تشکلهای کارگری چه نقشی در فراهم کردن مقدمات بهداشت و ایمنی محیط کار دارند؟ فقدان تشکلهای مستقل در ایران، کارگران این کشور را با چه مشکلاتی روبهرو میکنند؟ مجله حقوق ما در این رابطه با مهدی کوهستانی، عضو شاخهی اونتاریو در کنگرهی کارگران کانادا گفتوگو کرده است.
کوهستانی که سابقهٔ دو دوره عضویت در هیأت مدیره و یک دوره نیابت ریاست اتحادیه خدمات عمومی ایالت اونتاریو را در کارنامه دارد، از اوایل دهه ۱۹۹۰ در اتحادیهٔ خدمات عمومی کانادا در دانشگاه تورنتو به فعالیت پرداخت؛ چهار دوره در انتخابات مجمع عمومی کارگران به ریاست دورهای شعبه ۳۲۶۱ انتخاب شد و در رابطه با مذاکرات مربوط به قراردادهای جمعی کارگران بخش فنی و خدماتی، پیگیری شکایتهای کارگران در اداره کار و داوری، ایمنی کار و آموزش و سازماندهی کارگران، مشارکت داشت.
متن این گفتوگو را در ذیل میخوانید:
آقای کوهستانی! نخستین قوانین مربوط به ایمنی محل کار در دنیا چگونه و طی چه روندی به تصویب رسیدند؟
اگر بحث دربارهی ایمنی کار یا جلوگیری از بیماریهای حرفهای را از نقطه نظر تاریخی نگاه کنیم، باید به سال ۱۵۶۷ میلادی بازگردیم. در آن زمان ۱۲ جلد کتاب دربارهی بیماریهای مختلف تنفسی و پوستی و مسمومیتهای مختلفی نوشته شد که عمدتاً به مسألهی کار در معادن مربوط بود.
میدانیم که در کشورهای غربی معدن بسیار مهم بوده است. در ۲۰۰ سال گذشته یعنی ۱۸۱۵ در آمریکا اولین قانون ایمنی کار تصویب شد سه سال بعد در انگلیس، در سال ۱۸۱۸ مشابه همین قانون را تصویب کردند.
گفتیم که اصل تولیدات و کارکردها در معادن صورت میگرفته؛ به همین صورت، اصل پیدا شدن تشکل کارگری هم بر اساس مسألهی ایمنی کار در همین معادن بوده است. اما تشکل کارگری بهوجود نیامد که فقط چانهزنی دستمزد کند. چانهزنی یک بخش آن است که قواعدش را هم بازار تعیین میکند. ایمنی نیز بخش مهمی بود که برای کارگران در اولویت قرار داشت.
با تکامل سرمایهداری، میبینیم که ایمنی کار هم تکامل مییابد و وقتی سازمان جهانی کار به وجود میآید، اولین بحثش این است که «کارگر را سالم نگه دارید تا کارگر خوب کار کند.» خب! سازمان جهانی کار یک نهاد سه جانبه است. به این نظر دارد که اگر محیط کار سالم باشد، کارگر سالم باشد، فشار و آسیب جسمی کاهش مییابد، حوادث کاهش مییابد و هم راحتی برای کارگر است و هم در نهایت سود برای کارفرمایی که از مخارج اضافیاش کاسته میشود. این واقعیتی است که در نظام سرمایهداری وجود داشته است.
شرایط ایمنی کار در قوانین معاصر ایران به چه صورت بود؟
۹۴ سال قبل در ایران، درست در همان زمانی که والی کرمان قانون کار را به وجود میآورد، بحث اصلیشان دو موضوع بوده است: ۱. بیماری و ۲. محل کار، یعنی اتاق نمدار و زیرزمین تاریک و امثالهم نباشد. در همان زمان میبینیم که در روند تصویب قانون کار ۱۳۲۵، نهادی به وجود میآورند به نام بهداشت حرفهای. اجرای این بهداشت حرفهای و ایمنی محیط کار، با تغییر قانون کار در سال ۱۳۳۷، به ادارهی کل بازرسی سپرده میشود.
پس از آن، مادهی ۸۵ قانون کار مصوب سال ۱۳۶۹، در رابطه با بهداشت و درمان است و دو اصل ۱۳ و۹۱ هم درباره آییننامه و مصوبات بهداشتی در محیط کار تنظیم شدهاند.
با این حال، به طور مشخص در همین دورهی پنجسالهی گذشته، سالانه ۱۳ هزار تا ۱۵ هزار حادثه در محیطهای کار ایران ثبت میشود که در این حوادث، بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ کارگر جانشان را از دست میدهند. این آمار خود دولت ایران است. سالیانه ده میلیون روز کاری به خاطر همین حوادث محیط کاری از دست میرود که طبق آمار چند سال پیش یک میلیارد تومان خسارت وارد میکند و الان حتماً خیلی بیشتر است.
وقتی در قانون کار کارافتادگی را اضافه میکنند، در اساس برای این حوادث محیط کار است که اگر امروز نگاه کنید، دو بخش دارد: ۴۴ درصد کارگران ساختمانی هستند و بقیهاش بازمیگردد به سایر کارگران تولیدی و معادن. سالیانه ۵۰۰ کارگر در معادن کشته میشوند.
ادارهی کل بازرسی اساساً در سال ۱۳۳۷ برای اجرای بهداشت و ایمنی کار ایجاد شد ولی امروز در سال ۱۳۹۶ طبق آمار دولت تنها ۹۰۰ بازرس برای این کار دارد. ما دو و نیم میلیون واحد تولیدی ثبتشده داریم. این یعنی برای هر بازرس ما ۳۱۲۵ واحد تولیدی حضور دارد. طبق صحبتهای که شده است در بخش معادن بازرسان گاه وقت خودشان رت در اطاق روسا می گذرانند.
قانون کاری که در ایران داریم با اضافات ماده ۹۴، به کارگر اجازه میدهد تا چنانچه احساس کند که ایمنی کار در محیط کار وجود ندارد، دست از کار بکشد و یا به ادارهی کل کار و بازرسی کار شکایت کند.
چطور این کار را بکند؟ کارگر رأسا از یک معدن در یک نقطه از کشور راه بیافتد و برود ادارهی کل کار؟ یا باید برای احقاق حقوقش سندیکا و تشکل مستقل و سالم داشته باشد؟
بحث همین است! در نبود امنیت شغلی هیچ کارگری جرات شکایت کردن ندارد ، این وظیفهی تشکل کارگری است. چون شما به عنوان شخص وقتی میروید، صدا و نیرویی ندارید که در ایران تشکل کارگری مستقل غیر قانونی است.
در محیط کار آیین نامه ۲۷ ماده ۸۵ قانون کار توضیح میدهد که در محیط کارهای ما باید اصول بهداشتی و آموزشی رعایت شود. اصول آموزشی یعنی چه؟ یعنی وقتی کارگری در محیط کار استخدام میشود، به او آموزش ایمنی بدهند.
در کشورهای پیشرفته به این صورت است. من وقتی در یک محیط کارگری استخدام شدم، اولین کاری که برایم کردند، آموزش ایمنی کار بود. اتحادیه موظف بود تا به مدت چهار ساعت آموزش بدهد. آموزش لزوم رعایت اصول ایمنی، از کفش و کلاه ایمنی تا ماسک، بر عهدهی تشکل کارگری است تا به کارفرما این کار را تحمیل کند.
باطلبع این کار را به کارفرما نمیسپارند زیرا کارفرما ضرورتی نمیبیند. کارفرما عمدتاً معتقد است که کارگر از روز اول باید وارد محیط کار شود، کار کند و در داخل محیط کار بهطور خودکار این چیزها را یاد میگیرد. در صورتی که بخش عمدهی کارگران کشتهشده در ایران، طی همان روزهای اول کارشان قربانی میشوند.
سال گذشته در مشهد یک کارگر طعمهی ماشینآلات کارخانهی شیشه سازی شد؛ به طوری که بدنش درسته به داخل ماشین کشیده شد و از آن طرف گوشت و استخوان بیرون آمد. این ضعف آموزش است. وقتی بحث از این ۱۵ هزار آسیب کاری ثبتشده میکنیم، یعنی کارگر تعلیم ندیده است. کارفرما پول و وقت نمی گذارد برای آموزش اما سندیکا که باشد، سندیکا و کارفرما یکی از وظایفشان آموزش ایمنی محیط کار است. ماشین آلات که قدیمی است، آموزش که وجود ندارد و بسیاری از حوادث بخاطر این صورت می گیرد که کارگر ساعت ها بیشتر از زمان واقعی اش کار می کتد و حقوق کارگر را که دیر می دهند و بنیه جسمی ندارد و حوادث کار بالا می رود.
همین مؤسساتی که در ایران امروز میگویند آموزش کارگری دادهایم، ما میرویم در نشانی سایتشان و میبینیم اصلاً سایتی وجود ندارد. فقط گواهینامه صادر میکنند که ما آموزش دادیم ولی در حقیقت، اینگونه نیست.
در کشورهای غربی، دولت کمک میکند برای پرداخت حقوق کارگران در آن چند ساعت مربوط به آموزش، در تمام بخشهای اقتصادی هم کارگران باید آموزش ببینند؛ از کارگران نگهبان زندان گرفته تا کارگرانی که در جادهسازی کار میکنند، همه باید تعالیم مخصوص را ببینند.
بسیار خب! اما مسأله این است که وقتی در یک کشور غربی نهادهای تصمیمگیرنده یا قانونگذار به این نتیجه میرسند که قانونی برای حمایت از ایمنی کارگران وضع کنند، این قانون که خودبهخود ایجاد نمیشود، قبلاً باید برایش چانهزنی شود. چه کسی باید این فشار را به دولت و کارفرما بیاورد؟
اجازه بدهید از معدن و کارگران معدن یورت آزادشهر که به تازگی کشته شدهاند مثال بزنم. اول اشاره کنم که بزرگترین اعتصاب قرن، مربوط به کارگران معدن زغالسنگ در انگلیس بود.
دوران مارگارت تاچر را میگویید؟
بله؛ اعتصابی که شکست اش نقش بسزایی داشت در عقب نشینی مبارزات کارگری بسیاری از کارگران جهان، اما از آن شهر الان یک مخروبه باقی مانده چون بعد از آن، امروز اقتصاد سبز یا محیط زیست دولت و کارفرما و کارگر سه تایی تعهد دادند که در انگلیس به هیچ وجه زغالسنگ استفاده نشود؛ در انگلیس دیگر ذغال سنگی در رابطه با انرژی استفاده نمی شود و سال گذشته 25 مین سالگرد آن اعتصاب کار متفاوت شده است. اما از طرف دیگر کارگران، بهروز شدند و کار دیگری پیدا کردند. در ایران امروز کارگران قدمهایی را برمیدارند که ۵۰ سال قبل در غرب کارگران انجام داده بودند.
در میان ۱۷۰۰ معدنی که الان داریم، بسیاری از اینها از نظر ایمنی کار در شرایط بسیار بدی قرار دارند. بخشی از این کارگران کارگران غیر ایرانی هستند که از شرایطشان سوءاستفاده میشود. کارگران دیگر هم میگویند هر صبح که از خانه میروند، از نظرشان آخرین خداحافظی را با خانواده میکنند.
دولت ما نه تشکل مستقل را به رسمیت میشناسند و نه خودش حاضر است کار را تصحیح کند.
وقتی بحث میکنیم که ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ کارگر کشته میشوند، یک بخش از آن را هنوز دولت نگفته است: بخش عمدهی ۲۰۰۰ قربانی دیگر که کسی ازشان نام نمیبرد، کارگران قراردادهای سفید امضا هستند که هیچگونه حقی هم ندارند.
به کارگر یورت دیهی ۱۷ میلیون تومانی می خواهند بدهند که البته سال گذشته به ۱۲۰میلیون تومان افزایش یافته، در صورتی که قبر در بهشت زهرای تهران بیش از دهها میلیون تومان است؛ حال بگذریم از این که دیه در یک تصادف رانندگی ۴۰ میلیون تومان است. اما اصلاً اشتباه اساسی این است که بحث دیه مطرح میشود. شما بر اساس این نوع قوانین اسلامی که نمیتوانید به کارگری که کشتهاید، دیه بدهید و تمام! خونی ریخته شده و آدمی کشته شده؛ چه کسی مسؤول است؟ چه کسی باید پاسخگو باشد؟ نه دولت جوابگوست نه کارفرما.
پس کارگران ایرانی چه میتوانند بکنند؟ از چه کسی جواب بگیرند؟
کاری که جنبش کارگری ما میتواند انجام بدهد و دارد انجام میدهد این است که از کنفدراسیونهای جهانی کمک بگیرد تا فشار بیاورند به سازمان جهانی کار و ما بتوانیم از طریق سازمان جهانی کار به ایران فشار بیاوریم. دیدیدم در رابطه با معدن یورت با اعتراض کارگران، کنفدراسیون پتروشیمی و معادن وقتی اولین اعتراضیه را نوشت، به دولت ایران گفت که چرا کنوانسیون ۱۷۶ سازمان جهانی کار را تصویب نمیکنید؟
این کنوانسیون در چه رابطهای است؟
در رابطه با ایمنی کار در معادن است.
چرا رعایتش نمیکنند؟
چون باید بسیار از لحاظ تکنولوژی ایمنی محیط کار به روز شوند. امروز صاحبان معادن بخش خصوصی و سپاه هستند. نهاد امنیتی است که کار اقتصادی میکند. شما که از نهاد امنیتی نمیتوانید جواب بگیرید! نیاز به فشار بینالمللی دارید که تا حدی انجام میشود ولی هنوز کم است.
و سخن آخر دربارهی تشکلهای کارگری؟
۴۰۰ سال از ایمنی کار میگذرد. حدود ۱۰۰ سال است قانون کار داریم ولی چرا در آن جامعه رعایت نمیشود؟ چون تشکل کارگری نداریم. تشکل کارگری است که باید ایمنی کار را بهروز کند. تشکل کارگری است که باید فشار بیاورد تا قوانین به سود کارگر تغییر کند. تشکل کارگری است که به سیستم فشار میآورد تا خطاکار مجازات شود. کسی که کارگر را میکشد، باید به زندان برود نه مدیری باشد که به او پاداش و اضافهکار و حقوق نجومی بدهند. تشکل اینجا معنا دارد.
چیزی که در غیاب تشکلها در ایران میبینیم، حمایت دولت از منافع کارفرما و باز گذاشتن دست او برای سود بیشتر است. ۲۸ اپریل امسال در روز جهانی آسیبدیدگان محیط کار، کارگران ایرانی اطلاعیهای دادند و لیست بلندبالای همکاران کشتهشدهی خود در محیط کار را نوشتند و تأکید کردند که وضعیت ایمنی کار در ایران بسیار وخیم است. آیا دولت و کارفرمایان ما به این میپردازند؟ خیر! فقدان تشکل باعث شده که شرایط کارگران در ایران حتی در چارچوبهای سرمایهداری هم نگنجد و به بردهداری شباهت بیشتری داشته باشد.
این مصاحبه در نشریه حقوق ما شماره ۵۵ منتشر شده است.