپای صندوقها آمده و به افراد این فراکسیون رأی دادهاند هاج و واج شاهدند که بهجای شنیدن حرف دلشان، با زبان و حرارت خاص نمایندگان مجلس در جلوگیری از خسارت به منافع و مصالح خود و یا منافع عمومی و ملی، از این تریبون؛ فردی به احرارت و سماجت و علیرغم جلوگیری چندباره رئیس مجلس (علی مطهری)، بهعنوان تریبون خانوادگی استفاده کرده و از پدیدهای دفاع میکند که مردم درباره آن ابهام و اعتراض دارند و برای کسانی از اهل رسانه خطونشان کشیده میشود که خود بر دوش آنها بالا رفتهاند! یا للعجب که بعدش نیز شنیده نمیشود که این عضو فراکسیون (بهعنوان یکی از کسانی که با اعتماد مردم به ناشناختههایی چون ایشان که در فهرست تبلیغی نیز هیچ رزومه و سابقه خاصی جز انتساب خانوادگی نداشتهاند)؛ با تذکر و نقد و اعتراضی مواجه شود. آیا غرض از انتخابات هفتم اسفند همین بود؟ هدف فقط اعلام نتیجه و شکست سی بر صفر حریف و ورود عدهای «ناشناخته» به مجلس بود و رهاشدگی آنان و تمام! ناشناختههایی که امید میرفت (و میرود) در بینشان افرادی صریح و شجاع حداقل همانند فردی که قبلاً با فهرست رقیب به مجلس میآمد یعنی آقای علی مطهری پیدا شود.
پرواضح است که پیروزی برخی شناختهها و بسیاری «ناشناختهها» ی جا گرفته در فهرست امید فقط «قدم اول» در یک مسیر سیاسی طولانی بود…
پشت چک ناشناختهها را چه کسانی امضاء کردند؟
حال «تهیهکنندگان» و دستاندرکاران «شناختهشده» آن فهرست؛ «حامیان» آن (بهموازات کسانی که توسط این فهرست وارد سرای مجلس شدهاند) چه وظایفی دارند؟ مردم کالای اعتمادشان را به چکهای مدتدار عدهای واگذار و فروختهاند که صاحبان امضای بسیاریشان را نمیشناختهاند، اما پشت این چکها را افراد «شناختهشده» ای امضا کردهاند. حالا این شناختهشدهها نیز مسئولیتهایی دارند! که به نظر میرسد در این مدت در انجام وظایفشان کوتاهی کردهاند. با تصریح بر این که هنوز وقت زیادی در پیش است. هم برای راهیافتگان به مجلس و هم برای حامیان و معرفهای آنان. اما از همین ابتدا باید تکلیف با هر دو دسته روشن باشد. معرفها یا شاخصترین آنها (در رابطه با مجلس شورا) قبل از هرکس آقایان خاتمی و عارف هستند. و در مرحله دوم جریانات و احزاب گوناگون و متنوع و شخصیتهای سیاسی از طیفهای مختلفی که از این فهرست حمایت کرده و رأی دادن به آنها را به مردم توصیه کردهاند. هرچند درنهایت و در اصل خود راهیافتگان به مجلس با اعتماد مردم به این مجموعه، «مسئول» و «مدیون» اصلی هستند.
به راین اساس در مرحله اول کسانی که فهرست را تنظیم کردهاند و بهخصوص آقای «عارف» و مشاوران ایشان و بلافاصله آقای «خاتمی» که با «تکرار»، رأی دادن به این فهرست را تبلیغ کردهاند و حداقل بعضی از رأی دهندگان و یا لااقل بخشی از انگیزه این رأیدهندگان با اعتماد به معرفی ایشان (و البته بعضی دیگر نیز راسا و بنا به تحلیلی که از اوضاع داشتهاند و یا بنا به حمایت دیگر جریانات سیاسی اصلاحطلب و ملی مذهبی و …) به این عده رأی دادهاند؛ حال مسئولیت سیاسی و اخلاقی دارند که تحلیل و توصیه و نقدها و تذکرات و مطالبات خود را با راهیافتگان به مجلس در میان بگذارند. در روزهای اخیر شنیدههایی از گلهگی آقای خاتمی از عملکرد این فراکسیون به گوش میرسد. اما این کافی نیست و سخنان روشنتر و اقدامات جدیتری (از همه تهیهکنندگان فهرست و در مرتبه بعد حامیان آن)، میطلبد.
آقای سید محمد خاتمی بهعنوان حامی و معرف اصلی این فهرست در فضای سیاسی کشور (و با فاصلهای بعد از ایشان همه جریانات و کسانی که از این فهرست حمایت کردند) نیز وظایفی بر عهدهدارند.
پرسش، نقد و اعمال فشار بر راهیافتگان به مجلس و طرح و یادآوری مطالبات و پیگیری مستمر آنها وظیفه ایشان است. هرچند این افراد و جریانات شدیداً تحتفشار هستند. و بدین ترتیب باز بار زیادی از مسئله بر دوش رسانهها و روزنامهنگاران مستقل میافتد. اما نوشتن نامه و دادن بیانیه میتواند بخشی از این وظیفه را عملی سازد. قرار نیست این نمایندگان از اول تسلیم خط سرخهای طرف مقابل باشند!
آقای خاتمی میتواند با هیئترئیسه فراکسیون مرتبط باشد و نقد و نظرهایش را در میان بگذارد. این وظیفه بر عهده همه اصلاحطلبان حامی فهرست امید که در شرایط کنونی امکان اندکی برای تحرک سیاسی بهصورت علنی دارند نیز قرار دارد.
نمایندگان فراکسیون امید به مردم بدهکارند
خود نمایندگان راهیافته به مجلس از طریق فهرست امید نیز بهعنوان مدیون و بدهکار اصلی به مردم؛ وقتی در زیر تابلویی قرار میگیرند که آشکارا بیانگر رویکرد خاصی به سیاست داخلی و خارجی است و خود نیز شخصاً وعدههایی به مردم میدهند؛ حال در برابر این وعدهها مسئولاند.
در دوران انتخابات روشن بود که دو رویکرد سیاسی در کشور وجود دارد: یکی به دنبال ادامه تنشهای بینالمللی بهانحاءمختلف است و دیگری میخواهد بیشتر به داخل بپردازد و منافع ملی و بهخصوص توسعه اقتصادی و رفاه حداقلی مردم را در اولویت قرار دهد. یکی میخواهد در منطقه و در نزاعها و تنشهای نیابتی و غیرنیابتی مشارکت فعال داشته باشد و دیگری میخواهد در این حوزه نیز تنشزدایی کند و مروج صلح باشد و بیشتر به داخل توجه کند. یکی در داخل به دنبال سختگیری و مقابله با نفوذ دشمن و … است و دیگری از فضای متحملتری دفاع میکند و برای جامعه و جوانان فضای بازتری را وعده میدهد و از آزادی فضاهای مدنی و صنفی و حتی آزادیهای سیاسی مخالفان و رفع حصر و … سخن میگوید.
مردمی که به این فهرست و این شعارها و وعدهها رأی دادهاند انتظار دارند چنین صدایی حداقل از تریبون مجلس شنیده شود. به نظر میرسد علی مطهری همچنان تنهاست و حداقل صد نفر نماینده فهرست امید هنوز نیروی کمکی خاصی برای او تدارک ندیدهاند! و هنوز و همچنان این صدای رسای مصاحبهها و سخنرانیهای تندروهاست که خوراک روزانه و در دسترس رسانهها و روزنامهنگاران است.
هفتهها و ماههای اولیه برای نماینده اولیها هم روزهای تجربهآموزی و خروج از حالت صفر کیلومتری است و هم میتواند متأسفانه روزهای کشیده شدن و سُرخوردن به سمت استحاله باشد. استحاله بزرگترین خطری است که نمایندگان را تهدید میکند.
یک هشدار بزرگتر دیگر
یکی از نظریهپردازان اصلاحطلب (آقای محمدرضا تاجیک) چند روز قبل مصاحبهای متفاوت داشت و بهنقد و نهیب به اصلاحطلبان و اعلام هراس و خطر از غلبه «پراگماتیست»ها به راین طیف و «چرخش درونی» اصلاحطلبان به این سمت و غلبه اصلاحطلبی حکومتی (=قدرتگرا) و از درون «تهی شدن» مفهوم اصلاحطلبی پرداخت. در همین بین نیز گفت:
«فراکسیون امید نشان داده دارای هارمونی و نظم درونی نیست. برخی از کسانی که با جریان اصلاحات میثاق بسته بودند، فردای ورود به مجلس بهجای اینکه با کارت اصلاحطلبی بازی کنند با کارت «قدرت» بازی کردند. این عده با «دگردیسی سیاسی» خیلی زود به مکتب «دیگران» وارد شدند و با دیگران به «خلوت» رفتند و «بده و بستان» کردند. به نظر من باید قبل از تشکیل مجلس برای این مسئله تدبیر و اندیشه لازم صورت میگرفت. بههرحال نشانههایی برای بروز چنین رفتارهایی قبل از تشکیل مجلس به چشم میخورد که با توجه به این نشانهها میشد چنین رفتاری را پیش بینی کرد. ما باید به مهرههایی که غلظت اصلاحطلبی بیشتری داشتند اعتماد میکردیم و روی آنها سرمایهگذاری میکردیم. بسیاری از این افراد «روکش» و «آستر» اصلاحطلبی داشتند. به همین دلیل روکش و آستر که کنار زده شد اصلاحطلبان با شرایط جدیدی مواجه شدند که از قبل برای آن برنامهریزی نکرده بودند.»
برخی خبرها نیز حاکی از آن است که دیروز در آخرین جلسه فراکسیون امید که برای تعیین هیئترئیسه رأی گیری شده تعداد اعضا به هفتاد و خوردهای نفر رسیده است. این ریزش علامت کمکاری و بینظمی و اتلاف وقت و حتی میتوان گفت برخورد غیرمسئولانه بزرگان فراکسیون در داخل و خارج از آن از یکسو و البته فرصتطلبی عدهای از سوی دیگر و نیز برنامهریزی و سماجت و یارگیری رقبای قدرتمند از سوی سوم است.
دو راه در پیش روی فراکسیون امید
حال فراکسیون امید دو راه در پیش دارد یا رفتن بر مسیر اقلیت اصلاحطلب سه مجلس اخیر که جز نامی بر دوش نمیکشید و تحرکی در هیچیک از فعلوانفعالات مهم سیاسی کشور و مجلس نداشت؛ و یا عمل کردن به عهدی که با مردم بسته است. در تعیین یکی از دو مسیر هم تنظیمکنندگان و هم حامیان این فهرست و هم راهیافتگان مجلس بهعنوان موضوع اصلی (علی قدر مراتبهم) مسئولیتهایی دارند.
پرواضح است که فضای مجلس برای نماینده اولیها هم پرجاذبه و پرکشش، به لحاظ ارتباطات و امکانات و امتیازات و ورود به بند و به ستهای قدرت و ترجیح منافع شخصی بر مسئولیتهای وکالت مردم است و هم دارای ابعادی امنیتی و پر رعب و هراس همراه با انواع تهدیدهای سیاسی و امنیتی و حتی گاه فیزیکی.
حال چگونه میتوان بر این تطمیعها و تهدیدها، هر دو، فائق آمد؟ به نظر میرسد بهجز ارتباط فعال با یکدیگر و تشکل و جلسات مستمر و ایجاد فضای مناسب و انگیزه دهنده و یادآوری مستمر تعهدات و نیز ارتباطات خارج از مجلس با سران و شخصیتهای بیرون اعتدالی و اصلاحطلب البته بدون هیچ بیم و هراس؛ راه دیگری وجود نداشته باشد. فراکسیون امید دراین مدت چند جلسه داشته است؟ چه مباحثی مطرح شده و به چه عهد و میثاقهایی رسیده است؟ بازتاب آن در رأی گیریها و صحن علنی و کمیسیونها چه بوده است؟ چند دیدار جمعی بیرونی مثلاً با امثال آقایان هاشمی و خاتمی (بهعنوان مهمترین حامیان فهرست) و سید حسن خمینی و برخی مراجع مذهبی و یا شخصیتهای سیاسی معروف اصلاح و اعتدال داشته است؟
این نوع اعمال و ارتباطات تنها در ماههای اول امکانپذیر است تا طرف مقابل را نیز به اینگونه رفتارها «عادت دهد». وگرنه بهتدریج جدا از چرب و شیرین تطمیعات و یا خطونشان تهدیدات مرعوبکننده و فضاسازیهای طرف مقابل؛ این خط سرخهای صدای غالب بهاصطلاح ولایی حاکم و نیروهای امنیتی و نظامی تندرو و هتاک و همیشه طلبکار است که بر این نمایندگان غلبه خواهد کرد. این یعنی ورود به صحن مجلس و قدرت همان و فاصلهگیری از مردم و نیازهایشان و وعدهووعیدها و عهد و پیمانها همان. نتیجه نهایی نیز آسیبرسانی به سرمایه اجتماعی اعتدال و اصلاح طلبی/ تحول خواهی است که در عرصه اجتماعی و انتخاباتهای پیش رو میخواهد این مسیر را لااقل با «حداقل خواهانه» ترین شکل ادامه دهد.
نمایندگان فراکسیون امید بهشدت به مردم بدهکار و مدیوناند چراکه برخلاف معمول مردم به کسانی رأی دادهاند که بسیاری از آنها را نمیشناخته اند و تنها به تابلو و شعارها و وعدههای آنها و کسانی و جریاناتی که آنها را تأیید کردهاند؛ اعتماد کردهاند. این نمایندگان باید بدانند برای دورههای بعد نیز تنها نباید از فیلتر شورای نگهبان بگذرند بلکه باید از فیلتر رأی مردم نیز بگذرند. مردم آرام و صبور و ساکت همه کارهای آنها را رصد میکنند و درنهایت به آنها نمره قبولی یا رد میدهند. اینها از سوی طیفی و تبلیغات ستادی جوانان پر امید و وقت گذاری معرفی شدهاند که داعیههای اعتدال و اصلاح داشتهاند و نه پیروی از منویات ولایت و اگر بر وعدههایشان پایدار نمانند مردم نیز نشان خواهند داد که با آنها هیچ عقد اخوتی ندارند.
وظایف فراکسیون امید
از دوران فعالیتهای انتخاباتی حداقل توقعات این بوده است که مجلسی که تندروها در آن تضعیف شده باشند (که شدهاند) نقش مؤثرتری داشته باشد. هم در کمک به پیشرفت سیاستها و رویکردهایی که دولت روحانی در سیاست خارجی و منطقهای و داخلی (در ابعاد مختلف آن) داشته است. و هم حتی در نقد و اصلاح ضعفهای رو به فزونی آن. اینک اما مشاهده میشود در هنگامیکه دولت زیر بیشترین فشارهای جریان مقابل است و خود نیز در ضعیفترین حالت در سه سال اخیر به سر میبرد؛ مجلس و فراکسیون امیدش نه تنها چندان کمکی به بهبود وضعیت و رفع نواقص و ضعفهای دولت ندارد بلکه حتی کمکی نیز به دولت در برابر جنگ روانی و سیاسی شدیدی که جریان تندروی مقابل راه انداخته است، نمیکند. بگذریم از وظایف مهمتر این نمایندگان در نقد بعضی روندهای خطرناکی که برخی نظامیان در سیاست خارجی بدان دامن میزنند و یا مداخلاتی که آنها در نقاط مختلف کشور دارند و یا فسادهای اقتصادی شدیدی که در کشور رمق و توان اقتصاد را میبَرد و ضعیفتر و نحیفتر میکند و به قول برخی اقتصاددانها به بنبست میکشاند. همچنین بگذریم از اینکه کسانی که با ماجراجوییهای هستهای شان کشور را به آستانه جنگ و زندگی مردم را در آستانه فقر مطلق قرار داده بودند، اینک بهجای بدهکار طلبکار شده و میدانداری میکنند. همین داستان در مسئله فساد اقتصادی نیز در جریان است و فراکسیون امید هم مات و مبهوت فقط تماشا میکند. اگر نگوییم در رابطه با اصلاحیه بودجه ارائهشده توسط دولت وقتی با مخالفت تندروهای نظامی مواجه شد، تسلیم و همراه شده است.
یک بار دیگر تأکید کنیم حداقل انتظار سیاسی و اخلاقی از نمایندگانی که با تابلو و فهرست امید به مجلس راهیافتهاند و در رأس آنها آقای عارف این است که تشکل داشته باشند؛ هماهنگی و انسجام و برنامه مشترک بیابند؛ تشکلشان قبل ازهر چیز «سخنگو» یی انتخاب کند که با افکار عمومی رابطه مستمر و شفاف و صادقانه داشته باشد و کارها و فعالیتها را توضیح دهد و ابهامات را رفع کند و پرسشها و نقدها را بشنود؛ به تصمیمهای جمعی پایدار باشند و تحت تأثیر نه زدوبندها و چرب و شیرین و فرصتهای در دسترس و نه مرعوب فضا و خط و خطوط و تهدیدها شوند؛ جرات ابراز وجود جمعی با هویت و رویکرد خاص خود را داشته باشند؛ در حوادث جاری بهصراحت موضعگیری کنند؛ به یاری دولت در حملات سنگین تندروها بپردازند؛ نقایص دولت را با برنامه جمعی و شیوههای متداول (اعم از تقاضای برخی تغییرات در وزرا و مدیران، سؤال و نقد و پیشنهاد، تصویب قوانین راهگشا و …) مرتفع سازند؛ در مواقعی که دولت برخلاف جهت وعدهها حرکت میکند نهیب بزنند و نقد کنند؛ به فشار بر فعالان سیاسی و نهادهای مدنی و صنفی اعتراض کنند و یا حداقل صدا و زبان تظلم خواهی آنان شوند؛ و بهخصوص اینک پرچم مبارزه با فساد را خود بالا ببرند (و نگذارند این امر تبدیل به میدان مانور عوامفریبانه رانتخواران دولت سابق و یا فدای فرصتطلبهای در حاشیه دولت کنونی شود). پرچمی که متأسفانه دولت روحانی بنا به دلایلی زمان بالا بردن آن را از دست داد و جریان غرقه در فساد مقابل بیشرمانه کبادهکش آن شده است…
اینهمه اما نیازمند یک عزم اولیه است. قبل از اینکه زمان از دست برود. و این که نمایندگان زن و مردی که با دادن برخی وعدهها وارد مجلس شدهاند، بر عهد خویش استوار باشند و به مجلس و منصب خویش بهصورت یک سکوی پرواز به درون قدرت و رسیدن به بهرهمندیهایی از جنس قدرت و ثروت و منزلت نگاه نکنند؛ به دنبال آن نباشند که به گونهای رفتار کنند که در دوره و دورههای بعد نیز از فیلتر شورای نگهبان بگذرند.
و نیازمند آن است که در درون پیچ و مهرههای ساختار قدرت هضم و جذب نشوند و به رنگ جماعت در نیایند و نان به نرخ روز نخورند. فضا و فرهنگ و مد و مناسبات درون قدرت بسیار آلوده است. هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ فرهنگی. تجارب زیادی نشان میدهد که چرب و شیرین طعام قدرت میتواند زیر دندان بسیاری از مدعیان آنچنان مزه کند که آنها را استحاله کند و از ایفای وظایف و وعدهها باز دارد. فرهنگ شرکآلود پیروی از «منویات» سران قوم و البته مواهبی که بهدنبال دارد خطرناکترین و مهلکترین آسیبی است که هر نمایندهای را تهدید میکند. این بزرگترین خطر و هشدار است…
و نیازمند عدم هشدارپذیری و هراس و حساب بردن از نیروهای قلدرمنش بیرون از مجلس است که متأسفانه بنا به برخی رفتارهای ضعیف بعضی گذشتگان، بدعادت شدهاند و برای بازداشتن نماینده از پیمودن راه مردم و نیازهای آنها و در پیش گرفتن قناعت و سلامت با سادهترین روشها با وی تماس میگیرند و او را تطمیع و بهخصوص تهدید میکنند. اولین لغزشها در برابر تطمیعها پا گذاشتن در مسیری سراشیب است که انتهایش جز تباهی و آلودگی و بدنامی نیست. و اولین ترس و تردیدها در گردن نهادن و کوتاه آمدن در برابر تهدیدها باعث جریتر شدن و مصرتر شدن کسانی است که از همین طریق کشور و مردم ایران را بهسوی تباهی راندهاند.
و نیازمند آن است که از مشکلات و موانع و تهدیدها نهراسند و مهمتر از آن اینکه، خسته و ناامید نشوند.
دولت تحت شدیدترین فشارهای بیرونی و در ضعیفترین حالت درونی
در تحلیل وضعیت سیاسی طیف اعتدالی و اصلاحطلب/ تحولخواه اینک باید به سه ضلعی مجلس و دولت و جامعه مدنی توجه کرد.
ضلع دولت روحانی اینک تحت شدیدترین فشارهای بیرونی و در ضعیفترین حالت درونی قرار دارد تا آنجا که مشاور امنیتی آن مدتی پیش از تعبیر «قلب خسته تدبیر» یاد کرد. درباره ریتم و وضعیت ضربانهای این قلب باید جداگانه نوشت. ضلع دیگر نیز جامعه مدنی است که در این کشاکش پیچیده لنگلنگان اما پر تلاش و پرامید حرکت میکند. لایههای ناراضی اقتصادی جامعه که گهگاه با اعتراضات اقتصادیاش به بیکاری و تعویق حقوقها و … خود مینماید، ناشناختهترین و شاید غیرقابل پیشبینی ترین بخش «جامعه» ایران باشد…
طیف اصلاحطلب نیز اینک متأسفانه در دوران نقاهت بعد از سرکوب و زندان به سر میبرد. چرخش گفتمانی به سمت پراگماتیسم (افراطی) که مورد نقد برخی، ازجمله مصاحبه یاد شده در بالا، قرار گرفته؛ تا حد زیادی ناشی از این وضعیت و فشار سرکوب و تهدید است. تحلیل این شرایط (ازجمله چک سفیدهای منفعلانهای که هماینک نیز مرتب و پیشاپیش در وجه افراد مختلف صادر میشود، همانند پرچمهای سفید نا به هنگامیکه قبل از انتخابات بالا برده شد و عمدتاً به همین وضعیت بر میگردد)، نیز مجال دیگری میخواهد تا به تحلیل ابعاد گوناگون این حالت پرداخت و انشاءالله در انتظار طی شدن تدریجی این مرحله (تا حدی طبیعی) تا نقطه پایان آن نشست.
روزهای پرحادثه پیش رو
هر سه ضلع در ماههای آینده روزهای پرالتهابی را پشت سر خواهند گذاشت. دورخیز نیروهای مختلف برای دولت یازدهم، همراه با چشماندازی پنهان برای رهبر بعدی؛ شرایط کشور را پیچیدهتر از قبل کرده و میکند. در این وسط سرنوشت مردم و زندگی روزمره این رنجدیدگان همیشگی است که گویی در میدان قدرت و سیاست و فعلوانفعالات متأسفانه عمدتاً غیراخلاقی آن به فراموشی سپرده میشود.
+ تعبیر شلاق نقد (و گاه حتی «شلاق بیرحمانه نقد») از تکیه کلامهای رفیق شفیق همیشه مراقب، هدی صابر بود.
سایت زیتون