مردم ایران، عملکرد دولتهای چپ و راست، اصول گرا و اصلاح طلب را حداقل در این ۱۵ سال با پوست و استخوان لمس کرده اند. هم فریفته شعارهای پوپولیستی و هم تدبیر و امید شده اند. حال بخشی از همین مردم میپرسند؛ «پس تدبیر کجاست و کدام وعدههای امیدآفرین، حداقل در این دو سال عملی شده است؟»
هوشنگ عطاپور-بهار نیوز
اخیرا تعدادی از اصلاح طلبان، در نامهای خطاب به سید محمد خاتمی، ضمن ابراز دغدغههای خود در خصوص «آینده اصلاح طلبی» ، خواستار اقدام عاجل وی برای «اصلاحِ اصلاحات» گردیدند. تدقیق در محتوای نامه، نشان میدهد که انگیزهی نویسندگان نامه، «ترس از شکست محتمل در انتخابات آتی به دلیل ساختار متفرق و منجمد شوراهای راهبری جریان اصلاحات در سطح ملی است». به زعم آنها، «تنها عامل موفقیت در کارزارهای سیاسی آتی، انسجام مدیریت سیاسی در سطح این جریان میباشد!» چه عنوانی میتوان به این نامه گذاشت؟ «دغدغه حفظ قدرت یا دغدغه مشکلات مردم!» بررسی شآن نزول، مفاد و ماهیت این مکاتبه، نشان میدهد، همچون گذشته فعالین اصلاح طلب در خواب خرگوشی بوده و گویا شناختی از مشکلات و خواست کنونی مردم ایران ندارند که اگر شناخت درست میداشتند؛ باید مخاطب این نامه، نه رئیس جمهور دوره اصلاحات، بلکه دولت کنونی، نهادهای حاکمیتی و خود مردم میبودند.
طنز تلخ روزگار این است که افرادی برای اصلاحات دل میسوزانند که فکر میکنند، «مردم گویا همیشه چشم و گوش بسته منتظر دستور مقام مافوق سیاسی برای رای به فرد یا جریان سیاسی خاص هستند!» شاید هنوز به نقش تعیینکننده شبکههای اجتماعی و محتوایی که در این شبکهها در خصوص مشکلات مردم تبادل میشود، آگاهی و یا اعتقادی ندارند. نگارنده این یادداشت، بنا به شغلم به این برج عاج نشینان که هنوز سرد و گرم روزگار نکشیده و از اتاقهای خنک برای آینده مردم تصمیم میگیرند، نمونه هایی از گسست اجتماعی و مشکلات حاد مردم اشاره میکنم (البته آمار دقیق این معضلات و آسیبهای اجتماعی توسط شورای اجتماعی کشور به سران نظام هر سه ماه یک بار ارائه میشود):
– زنانی هستند که با «شرم و حیا» اعتراف میکنند که به دلیل پایین بودن مستمری دریافتی از نهادهای حمایتی مجبور به تن فروشی هستند و دنبال درمان بیماری عفونی (مقاربتی) خود بر آمدهاند.
– همه روزه شاهد افزایش بیماریهای مقاربتی در سطح کلینیک هستیم، در حالی که در دهه ۶۰و ۷۰ حتی در بخشهای عفونی مراکز پر مراجعه تهران هم نادر بودند.
– پیرمردی که شاکی بود از خود و روزگار خویش، دردمندانه نقل میکرد که فقط ۴۰۰هزارتومان مستمری دارد، ولی پزشک متخصص برای زنش نسخهای نوشته است مبلغ ۴۰۰هزار تومان که برای تحویل دارو مجبور به قرض گرفتن شده.
– زیادند کارگران شهرداری که ۴ ماه حقوق نگرفتهاند و بیمه اجتماعی آنها با زور رایزنیها برای دو ماه تمدید شده.
– کارمند آتش نشانی شکایت میکرد که سه ماه است حقوق نگرفته
– بیمار زن (؟ ) ۱۲ ساله داشتیم که ۱۲ سالگی ازدواج و ۱۶ سالگی طلاق گرفته بود و تعداد این نوع ازدواجهای سنین پای به دلیل کم کردن تعداد نان خور از خانواده، بیشتر و بیشتر میشود.
– اکثر کارگران فصلی توان پرداخت حق بیمه خود را ندارند و هر روز بنگاههای اقتصادی خرد و متوسط از دور چرخه تولید خارج میشوند.
– افزایش قیمتها و تورم بالای ۳۰ درصد، بسیاری از کسب و کارها را به تعطیلی کشانده است (رکود تورمی مجدد)
و ….
حال، این اصلاح طلبان با کدام عصای موسی و یا دم مسیحا میخواهند این لیست بلند بالای معضلات اجتماعی و اقتصادی را حل بکنند؟ مردم ایران، عملکرد دولتهای چپ و راست، اصول گرا و اصلاح طلب را حداقل در این ۱۵ سال با پوست و استخوان لمس کرده اند. هم فریفته شعارهای پوپولیستی و هم تدبیر و امید شده اند. حال بخشی از همین مردم میپرسند؛ «پس تدبیر کجاست و کدام وعدههای امیدآفرین، حداقل در این دو سال عملی شده است؟» قطعا مردم ایران با این همه تجربه، نقاط قوت و ضعف جریانهای سیاسی را شناختهاند و انتظار دارند جریانهای سیاسی، که ادعای «کسب قدرت برای خدمت به مردم» دارند، در این برهه مهم تاریخی به حمایت از حقوق شهروندی آنها بپردازند و از دولت، مجلس و قوه قضائیه بپرسند که چرا در مقابل این همه تعدی به حقوق مردم از سوی اخلالگران اقتصادی، منفعل و ساکت نشستهاند؟
خیلیها میپرسند؛ «آناني که قدرت دارند علیرغم اراده و خواست مقام دوم مملکت، تلگرام را فیلتر کنند، چرا با افزایش نجومی بلامحل قیمتها برخورد نمیکنند؟ چرا نمایندگانی که برای تصویب نشدن لایحه شفافیت مالی (FATF) مجلس را تعطیل میکنند، برای دفاع از حقوق اقشار آسیب پذیر جامعه سینه چاک نمیکنند؟» چه کسی این مطالبات مدنی مردم را در رسانهها باید فریاد بکشد و همه مسئولان نظام را به پاسخگویی فراخواند؟ مگر جز این است که احزاب و گروههای سیاسی الزاماً،تریبون درد و رنج مردم بوده و میبایست کاست قدرت را مسئولیت پذیر نمایند؟ این جاست که مشخص میشود، نویسندگان این نامه، نه اصلاحات را میشناسند و نه درد مردم را و صرفا دست و پا میزنند که در انتخابات بعدی باز هم در قدرت بمانند؛ اما جوانانی که به همین جریان دل بسته و به کاندیدای آن رای داده اند؛ میپرسند: «آیا قرار است این سیاستمداران چپ گذشته و اصلاح طلب فعلی تا دم قبر، دو دستی تمام مسئولیتهای حزبی، اجرایی و اقتصادی را بچسبند و از میان جوانان فقط برای آقازادهها و ژنهای خوب خودشان فضا باز بکنند؟
پس تکلیف دیگر جوانان کشور چه میشود؟ انحصار مافیایی احزاب خانوادگی و پدرخواندههای اصلاحات کی شکسته شده و جریان اصلاحات هم به سوی قانونگرایی و شایستهسالاری حرکت میکند؟» جوانان میپرسند که، «در این چند سال فراکسیون امید چه طرحی برای حل مشکلات مردم و جوانان بیکار مصوب کرده و چه اقدامی برای طرح و بیان مشکلات مردم از تریبون مجلس کرده است؟» اکثر فعالان اقوام و مذاهب میپرسند، «چرا اصلاح طلبان صدایی در حمایت از حقوق شهروندی اقوام و مذاهب از خود بلند نمیکنند، مگر تامین حقوق مدنی اقوام و مذاهب از اصول اصلاح طلبی نیست؟»
و صدها سئوال بی پاسخی که باید اصلاح طلبان به آنها جواب بدهند، ولی با شانه خالی کردن از مسئولیت اجتماعی و سیاسی خود، توپ را به زمین سیدمحمد خاتمی انداخته و از همین حالا هزینه شکست را به نام وی مینویسند!؟ قاعدتا سید محمدخاتمی هم در این ناکارآمدی مسئولیت دارد و باید به تکلیف سیاسی خود عمل نموده و از دولتی که نقشی در پیروزی آن داشته، حل مشکلات مردم را بخواهد؛ ولی در این شرایط، اخلاق و انصاف حکم میکند، همه مدافع حقوق شهروندی و حامی مردم باشیم و برای حل مشکلات آنها نامه نگاری کنیم نه دغدغههای حزبی و سیاسی! والسلام