چند ماه است که ویروس همهگیر کرونا زندگی انسان را تهدید کرده است. به مانند هر بیماری دیگری تصور اولیه این بود که «ویروس فقیر و غنی نمیشناسد» اما رفتهرفته پروتکلهای اعلام شده در مورد رعایت نکات بهداشتی و پیامدهای کووید ۱۹ پرده از تصویر به ظاهر خنثی و غیرطبقاتی آن برداشت. «در خانه بمانید» و «دستان خود را مرتب بشویید» مهمترین توصیههایی بود که از روز اول شیوع این بیماری در رسانهها تکرار شد. در این یادداشت کوتاه میکوشم نشان دهم اجرای این دو توصیهی به ظاهر ساده و پیشپا افتاده، در سطح جهانی و در ساختار طبقاتی موجود برای لااقل نیمی از جمعیت جهان امکان پذیر نیست.
دو توصیهی مذکور گرچه در نگاه اول ساده و کمهزینه به نظر میرسند اما هر چه خطر ویروس کرونا ابعاد جدیتری پیدا کرد و افراد بیشتری درگیر آن شدند، اجرای کامل این دو به ویژه در سطح جهانی نیز چندان ساده نیست. سرمایهداری خصلت جهانی دارد و باید این نکته در نظر گرفته شود که شیوع ویروس همهگیر یکی از پیامدهای افزایش مراودات جهانی ناشی از جهانیسازی است. بنابراین طبیعی است که دیگر به مانند سدههای گذشته یک بیماری محدود به یک منطقهی جغرافیایی نمیماند و همین مسئله ابعاد بحران را «جهانی» میسازد؛ از این رو راهکارهای ارائه شده برای کنترل و درمان هر بحرانی در چهارچوب نظم موجود نیز باید به صورت جهانی نگریسته شود.
اجازه دهید به دو توصیهی سادهی اولیه عمیقتر بنگریم. به ما گفته میشود در خانه بمانیم چرا که مسکن محل امن و آرامش افراد و خانوادهها است. اما در جهان کنونی که بیش از هر زمان دیگری ماهیت طبقاتی دارد چند درصد از ساکنان کرهی زمین به مسکن و سرپناه مناسب دسترسی دارند؟ برخی محاسبات حکایت از این دارد که ۲ درصد از جمعیت جهان یعنی تقریبا برابر با ۱۵۰ میلیون نفر در جهان بیخانمان هستند و ۲۰ درصد از جمعیت جهان به مسکن مناسب دسترسی ندارند. از سوی دیگر جمعیت زاغهنشینان جهان که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ برابر ۲۰ درصد کاهش یافته بود مجدداً از سال ۲۰۱۴ رو به فزونی یافت و این تعداد هماکنون یک میلیارد نفر تخمین زده میشود. بر اساس پیشبینی برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد و با توجه به رشد جمعیت جهان، شمار زاغهنشنیان جهان در سال ۲۰۳۰ به ۲ میلیارد نفر میرسد.
بنابراین توجه به این آمار هر چه بیشتر ما را از یکی از توصیههای به ظاهر ساده برای مقابله با ویروس کرونا ناامید میکند چرا که شمار بسیار زیادی از ساکنان کشورهای فقیر در نواحی با تراکم جمعیتی بالا از مسکن مناسب محروم هستند. پس همچنان که نمیتوانند «در خانه بمانند» مجبورند روزانه با افراد بسیاری در ارتباط باشند تا بتوانند شکم خود و خانوادهشان را سیر کنند.
حال که از عملی شدن تام و تمام توصیهی اول ناامید شدیم، به شستن دستها با آب و صابون میپردازیم. شاید روزی تصورش هم خندهدار بود که در دههی دوم قرن بیست و یکم مهمترین توصیهی سازمان بهداشت جهانی برای حفظ سلامتی جهان «شستن دستها با صابون» خواهد شد؛ اما جامهی عمل پوشاندن به همین توصیهی به ظاهر پیش پا افتاده برای نیمی از جمعیت جهان، برای نیمی دیگر ناممکن است چرا که بنابر گزارش بانک جهانی ۳ میلیارد نفر از جمعیت جهان به «آب پاکیزه و صابون» دسترسی ندارند.
اما مقابله با ویروس همهگیر محدود به اجرای همین دو توصیه «ساده» و «ناممکن» نیست. بخشهای زیادی از جمعیت جهان به بهداشت همگانی رایگان یا ارزان دسترسی ندارند و طی دهههای اخیر پروژهی طبقاتی نئولیبرالیسم با هدف انباشت سرمایه بیشتر بخشهای زیادی از بهداشت جهانی را به شرکتهای خصوصی واگذار کرده است.
بخش خصوصی در حوزهی درمان غالباً در درمان بیماریهایی سرمایهگذاری میکند که سودآوری بیشتری داشته و «مشتریان» آن توان خریداری «محصول» را داشته باشند. از همین رو است که تقویتکنندههای جنسی، داروهای ضدسرطان و فشار قلب و جراحیهای زیبایی مهمترین بخشهایی هستند که مورد استقبال شرکتهای دارویی و پزشکی قرار میگیرد اما در مقابل بیماریهای عفونی و واکسن برای اپیدمیهایی که در کشورهای فقیر شایع است در درجههای بعدی اهمیت قرار دارند. امروز ابرشرکتهای دارویی و انحصارات آنها تعیین میکنند که کدام دارو در چه حجمی تولید و توزیع شود تا چه میزان بازگشت سرمایهای را رقم بزند.
چنین تصویری از جهان و نیازهای اولیهی آن شامل دسترسی به سرپناه مناسب، آب پاکیزه و بهداشت همگانی مناسب چهرهای طبقاتی از جهان است که برای ریشهیابی آن نیازمند فرارفتن از افسانههایی هستیم که همه چیز را به «افراد مقصر» و «بیعُرضه» تقلیل میدهند. ساختار طبقاتی فقط به معنای وجود دو دسته انسان فقیر و ثروتمند نیست که یک عده ره و رسم تلاش، کار و اندوختن محصول کارشان را پیشه کردهاند و دیگران راه کاهلی، سستی و بریز و بپاشهای بیحد و حصر را. روابط اجتماعی و قدرت نهفته در ساختار طبقاتی نتیجهی نهاییاش نابرابری در فرصتها و دسترسی نابرابر به موقعیتهایی برای تحرک طبقاتی است.
رابطهی اجتماعی ناشی از ساختار طبقاتی که در عین حال آن را بازتولید نیز میکند موجب میشود آن دسته از کسانی که در دوران رونق اقتصادی مواهب بیشتری را نصیب بردهاند در مواقع بحران قادر باشند خود را حفظ کنند و همزمان که در خانه میمانند، دستانشان را روزی چند نوبت بشویند، در رفت و آمدهای ضروری ماسک بزنند و یا با اتوموبیل شخصی تردد کنند، وسایلشان را با مواد ضدعفونیکننده ویروسزدایی کنند، اقلام مورد نیازشان را از طریق اینترنت آنلاین خریداری کنند و …. اما اکثریتی دیگر همزمان که برای معاش خود نمیتوانند دست از کار بکشند و در خانه بمانند، برای دسترسی به امکانات حفاظتی مانند ماسک و مواد ضدعفونی کننده نیز در مضیقه هستند و در سفرهای درون شهری چارهای ندارند که از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند. این عده برای از دست ندادن کار خود مجبورند در شرایط خطرناکتری و با دستمزد کمتر کار کنند و هزینهی اصلی رکود اقتصادی ناشی از بیماری همهگیر را متحمل شوند. از همین رو است که انتخاب مرگبار میان دو گزینهیِ «بیکاری» یا «ویروس» حتی در کشوری مانند آمریکا هم زبانزد کارگران است.
چهرهی طبقاتی کرونا محدود به همین موارد نیست و این سیاهه میتواند ادامه بیابد؛ از سود هنگفت ابرثروتمندان و صاحبان شرکتهای بزرگی مانند آمازون در همین دورهی رکود اقتصادی تا بیکاری میلیونها نفر در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری. به گزارش مجله forbes از ماه مارس تاکنون ۳۹ میلیون نفر در آمریکا شغل خود را از دست دادند اما در همین زمان ثروت هیچ یک از ۲۵ ثروتمند اول جهان کاهش نیافت.
آن چه ویروس همهگیر به ما میآموزد بهسان آزمایشگاهی است که اغلب باورهای ما را محک میزد؛ آیا بیماری قوی و ضعیف برایش تفاوتی ندارد و هر دو به یک نسبت ضرر میبینند؟ آیا توصیههای ساده و پیش پا افتاده برای تمام ساکنان زمین برای همگان همین قدر ساده به نظر میرسد؟ آیا نظام بهداشتی و تحقیقات پزشکی در جهت رفاه شهروندان عمل میکند یا جهتگیری سیاستیشان تولید سود بیشتر است؟ و دست آخر این که نظام اقتصادی- اجتماعی حاکم بر جهان که آن را با نام «سرمایهداری» میشناسیم از هر بحرانی چه میزان میتواند برای بازتولید و تحکیم پایههای طبقاتی و داروینیستی خود بهره بگیرد؟
میدان