در پیشباز صبح
درشبانی اینچنین دور و دراز
با نوید روشن میلاد مهر،
یادگار نیکِ نیکان! می روی.
بس شبان، سرکرده با رؤیای روز،
در دلت امّید فرداها هنوز،
پیشباز صبح رُخشان می روی.
جبهه ی مردم درون خانه ات،
پرچم آن زیور کاشانه ات،
برسرت تصویر پیکان، می روی.
دیرمان و شادزی، مردم نواز!
پرچم مهرت هماره برفراز،
درشبانی سرد و سوزان، می روی.
در دلت یاد همه روزآوران،
در سرت اندیشه ی پروازشان،
اینچنین شاد و غزلخوان می روی.
خم نیاوردی به ابرو، ای شگفت،
غرقه در دریای درد و رنج خویش،
خنده بر لب، چشم خندان، می روی.
با امید دیدن گم کرده هات،
بس سرود و نغمه بر لبهایشان،
سوی فردایی دگرسان، می روی.
علی رضا جباری ( آذرنگ )
22 بهمن 94 ( 2016/2/11 )