با نزدیک شدن به موعد انتخابات ریاست جمهوری در 28 خرداد 1400 شاهد به جنب و جوش افتادن چهره ها و جریان های سیاسی و نظریه پردازانی هستیم که امثال آنها در 8 سال گذشته پس از سرکوب جنبش اعتراضی مردم در سال 1388 به اشکال گوناگون و با اصرار موضوع اهمیت شرکت جستن مردم در انتخابات فرمایشی را مطرح می کنند.
حرکت های جنجالی چهره های سیاسی که ناگهان با گفتمانی هایی تازه و شگفت انگیز در حکم یک سیاستمدار رادیکال ظاهر می شوند، از جمله شگردهایی اند که در هنگامۀ انتخابات برای جلب توجه مردم به سوی صندوق رای بکار گرفته شده و می شود. بطور مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال های 92 و 96 حسن روحانی در دورۀ کوتاهی طی کارزارهای انتخاباتی مجاز به بیان موضوعات و انتقاداتی نسبت به نظام بود که در مواقع دیگر قطعا با برخورد تند رهبری و تبعاتی سنگین مواجه می شود.
حسن روحانی در حین این کارزارهای انتخاباتی موضوعاتی مانند اعدام زندانیان سیاسی و موشک پرانی های سپاه را مورد انتقاد قرار داد و سخنان و قول های بسیاری در مورد آزادی و حقوق مردم را بیان کرد. مطرح کردن این قبیل انتقادات نسبت به جمهوری اسلامی در آن دوره، گفتمانی تازه و جنجالی بود و به رغم اینکه از خط قرمز هایی عبور می کرد، ولی نه تنها حسن روحانی را با واکنش منفی و نکوهش از جانب رهبری روبرو نکرد، بلکه این جنس از گفتمان رادیکال مآب و جنجالی توانست در هفته آخر جو بسیار سرد انتخابات را تغییر دهد و بخش قابل توجهی از مردم را به سوی صندوق های رای جلب نماید.
به هر صورت تجربه نشان می دهد که با برنامه ریزی قبلی و به منظور اهداف ویژۀ مورد خواست رهبری، نظیر ضرورت گرم کردن تنور انتخابات و مشروع نشان دادن مهندسی”نتیجه نهایی انتخابات”، بعضی از خواص می توانند با گفتمانی برخلاف عرف معمول و بشدت انتقادآمیز وارد میدان شوند و حتی آنرا برای رقابت و تسویه حساب های جناحی بکار گیرند. برای مثال می توان به «بگم بگم های» احمدی نژاد در انتخابات 1388 و یا نحوه مواجه حسن روحانی با قالیباف و «من سرهنگ نیستم، حقوقدان هستم» در مناظره های تلویزیونی اشاره کرد که برای تغییر جو نسبت به انتخابات بسیار موثر واقع شد.
در این رابطه، نحوه و زمان بندی انتشار نوار مصاحبۀ به اصطلاح خصوصی و مخصوصا محتوای مصاحبۀ جواد ظریف وزیر امور خارجه با سعید لیلاز را دقیقا می توان بسان گفتمانی تازه، شگفت انگیز و رادیکال ارزیابی کرد که دیگر بار به هنگامه شروع کارزار انتخاباتی پدیدار شده است. در این گفتگوی هفت ساعته که حدود سه ساعت از آن بطور «مرموزی» سر از شبکه ایران اینترنشنال درآورده است را نمی توان به آسانی یک گفتگو برای ثبت برای آینده در قالب پروژه «تاریخ شفاهی دولت تدبیر و امید» توسط مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاستجمهوری پذیرفت. بویژه اینکه هم جواد ظریف و سعید لیلاز به مسائلی می پردازند که با بی اعتنایی به طیف وسیعی از خط قرمز ها، مشخصا به اهمیت شرکت جستن مردم به انتخابات می پردازند و لیلاز مصرانه جواد ظریف را در حکم یک نامزد مورد علاقه مردم عرضه می کند. در این گفتگو سعید لیلاز با لحنی بسیار منتقدانه نسبت به «حاکمیت دوگانه» در شکل سخنگوی یک اپوزیسیون قانونی یعنی بقول خودش مطیع رهبری ولایت فقیه نقش آفرینی و بسیار پرحرفی می کند (در جایی ظریف به لیلاز می گوید: “آقا اینقدر صحبت می کنی …من حواسم پرت میشه”!).
روشن است این ادعا که قرار بود این چنین گفتگوی نقادانه و جنجالی محرمانه و برای آینده گان باقی بماند خود بنوبه تلاشی برای اسرارآمیز نشان دادن، شجاعت داشتن ظریف و مهم بودن گفتمان انتقادی او است.
یکی از مشخصات بارز این گفتگو نحوه بیان پرسش ها و توضیحات جنبی سعید لیلاز است که در بسیاری موارد پاسخ های جواد ظریف را در جهت این زمینه های اصلی سوق می دهد: 1) پشتیبانی و حمایت کردن همیشگی «مقام معظم رهبری» نسبت به جواد ظریف از دهه 60 خورشیدی 2) عشق جواد ظریف و خود شخص لیلاز به رهبری و نظام اسلامی و مردمی بودن آن 3) ضرورت شرکت وسیع مردم در انتخابات و مطرح بودن جواد ظریف در حکم بهترین نامزد اصلح برای ثباتِ نظام و محبوب بودن او در میان «امت همیشه در صحنه» که لیلاز خودش و ظریف را نیز بخشی از این امت شهید پرور معرفی می کند، 3) مطرح کردن امکان بالا رفتن رای ظریف تا حد «10 میلیون» در صورتیکه ظریف به افکار عمومی نشان دهد که روسیه از عوامل اصلی معضلات ایران و حامی تندرو ها است (جالب آنکه ظریف تقاضا می کند این بخش گفتگو نباید انتشار یابد)! 4) زیر ضربه قرار دادن سپاه و انتقاد های شدید و به همراه آن عشق ورزی به «شهید قاسم سلیمانی» در کنار تطهیر کامل رهبری در مورد تصمیمات«میدانی» اشتباه سلیمانی (نقش سپاه قدس در سوریه و عراق و فریب خوردن او از روسیه) که ظریف بارها می گوید هزینه آنرا دیپلماسی جمهوری اسلامی (یعنی مردم) داده اند.
نهایتا پاسخ های ظریف و توضیحات مفصل لیلاز معطوف به این هستند که از یک سو در داخل کشور خطر اصلی عدم مشارکت مردم در انتخابات خرداد 1400 و مسلط تر شدن نیروهای خطرناکی است که دیپلوماسی را فدای میدان در منطقه خواهند کرد و از سوی دیگر روسیه همواره سعی خواهد کرد وضعیت کشورمان را در برابر غرب بی ثبات نگه دارند. در این رابطه ظریف و لیلاز هیچ اشاره ای به نقش مستقیم مقام معظم رهبری در مورد سیاست های خارجی و منطقه ای و آنچه که او آنرا «میدان» (یعنی عملیات برون مرزی سپاه قدس) می نامد نمی کنند و اینکه در صورت مسلط تر شدن نیروهای خطرناک در انتخابات 1400 و به زعم لیلاز بیشتر شدن نفوذ روسیه و چین در کشورمان، رهبری چه مواضعی اتخاذ خواهد کرد؟
توجه انگیز است که ظریف بارها تاکید می کند که مردم با عدم شرکت در انتخابات اخیر مجلس و یا شرکت گسترده شان در مراسم تشییع جنازه قاسم سلیمانی نشان داده اند که موافق اولویت داشتن «میدان» بر دیپلماسی هستند و باز هم بدون کوچکترین اشاره به نقش تعیین کننده آیت الله خامنه ای عملا القا می کند هزینه ای که داده شده (مادی و یا دیپلماتیک) برآمده از انتخاب کردن و یا شرکت نکردن مردم در انتخابات بوده و خواهد بود. یعنی تبعات مخرب برآمده از سیاست های و عملیات برون مرزی جمهوری اسلامی تحت فرماندهی قاسم سلیمانی در مجموع به«انتخاب مردم» برمی گردد چون «مردم ما قهرمان بودن ما در منطقه (همان میدان) را می پسندند» و حتی آنرا بر وضعیت اقتصادی شان ترجیح می دهد! البته او صدا و سیما را مقصر می داند و با رجوع به نظر سنجی های دانشگاه مریلند آمریکا می گوید چون قاسم سلیمانی با 90% و خود او با 60% محبوبیت در نزد مردم برخوردارند پس مردم مسئول غلبۀ میدان بر دیپلماسی اند. روشن است که این سخنان انحرافی و کاملا برخلاف واقعیت ها از جانب جواد ظریف نشان از التزام عمیق او به ولی فقیه و ضرورت دروغگویی در این راه است.
در گفتمان رادیکال مآب بین ظریف و لیلاز بیشتر موضوعات و منجمله بحث طولانی در مورد برجام به ضرورت شرکت گسترده مردم در انتخابات خرداد 1400 منجر می شود. به عبارت دیگر سرچشمۀ بحران ها و مشکلات در خارج کشور اند یعنی در همان «میدان» و آنطور که لیلاز مکررا و مشخصا جمع بندی می کند: فقط یک دیپلمات کارکشته و مردمی و مورد تایید رهبری مانند جواد ظریف است که می تواند از بدتر شدن وضعیت و دست اندازی روسیه جلوگیری کند.
در این گفتگو واقعیت های مشخصی مخصوصا با زبانی خودمانی و شگفت آور و نحوی طنزآمیز مطرح می شوند که از آنها به نحو احسن برای وارد آوردن شوک بر افکار عمومی بهره برداری شده است، حتی از گفتمان های معمول در رسانه های اپوزیسیون در مورد نارضایتی های مردم استفاده می شود. اما در سراسر نتیجه گیری های جواد ظریف و بویژه سعید لیلاز نبود صداقت و وجود بارز تناقض های شدید با واقعیت های موجود به ویژه در مورد ساختار قدرت حاکمیت دوگانه در ارتباط با ولی فقیه و مخصوصا جا به جا کردن مسببین وضعیت بحرانی از داخل به خارج کشور بسیار مشهود می باشند.
همچنین سازمان یافتگی و جهت دار بودن پرسش ها و پاسخ ها برای چاره جویی در مورد وضعیت بحرانی کنونی و اشاره مکرر لیلاز به ضرورت یافتن راه حل در چارچوب انتخابات خرداد 1400، جای کمترین شکی را باقی می گذارد که این گفتگو برای بازه زمانی کنونی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی تهیه شده است.
اینکه حالا سعید لیلاز خود را از انتشار فایل صوتی متعجب نشان می دهد و می گوید “باید چوب در آستین منتشرکننده فایل کرد” را باید واقعا با شک و تردید مورد نظر قرار داد، بویژه اینکه او بارها در طی گفتگو متذکر می شود که گفته های ظریف را مردم باید بدانند و این می تواند رای او را در انتخابات آتی افزایش دهد. لیلاز حتی می گوید که با موافقت ظریف و مسئولین شاید بتوان این گفتگو را منتشر کرد! شایان توجه است که در این گفتگو بارها در مورد مهمترین مسائل سعید لیلاز تحلیل ها و نظرهای جنجالی خود را در لابلای گفته های ظریف میگنجاند که بنابر گفته خودش و ظریف شنوندگان خوب متوجه شوند که در کشور چه می گذرد و چرا در انتخابات باید شرکت جست!
به هر حال آنچه که جواد ظریف در این گفتگو بیان می کند در حکم عبور از خط قرمزهایی است که قابلیت تاثیرگذاری بر بخش هایی از افکار عمومی را دارد. اگر در روزها و هفته های آینده جواد ظریف و سازمان دهندگان این گفتگو با برخورد صریح و کوبندۀ حکومتی روبرو نشوند، آنرا می توان به منزلۀ ابزاری دانست که حاکمیت برای گرم کردن تنور انتخابات لازم و مفید ارزیابی کرده است. اگر جواد ظریف پس از ابراز اینگونه گفتمان رادیکال ماآب نامزد انتخابات شود و مورد تایید شورای نگهبان قرار گیرد در این صورت این گفتگوی جنجالی به مهمترین و هیجان انگیز ترین محور مناظره ها برای جلب مردم به سوی صندوق های رای تبدیل خواهد شد.
اندیشه نو: استفاده تمامی و یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بلا مانع است.