آمارها در همین کشور خودمان مبنی بر اخراج دهها پرستار بیمارستانهای خصوصی یا استعفای دستهجمعی پرسنل اورژانس دزفول یا بیکاری هزاران پرستار و کادر درمان در اوج فشار بر کادر درمان بیمارستانهای غیرخصوصی درگیر با کرونا نشاندهنده بیخاصیتی بهداشت در بخش خصوصی با احتکار صدها تخت بیمارستانی بر اثر کالاییشدن بهداشت و درمان طبق توصیههای نولیبرالیسم است. همان سینهچاکان عدم دخالت دولت در اقتصاد پس از دوران کرونا در کشورهای غرب بیشترین فشار را بر دولتها برای کمک اقتصادی به بخش صنایع و خدمات بخش خصوصی میآورند. همچنین میلیونها بیکار و گرسنه و فقیر در کشورهای سرمایهداری توسعهیافته غرب در دوران همهگیری ویروس کرونا ثابت کرد که اقتصاد آزاد مبتنی بر بازارگرایی نهتنها باعث چالاکی اقتصاد نشده؛ بلکه در برابر هر بحران واقعی بهسرعت زمینگیر شده و کشتی آن بر گل مینشیند.
همزمان با کودتا علیه آلنده در شیلی و ظهور تاچریسم و ریگانیسم در عرصه سیاست دو کشور آمریکا و انگلیس، جهان با پارادایم جدیدی در اقتصاد با نام نولیبرالیسم روبهرو شد. ایدئولوگهای این آیین بر پایه اصالت آزادی فردی در غرب و لیبرالیسم اقتصادی چنان آیینی از بازارگرایی ساختند که کسی را یارا و جرئت مقابله و رویارویی با آن نبود؛ پارادایمی که در آن قرار بود با آزادسازی اقتصاد در یک رقابت آزاد و دموکراتیک بهترینها باقی بمانند. در این میدان قوی خوب و ضعیف زشت، کوچک زیبا و بزرگ زشت و در نهایت برنده زیبا و بازنده زشت بود. در این اقتصاد که ارزش هر چیز در رقابتپذیری آن خلاصه میشود، بهداشت، درمان، آموزش، مسکن و کار باید کالا شوند و در بازار ارزشگذاری شوند و ناگزیر بهترینها در کورس رقابت باقی بمانند و آنچه ارزش رقابت ندارد، از گردونه بیرون انداخته شود؛ اما این اقتصاد باید در عرصه جهانی آزموده میشد و با جهانیسازی، به صورتی یکپارچه درآمده و مردم دنیا از کشورهای کانونی تا پیرامونی همگی از مواهب ثروت و رفاه فراهمآمده به طور یکسان برخوردار شوند؛ ازاینرو نهادهای فراملی مانند صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و گات آنچنان قدرتی یافتند که دولتهای ملی را یکبهیک به زانو درآوردند تا راه برای جهانیسازی و خصوصیسازی اقتصاد به نام آزادسازی اقتصاد هموار شود.در همان زمان منتقدان سرمایهداری با استدلال و آمار و ارقام مستند نشان میدادند که این ادعاها باعث گسترش فقر، بیکاری و بیماری و گرسنگی و گسترش بیماری میلیونها که سهل است، میلیاردها انسان روی کره زمین شده و با حاکمشدن این بینش از سرمایهداری و دامنزدن بیرویه به مصرف و مصرفگرایی، طبیعت بهشدت در معرض تخریب قرار گرفته و آینده انسان و زندگی آن بر روی این کره خاکی در معرض تباهی است؛ اما این ادعاها با اینکه میلیاردها نفر از مردم هر روز و هر ساعت در هر گوشه جهان با نمودهایی از آن رودررو بودند، در هیاهوی بوق و کرنا و ایدئولوگهای بنیادگرایی بازار دیده نمیشدند و همگان میگفتند انشاءالله گربه است.
در اینجا فقط برای یادآوری با مرور برخی آمارها نشان میدهیم حاکمشدن پارادایم سرمایهداری نولیبرال بر جهان چه آثار سوء و ناعادلانهای داشته است.
بیشترین حجم ثروت جهان در 15 کشور از حدود 220 کشور در گردش است. به عبارت دیگر 75 درصد کل ثروت جهان در این 15 کشور جریان دارد. این امر نشاندهنده غارت ثروت دیگر کشورها از سوی این 15 کشور است که به خودی خود باعث تنشزایی در روابط بینالملل و بروز برخوردهای نظامی و اقتصادی و فرهنگی میشود. تازه در بین همین کشورها نیز وزن آمریکا بیش از 20 و چین 14 درصد یا به عبارتی حدود 35 درصد ثروت جهان در این دو کشور گردش دارد. البته ممکن است برخی استدلال کنند که بین سالهای 1990 تا 2010 فقر اقتصادی در چین کاهش یافته؛ اما آمار آکسفام نشان میدهد که در همین دوره جمعیت افراد بسیار فقیر در قاره آفریقا بهشدت افزایش یافتهاند که بر پایه همین گزارش اگر توزیع ثروت عادلانه انجام میشد، 200 میلیون نفر از فقر شدید نجات مییافتند. این توزیع عادلانه نه از طریق امور خیریه؛ بلکه با کاهش بخشودگی مالیاتی شرکتهای بزرگی که در کشورهای فقیر سرمایهگذاری میکنند، فراهم میشود. نتیجهای که از این آمارها به دست میآید، این است که یک زهکشی بسیار عظیم جهانی سرمایه (یا ثروت) از کشورهای توسعهنیافته پیرامونی به سمت چند کشور ثروتمند جهان شبانهروز در جریان است.همچنین آکسفام در سال 2018 در حاشیه نشست داووس گزارش داد که 82 درصد از ثروت جهان در اختیار تنها یک درصد جمعیت کره زمین است. آنچه این آمار را ترسناکتر میکند، این است که از سال 2017 به این سو هر روز دو نفر بر میلیاردرهای جهان افزوده میشود. این به معنی جریان بیوقفه فقیرترشدن اکثریت عظیم مردم جهان یا به عبارت دیگر غارت میلیونها انسان دیگر از جمعیت کره زمین است.
کرونا و عریانی پادشاه
در سالهای پس از جنگ دوم جهانی تاکنون تنها الگوی ملتهای رشدنیافته توسعهیافتگی به شیوه کشورهای سرمایهداری غربی بوده؛ تا آنجا که تصویر ذهنی میلیاردها نفر از مردم کشورهای پیرامونی از یک جامعه آرمانی مملو از رفاه و آسایش و آزادی، غرب است. همهگیری ویروس کرونا بهسرعت این نقش خیال را از خاطر مردم زدود و عریانی پادشاه را در برابر چشم همگان آشکار کرد. بیعملی و بیخاصیتی دولتهای کشورهای اروپایی و آمریکایی در برابر این بیماری همهگیر و رهاکردن مردم بدون پشتوپناه از سوی دولتها، بیمارستانهای مملو از بیمار بدون امکانات اولیه بهداشتی و درمانی و مرگ هزاران نفر در کشورهای رشدیافته سرمایهداری نولیبرال و بدتر از همه پیامد ترسناک بیکاری گسترده و نگرانی از آینده مبهم، چشمانداز تیرهای را جایگزین آن تصویر ذهنی قبلی کرده است. همهگیری این ویروس نشان داد هیاهو و استدلالهای ضدعلمی اقتصاددانان نولیبرال درباره خصوصیسازی درمان، بهداشت و آموزش سرابی بیش نیست؛
زیرا در زمانی که مردم به درمان و مراقبتهای پزشکی نیاز دارند، بخش خصوصی درماندهتر از آن است که حتی بتواند خود را حفظ کند. آمارها در همین کشور خودمان مبنی بر اخراج دهها پرستار بیمارستانهای خصوصی یا استعفای دستهجمعی پرسنل اورژانس دزفول یا بیکاری هزاران پرستار و کادر درمان در اوج فشار بر کادر درمان بیمارستانهای غیرخصوصی درگیر با کرونا نشاندهنده بیخاصیتی بهداشت در بخش خصوصی با احتکار صدها تخت بیمارستانی بر اثر کالاییشدن بهداشت و درمان طبق توصیههای نولیبرالیسم است. همان سینهچاکان عدم دخالت دولت در اقتصاد پس از دوران کرونا در کشورهای غرب بیشترین فشار را بر دولتها برای کمک اقتصادی به بخش صنایع و خدمات بخش خصوصی میآورند. همچنین میلیونها بیکار و گرسنه و فقیر در کشورهای سرمایهداری توسعهیافته غرب در دوران همهگیری ویروس کرونا ثابت کرد که اقتصاد آزاد مبتنی بر بازارگرایی نهتنها باعث چالاکی اقتصاد نشده؛ بلکه در برابر هر بحران واقعی بهسرعت زمینگیر شده و کشتی آن بر گل مینشیند.
شرق