در شرایط فعلی، حفظ و تداوم فعالیت مستقل و همراهی با تشکلهای کمتوانِ موجود و مستقل، اهمیت دوچندانی دارد. گرچه پای بسیج به همه حوزهها باز شده است و این تشکل در صدد تصاحب فضاهاست، اما بنظر نمیرسد که دانشجویان به این تشکل اقبالی داشته باشند. مهمتر از بدلهای قلابی بسیج، نقش مخرب دانشگاه است که با سرکوب هر فعالیت جمعی مستقلی، فضای دانشگاه را تهی میسازد. در این افق است که بازپسگیری و حفظ نهادهای صنفی، علمی، فرهنگی و سیاسی ضرورت دارد و گرچه همه این نهادها تضعیف شدهاند، اما نباید آنان را فراموش کرد و فضا را خالی گذاشت. باید با همه توان از این نهادها حمایت کنیم چراکه مسیر توسعه یقینا با رشد نهادهای مستقل و آزاداندیش محقق میشود.
تشکلهای دانشجویی حکم بازوی قدرتمند نهادهای دانشجویی را دارند که در بیانی ساده، دانشجویان را دور هم «جمع» میکنند تا مطالبات خود را، بصورت جمعی پیش ببرند. از انجمنهای علمی و کانونهای فرهنگی گرفته تا شورای صنفی و تشکلهای سیاسی منتقدی چون انجمن اسلامی، همه و همه بازخورد فضای دانشجویی دانشگاه در شکلی تمامیتیافتهاند. درست همین کلیتیافتن و تشکیل «جمعها» (هر نوع جمع مستقل) است که سیستم از آن هراس دارد.
به دلیل همین کارکرد تشکلها، سالهاست که سیستم سرکوب تا توانسته مانع از شکلگیری و رشد این تشکلها شده است. تمامی تشکلهای دانشجویی مستقل در حال حاضر و پس از سرکوب گستردهي سال اخیر، به شدت در تنگنا قرار دارند و فعالیتشان محدود شده است. در کنار این موارد، یکی از مهمترین راهکارهای سیستم برای تداوم سرکوب، ارائه بدلهای تشکلهاست. در حال حاضر به نظر میرسد بسیج، بدلِ همه تشکلهای دانشجویی و جایگزین مورد تایید سیستم است.
-بسیج، بدلِ شورای صنفی
شورای صنفی همچون تشکلی مستقل و دموکراتیک که بارِ اهم فعالیتهای دانشجویی را بر دوش میکشد، از بدو تشکیل با سنگاندازیهای دانشگاه و وزارت علوم روبهرو بود. تقریبا هرساله در بازهی انتخابات این تشکل، شاهد مانعتراشیهای مختلف از سوی دانشگاه بودیم. نظیر رد صلاحیتهای گسترده، به تاخیر انداختن انتخابات، عدم برگزاری انتخابات در آبانماه، اعمال قانون ۲۵٪ مشارکت دانشجویان و … . از سوی دیگر، بسیج نیز همواره در فکر تصاحب این تشکل بوده و در مواردی که موفق نشده، با تحریم انتخابات و بیاهمیت نشاندادن شورا، تلاش کرده تا مانع از شکلگیری آن شود.
سنگاندازی دانشگاه و بسیج به انتخابات محدود نمیشود. پس از تشکیل شوراهای مستقل، دانشگاه در اغلب موارد کوچکترین همکاریای با نماینده دانشجویان نمیکرد و در برابر فعالیتهایشان موانع متعددی را شکل میداد. در آخرین اقدام نیز با ابلاغ آییننامه جدید شوراها و اعطای نام جعلی «صنفی-رفاهی»، زخمی عمیق بر پیکر این نهاد دانشجویی وارد شد.
تاکتیک دیگر دانشگاه و سیستم برای محدودسازی فعالیتهای مستقل صنفی، پَروار کردن بسیج و جایگزینی شورای صنفی با این تشکلِ «خودی» است. بسیج به عنوان نهادی فرادانشگاهی که نمایندهی حکومت در دانشگاه است، بدوا در پیگیری امور دست بالا را دارد و دانشگاه با میدان دادن به این نهاد و همزمان سرکوب شورای صنفی، عملا فعالیت صنفی را منحصر به بسیج میکند. اما دقیقاً به دلیل همین «خودی» بودنِ بسیج است که علیرغم امکانات و اختیارات گسترده، هرگز موفق به تصاحب فعالیت صنفی نشده است. در بهترین حالت کاری که بسیج میکند، ملایمکردن مطالبات صنفی دانشجویی و منحرف کردن آن از طی کردن مسیری منطقی، حقطلبانه و رادیکال است. آنچه بسیج همواره از فقدانش رنج برده، نبود بدنهای دانشجویی به عنوان پشتوانه فعالیت است و برای جبران این کمبود به حمایتهای دانشگاه دلخوش کرده است. مثل همین چند روز پیش که به یکباره، «تجمع» دانشجویان قانونی شد و تجمع کمشماری در باشگاه دانشجویان برگزار شد.
این تاکتیک دوپایه -دانشگاه (بخصوص معاونت دانشجویی) و بسیج به مثابه بدل محبوب دانشگاه- به وضوح در مسائل خوابگاهها به چشم میخورد. در سالیان اخیر، دانشگاه با انواع سنگاندازیها، مانع از شکلگیری یکی از مهمترین نهادهای صنفی شده است. نهادی کارآمد که بدلیل ماهیت ضروری و پیوند آن با زندگی دانشجویان، همواره برای سیستم پرچالش و دردسرساز بوده است و به همین دلیل، بیشترین تلاش برای جلوگیری از شکلگیری آن صورت گرفته است: «شورای صنفی خوابگاهها». در آخرین نمونه، اردیبهشت سال گذشته، آقای وجهی (معاون امور دانشجویی دانشگاه)، روز قبل انتخابات عدهی زیادی از کاندیداها را با نظر شخصی خود رد صلاحیت کرد که منجر به عدم شکلگیری شورای صنفی خوابگاهها شد.
در سوی دیگر، در سالهای گذشته، بسیج با حمایت دانشگاه، اقدام به راهاندازی طرح «همیار خوابگاه» کرد. بر اساس این طرح، در هر ساختمان خوابگاه، عدهای از دانشجویان بسیجی موسوم به همیار اسکان یافتند که وظیفه آنان، تبلیغ فعالیتهای فرهنگی-سیاسی بسیج در خوابگاه و نظارت بر دانشجویان است. در اعتراضات سال گذشته، برخی از این افراد، وظیفه شناسایی دانشجویان معترض و پاک کردن شعارهای نوشته شده در خوابگاه را نیز داشتند. همه این موارد در لعابی از پیگیری مطالبات دانشجویان خوابگاهی انجام میگیرد، در حالی که عملا بدلیل وابستگی این افراد به نهاد قدرت، اغلب مطالبات بینتیجه میمانند. گفتنی است کانال «همیار دانشگاه تهران»، رسانه این گروه از بسیجیان است و وظیفه رسانهای تصاحب خوابگاهها را بدوش میکشد.
رسانه «خوابگاه یوتی» نیز، دیگر رسانه وابسته به بسیج است که خود را نماینده دانشجویان خوابگاهی میداند. عملکرد این رسانه نیز به وضوح نشاندهندهی الگوی تکراری بسیج در تصاحب فعالیت صنفی است: ملایمکردن جو مطالبات، جلوگیری از پیگیریهای مستقل دانشجویی و سانسور اعتراضات، کانالیزه کردن مطالبات به سمت بسیج، تصاحب نتایج پیگیری دانشجویان و در آخر تقدیر و تشکر از پاسخگویی مسئولان.
مناسبات قدرت فیمابین دانشگاه و بسیج نقشی اساسی را ایفا میکند. مناسباتی که همواره بسیج را در تخالف با بدنه دانشجویی به عنوان «ابزار سیستم» قرار میدهند و حتی در مواردی که مطالبات مشترکی مطرح هستند، بازهم مشارکت و همراهی بدنه به شدت اندک است. این مناسبات به گونهای هستند که حتی اگر عدهای از اعضای این تشکل بخواهند مواضعی همراه با بدنه اتحاذ کنند، بازهم در مجموع موضع این تشکل، در ضدیت با بدنه خواهد بود. شاهد مثال این امر، ضعف بسیج در پیگیری مطالبات خوابگاههای دختران است؛ جایی که مواضع بسیج عملا در تضاد با دانشجویان است و این نهاد حامی افزایش محدودیتها درون خوابگاه است.
در سوی دیگر، بسیار دیده شده که دانشگاه عامدانه نسبت به مطالبات اعضای شوراها بیتوجهی میکنند (در مورد خوابگاه بصورت علنی عنوان میشود که چون صنفی خوابگاه تشکیل نشده، شورای صنفی مرکز اجازه مداخله و حتی پیگیری و بازرسی خوابگاهها را نیز ندارد) و در مقابل به بسیج میدان میدهند. این سیاستها به تضعیف شورا منجر شدهاست. آنچه دانشگاه دنبال میکند، علمکردن تشکلهای خودی بسیجی (همیارها و خوابگاهیوتی و…) در برابر شورای صنفی است.
در شرایط فعلی و با وجود محدودیتهای فراوان و سرکوب شوراها، فضا برای جولان بسیج مهیا شده است. اما علیرغم امکانات و اختیارات وسیع این نهاد، بدنه نسبت به آن اقبالی ندارد. همکاری با این نهاد یا همراهی با آن، نوعی باجدهی است. باجی که ثمره گروگانگیری تشکلهای مستقل دانشگاه است.
-بسیج، بدلِ انجمنهای علمی
اگر بسیج در فعالیت صنفی اندک دستاوردهایی داشته باشد، در فعالیتهای علمی و سیاسی و فرهنگی به کلی مردود بودهاست. دُم خروس یک نهاد ایدئولوژیک و وابسته به قدرت، درست در همین حوزهها بیرون میزند. در فعالیت صنفی به هر حال ضروریات زندگی هر انسان، مطالبات مشترکی را میآفریند و این فرصت را ایجاد میکند تا بسیج خود را وارد صف بدنه دانشجویی کند. اما در دیگر حوزهها، یکسویگی و هژمونی این نهاد سرکوبگر بیشتر نمایان میشود و عملا شانس همراهی بدنه با بسیج را به شدت کاهش میدهد.
بسیج در سالیان گذشته و با توجه به هژمونی گفتمان «علمی» در دانشگاه، بسیار تلاش کرد تا این حوزه را نیز مصادره کند. در این حوزه نیز دانشگاه با این نهاد همکاریهای فراوانی را شکل داد و در دو سو، فضا را برای فعالیت این تشکل وابسته فراهم کرد: ۱- با سرکوب انجمنهای علمی و اختهکردن فعالیت آنان ۲- با انواع و اقسام حمایتهای مالی و اعطا اختیارات گسترده به بسیج در حوزههای علمی بخصوص تحت لوای «ارتباط دانشگاه با صنعت».
علیرغم میل شدید بسیج برای تصاحب این فضای دانشجویی، اما این نهاد هرگز نتوانسته در این حوزه موفق باشد. بنیان ایدئولوژیک بسیج مانع از شکلگیری هرگونه تضارب آراء است. مشکل بسیج در تصاحب فضاهای علمی همان مسئله دیرینه و بزرگتر جمهوری اسلامی با نهاد دانش است که در ساحتی بزرگتر تکرار میشود. در مقابل اگرچه تصاحب فضا رخ نداده است اما سیاستهای سرکوبی دانشگاه تا حدودی موفق بودهاند و عملا انجمنهای علمی را در سالیان متمادی آنچنان محدود کردهاند که این تشکل دانشجویی به ندرت آن پویایی مورد انتظار را از خود نشان میدهد. این موضوع بخصوص در سال گذشته، با سرکوب بیامان دانشگاه تشدید پیدا کرد، تا جایی که در سال تحصیلی حاضر، بسیاری از انجمنها بدلیل رد صلاحیتهای محیرالعقول معاونت دانشجویی، اصلا تشکیل نشدند.
مداخلات مخرب دانشگاه در انجمنهای علمی به تشکیل این نهاد محدود نمیشود. محدودیتهای قانونی و فراقانونی اعمال شده بر انجمنها، به اختگی این نهاد مهم دامن زده است. از موانع متعدد ایجاد شده در روند برگزاری جلسات، سمینارها و حلقهها گرفته تا الغای سلیقهای مجوزها توسط حراست و دخالت آشکار معاونت دانشجویی و فرهنگی در امور داخلی انجمنها مثل چاپ نشریههای دانشجویی. آنچه دانشگاه در این زمین دنبال میکند، تهیساختن این نهاد دانشجویی هر نوع فعالیت سیاسی و صنفی است که با جامعه مرتبط است. پرواضح است که برای دانشگاه، برنامههای درآمدزا و «کاربردی» سود بیشتری دارند تا برنامههای علمی بخصوص در حوزه علومانسانی.
درحالی که انجمنهای علمی مهمترین مجرا برای جامعیت یافتن دانشجویان و جمعشدنشان کنار هم هستند، عملا با محدودیتهای اعمال شده، تنها بصورت جزیرهای فعالیت میکنند و چشم بر فعالیتهای میانرشتهای بستهاند. دانشگاه با تضعیف شورای مرکزی انجمنهای علمی، به این امر دامن زده است و موجب شده تا دانشکدههایی که از منظر مکانی جدا از هم هستند، از منظر ذهنی نیز از هم دور بمانند. در این اثنا، تاکید بر اهمیت انجمنهای علمی و فعالیتهای جامعنگر و پویای علمی مرتبط با زیست جامعه و احیای این نهاد ضرورت زیادی دارد.
-بسیج، بدل کانونهای فرهنگی و تشکلهای سیاسی مستقل
فعالیتهای فرهنگی و سیاسی یک تشکل ایدئولوژیک، مواضع واقعی آن را آشکار میکنند. در این حوزه نیز به مانند دو حوزه قبلی، دانشگاه با بسیج همکاریهای فراوانی دارد و عملا این حوزهها، بصورت انحصاری در دست بسیج قرار گرفتهاند.
در حوزه فعالیتهای فرهنگی، دانشگاه از ابتدا مانع شکلگیری و رشد نهادهای مستقل دانشجویی شد. نقش معاونت فرهنگی و نهاد رهبری در این میان بسیار پررنگ است. نتیجه این سرکوبها، مصادره این حوزه از فعالیت توسط بسیج بود که با منابع مالی گسترده خود بیشترین سرمایهگذاری را در این بخش انجام داده است. آنچه بسیج و دانشگاه در حوزه فرهنگ به دبنالش هستند، جذب نیرو از خلال برنامههای سرگرمی است که در ادامه همان منطق مسجدی و هیئتی دنبال میشود. از برگزاری مراسمهای متعدد به مناسبت اعیاد و شهادتها گرفته تا برگزاری حلقههای کتابخوانی و اردوهای برونشهری. همکاری دانشگاه با بسیج تا حدی زیاد است که حتی به این تشکل، چادر یا اتاقکی نوظهور در وسط پردیس مرکزی اعطا شده که کارکردش به پخش چای و شربت محدود است. نگذریم که کل فضای نماز جمعه تهران و مسجد دانشگاه که عملا در دسترس هیچ تشکل دانشجوییای قرار ندارد، منحصرا به این بسیج و فعالیتهای مذهبی اختصاص دارد.
در حوزه سیاسی، فعالیتها و مواضع بسیج عیاناند و نیاز به شرح آن نیست. اما بد نیست نگاهی به نقش دانشگاه در سرکوب دیگر تشکلها بیاندازیم. مهمترین تشکل سیاسی دانشگاه، انجمن اسلامی است که این تشکل نیز در سالیان گذشته و بخصوص در یک سال گذشته به شدت سرکوب شده است. امکان شکلگیری تشکل سیاسی مستقل در دانشگاه عملا از بین رفتهاست و این امر نه صرفا برای انجمن اسلامی، که حتی برای تشکلهای سیاسی همسو با جمهوری اسلامی نیز رخ داده است و دانشگاه به این تشکلها که گاهی اندک نقدی وارد میکنند، امکان رشد نداده است. حوزه فعالیت سیاسی به مدد مداخلات دانشگاه و نیروهای بیرونی، بالکل در انحصار بسیج قرار دارد.
در شرایط فعلی، حفظ و تداوم فعالیت مستقل و همراهی با تشکلهای کمتوانِ موجود و مستقل، اهمیت دوچندانی دارد. گرچه پای بسیج به همه حوزهها باز شده است و این تشکل در صدد تصاحب فضاهاست، اما بنظر نمیرسد که دانشجویان به این تشکل اقبالی داشته باشند. مهمتر از بدلهای قلابی بسیج، نقش مخرب دانشگاه است که با سرکوب هر فعالیت جمعی مستقلی، فضای دانشگاه را تهی میسازد. در این افق است که بازپسگیری و حفظ نهادهای صنفی، علمی، فرهنگی و سیاسی ضرورت دارد و گرچه همه این نهادها تضعیف شدهاند، اما نباید آنان را فراموش کرد و فضا را خالی گذاشت. باید با همه توان از این نهادها حمایت کنیم چراکه مسیر توسعه یقینا با رشد نهادهای مستقل و آزاداندیش محقق میشود.