امروز بسیاری از روستاهای کشور از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب با چالش بی آبی دست به گریبان هستند و اگر تنها یک روز تانکرهای مخصوص آب دیر برسند،فاجعه های انسانی و اجتماعی دور از ذهن نیستند.در چنین شرایطی پاسخگوی این مردمان همیشه محروم چه کسی خواهد بود؟
بر بنیاد تحقیقات به عمل آمده از سوی سازمان های بین المللی و همچنین به شهادت مقالات علمی منتشر شده از سوی کارشناسان حوزه آب و محیط زیست یک دهه ی پیش روی ایران سخت ترین سال های آبی آن خواهد بود.یکی از مواردی که می توان بر آن استناد کرد،گزارشی است به نام شاخص عملکرد محیط زیستی که در ابتدای سال ٢٠١٦ توسط دانشگاه ییل آمریکا برای 180 کشور جهان تهیه و منتشر شده که در آن رتبه ایران با ٢٢ پله سقوط از ٨٣ در سال ٢٠١٤ به رتبه ١٠٥ در سال ٢٠١٦ سقوط کرده است.
در این گزارش همواره بررسی منابع آب در سیمای سرزمین به دلایلی همچون امنیت غذایی و حفاظت از تنوع زیستی به عنوان یکی از پارامترهای اصلی مطرح بوده است.در این بین و با نگاهی به شرایط حاکم بر اقلیم کشورمان و با در نظر گرفتن تنش های جهانی همچون تغییرات آب و هوایی متوجه خواهيم شد كه ما در شرايط خاص جغرافيايي قرار داشته و بيش از 90 درصد از وسعت خود را در ميان مداري مي بينیم كه اقليم خشك و نيمه خشك حاکم است.از سوی دیگر سهم ما از ريزش هاي جوي تنها يك سوم ميانگين بارندگي جهان بوده و بر اساس تحقیقات انجام شده ميزان تبخير و تعرق نيز با آماري نزديك به سه برابر ميانگين جهاني ما را در تنگناي زيستي قرار داده است.این در حالی است که سهم مصرف و هدر رفت منابع آب در دو بخش صنعت و کشاورزی به شدت بالا بوده و با آماری بیش از 90 درصد بن بست های زیستی اکولوژیکی کشور را تاریک تر کرده است.
هنگامی که عدم شناخت صحیح از توانایی های بوم شناختی سرزمین پای در میان گذاشته و مدیریت نادرست منابع آب در کنار افزایش جمعیت و بهره کشی های پی در پی از اندک منابع آب رخ دهند و همچنان شاهد تداوم چنین رویکردی باشیم،حاصل چه خواهد شد؟ در حال حاضر و در سالهایی که کشورهای توسعه یافته که به حقیقت معنای درست توسعه پایدار و اقتصاد سبز را دریافته و برنامه بازیافت منابع آب در سه بخش صنعت،کشاورزی و منازل در دستور کار قرار داده اند،آیا همچنان اصرار بر ساخت اَبَر سدهای بی بازده و مخرب اقتصاد و محیط زیست که همواره حقوق بومیان و زیستمندان منطقه را نادیده گرفته اند و در نهایت به سرنوشت سدهایی همچون اکباتان در استان همدان دچار خواهند شد،اقدامی عقلانی است؟
باید این جمله را با صدای رسا بر گوش مسئولین،مردم و همه نهاد های متولی منابع آب تکرار کرد که امروز 350 دشت کشور در شرایط بحرانی قرار گرفته و موضوع فرونشست دشتها و ایجاد فروچاله های عمیق که حاصل برداشت های بی رویه از منابع آب زیرزمینی هستند نیز دور از واقعیت نبوده و نیست.متاسفانه امروز همچنان شاهد ادامه برداشت های بی رویه از همین دشت های ممنوعه هستیم و اضافه برداشت 11 میلیارد متر مکعبی ار منابع آب کشور با چشمان با بسته و بدون در نظر گرفتن آثار مخرب آن ما را به سقوط نزدیکتر خواهد کرد.
امروز بسیاری از روستاهای کشور از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب با چالش بی آبی دست به گریبان هستند و اگر تنها یک روز تانکرهای مخصوص آب دیر برسند،فاجعه های انسانی و اجتماعی دور از ذهن نیستند.در چنین شرایطی پاسخگوی این مردمان همیشه محروم چه کسی خواهد بود؟همانطور که در بالا نیز ذکر شد امروز کشاورزی سنتی،ساخت سدهای بزرگ،تخریب رودخانه های راهبردی کشور به دلیل برداشت های پی در پی،از بین رفتن پوشش جنگلی و مرتعی چه در شمال کشور و چه در منطقه زاگرس،فرسودگی خطوط انتقال آب،انتخاب کاربری های ناسازگار با توان زیستی سرزمین همچون آبزی پروری در شهرهای کویری و البته طرح های انتقال آب بین حوضه ای چه از دریای خزر و چه از ناحیه خلیج فارس و حتی از شهر های غربی کشور اقدامی بسیار مخرب بوده که در کنار هزاران طرح و برنامه شتابزده و بی بازده بر شدت بحران و تنش آبی نیروی مضاعف خواهند داد.
در مقابل،احداث آبگیرهای کوچک،بازیافت آب در صنایع،استفاده از کشاورزی نوین و تعطیل کردن سنت های مخرب آن،سیاست های کنترل جمعیت،جلوگیری از تخریب و نابودی جنگلها و مراتع،حفاظت از منابع خاک،نگهداشت سدهای زیرزمینی،احداث نیروگاه های خورشیدی و بادی،حراست از رودخانه های کشور،برخورد بی چون و چرا با کسانی که در پی حفر چاه های غیر مجاز هستند و گرفتن مالیات های بسیار سنگین از صنایعی که در هدر رفت آب نقش عمده ای داشته و الزامات محیط زیستی را رعایت نمی کنند،می توانند راهگشای این تنش آبی رنگ باشند.به عنوان مثال سالهاست که منطقه استراتژیک زاگرس در غرب کشور که بیش از 40 درصد از منابع آب کشور را که به واسطه پوشش غنی جنگل و مرتع و همچنین ارتفاعات بیش از 4 هزار متر از سطح دریا تامین می کند،درگیر تخریب های گسترده در منابع طبیعی و محیط زیست بوده و هر روز بر شدت این آسیب ها افزوده می شود.
به بیان دیگر بالا رفتن فرسایش خاک در مناطقی همچون زاگرس و از بین رفتن درختان بلوط به دلایلی همچون جاده سازی،سدسازی و برداشت های بی رویه می تواند بر بحران آب در ایران تاثیر مستقیم بر جای گذاشته و از سوی دیگر با از بین رفتن پایداری های زیستی شاهد مهاجرت های گسترده بومیان منطقه به کلان شهرها خواهیم بود.
به دیگر سخن،پیاده سازی اقتصاد سبز با رویکرد توسعه پایدار و در خور در کنار ارزیابی های محیط زیستی و پایش های مستمر می تواند گامی بلند به سوی کاهش مخاطرات محیطی در حوزه راهبردی آب شوند.اینک اگر امروز به سمت اصلاح برنامه های سنتی و غیر کارشناسی شده حرکت نکنیم،سرزمین منهای آب تصویر وحشتناکی در ذهن نسل فردا خواهد شد و در نهایت باید بدین نکته اشاره کرد که نسل امروز خواهان پیشرفت حقیقی ایران می باشد و نمی توان از توهم توسعه انتظار معجزه داشت!
محسن تیزهوش – روزنامه نگار و فعال محیط زیست
منبع: زیست بوم