در گزارشی که در مهرماه ١٣٩٢ مرکز پژوهشهای مجلس منتشر کرد، ارزبری هر واحد GDP تولیدشده در ایران به طور میانگین در دوره مسئولیت رئیس دولت اصلاحات و احمدینژاد با یکدیگر مقایسه شد و یافته مطالعه، نشان میدهد در دوره مسئولیت آقای احمدینژاد برای دستیابی به هر یک واحد تولید ناخالص داخلی در ایران در مقایسه با دوران اصلاحات، پنج برابر دلار نفتی بیشتر هزینه شد. صورت ظاهر را که نگاه کنیم، در دوره اصلاحات کسی مشت محکم به دهان استکبار جهانی نمیزد و در دوره دوم دولت احمدینژاد، در مقام شعار خیلی از این مشتها میزنند ولی در عمل کسی که خیلی رادیکالتر شعار میداد، وابستگی ایران به آنها را به ازای ایجاد هر یک واحد تولید، پنج برابر افزایش داده. واقعا مرور تجربههای تاریخی ایران برای فهم بایستههای عبور از دور باطل توسعهنیافتگی برای ما بسیار حیاتی است و برای اینکه سره از ناسره تشخیص داده شود، به نظارتهای تخصصی مدنی جدی نیازمند هستیم.
نکته آخر را در این جلسه بر این ایده متمرکز میکنم که در آخرین موج افزایش بیسابقه درآمد نفت در کشور دو مقایسه خیلی حیرتانگیز بین دولت اصلاحات و دولت احمدینژاد صورت گرفته که از منظر تولیدمحوری و توسعهخواهی خیلی قابلاعتناست. یکی از آنها مسئله روند تحول واردات کالاهای سرمایهای است که در دوره اصلاحات در سال پایانی مسئولیت رئیس دولت وقت (١٣٨٣) سهم واردات کالاهای سرمایهای از کل واردات ایران حدود ٧٦ درصد بوده و این رقم در سال پایانی مسئولیت دولت دوم آقای احمدینژاد (١٣٩١) به ١٣ درصد رسیده. مسئله بسیار قابلاعتنای بعدی در این زمینه این است که در گزارشی که در مهرماه ١٣٩٢ مرکز پژوهشهای مجلس منتشر کرد، ارزبری هر واحد GDP تولیدشده در ایران به طور میانگین در دوره مسئولیت رئیس دولت اصلاحات و احمدینژاد با یکدیگر مقایسه شد و یافته مطالعه، نشان میدهد در دوره مسئولیت آقای احمدینژاد برای دستیابی به هر یک واحد تولید ناخالص داخلی در ایران در مقایسه با دوران اصلاحات، پنج برابر دلار نفتی بیشتر هزینه شد. صورت ظاهر را که نگاه کنیم، در دوره اصلاحات کسی مشت محکم به دهان استکبار جهانی نمیزد و در دوره دوم دولت احمدینژاد، در مقام شعار خیلی از این مشتها میزنند ولی در عمل کسی که خیلی رادیکالتر شعار میداد، وابستگی ایران به آنها را به ازای ایجاد هر یک واحد تولید، پنج برابر افزایش داده. واقعا مرور تجربههای تاریخی ایران برای فهم بایستههای عبور از دور باطل توسعهنیافتگی برای ما بسیار حیاتی است و برای اینکه سره از ناسره تشخیص داده شود، به نظارتهای تخصصی مدنی جدی نیازمند هستیم. با کمال تأسف همین اکنون هم کسانی هستند که فکر میکنند حمایت از دولت آقای روحانی به این دلیل است که مثلا خطاهای آنها نقد نشود یا زیادهگوییهای آماری که بعضی کسانی با اهدافی مطرح میکنند در معرض انتقاد قرار نگیرد. باید این ذهنیت را تصحیح کنیم. باید بهتدریج به این جمعبندی برسیم که این بزرگترین دستاورد تمدن بشری است که مسیری که در آن علم در فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع فصلالخطاب است، پردستاوردترین و کمهزینهترین است و علم هم در فضای غیرشفاف و سیاستزده و دائما در حال تشنج و افراطیگری نمیتواند فصلالخطاب شود. باید متوجه شویم و دولتمردان ما هم باید متوجه شوند یکی از بزرگترین رموز موفقیت دکتر مصدق این بود که با منتقدان خود برخورد نمیکرد. دولتمردان ما باید بفهمند خیرخواه واقعی آنها چاپلوسها نیستند که یکباره تیتر بزنند عملکرد خیرهکننده در اقتصاد درحالیکه با دهها بحران کوچک و بزرگ روبهرو هستیم. چاپلوسانی که میگویند عملکرد خیرهکننده است، خدمتگزاران کشور نیستند ولو اینکه نیت چنین چیزی را داشته باشند.
از نظر من خدمتگزارهای واقعی آنهایی هستند که هزینههای انتقاد مشفقانه و غیرسیاستزده را میپردازند و دست از امر به معروف و نهی از منکر برنمیدارند. همهمان باید کمک کنیم، از تجربههای تاریخی هم درس بگیریم و چشمانداز روشنتری را برای آینده کشورمان تصویر کنیم. امیدوارم سال جدید سال انتخاب اصلح به معنای دقیق کلمه و سال برونرفت از بحرانهای کوچک و بزرگ و قرارگرفتن در مسیر تولیدمحوری و توسعه باشد.
ایران به قهرمان نیاز ندارد
نظارتهای تخصصی، لایههای خیلی متنوعی دارد که باید هرکدام را در جای خودش دید. انتظار داشتیم امسال که سال اقتصاد مقاومتی است به یک مورد دقت کافی شود و آن اینکه اقتصاد ایران در دورانهایی که با فساد گسترده روبهروست همیشه با این آفت مواجه است که تولید از مدار خودش خارج میشود و تبدیل به محملی برای توزیع رانت میشود. مثلا در زمان جنگ، مهندس موسوی به مرحوم عالینسب بهعنوان نماینده تامالاختیار نخستوزیر برای راهاندازی مجتمع فولاد اهواز حکمی دادند. قرار بود مجتمع فولاد اهواز سال ٥٦ به بهرهبرداری برسد و ما سال ٦٦ ستاد راهاندازی را با مسئولیت آقای عالینسب راه انداختیم و ایشان گفتند کل گزارشات را بررسی کنید که چرا اینقدر فاصله افتاده است. در آن مطالعات متوجه شدیم دلیل اینکه نتوانسته بودند فولاد اهواز را راهاندازی کنند این بود که سه کوره ذوب از سه کارخانه متفاوت و از سه کشور متفاوت خریداری شده بود، گویی شرکت سهامیاي قبل از انقلاب بود که یک عده دلالی آلمانها، انگلیسها و آمریکاییها را میکردند. گویی به اسم فولادسازی هرکسی کار خودش را راه انداخته و در گزارشها دیدیم چندین مؤسسه خارجی را آورده بودند که مشاوره دهند که اینها راهاندازی شود، همهشان گفته بودند ریسک کار را بر عهده نمیگیریم. مرحوم عالینسب میگفتند ایران به قهرمان نیاز ندارد، به سنگ زیرین آسیاب نیاز دارد، یکی از آن سنگهای زیرین آسیاب مهندس حسین مقیمی است که آن زمان مسئولیت اجرائی فولاد اهواز با ایشان بود. اینها در این پروژه واقعا با تکیه بر ظرفیتهای تخصصی داخلی و با خوندل در آخر فولاد اهواز را راهاندازی کردند. اینکه چقدر شهید دادند و چه ماجرائی رخ داد، بماند. آن زمان دائما در جریان بودیم و دنبال میکردیم. وقتی سال ٦٥ به بعد استراتژی عراق انهدام ظرفیتهای تولیدی ایران شد، تمام تلاش این بود که فولاد اهواز راهاندازی شود. یک وجهش وجوه نرمافزاری و دانش ضمنی بود، یک وجه هم غیرتی بود که به خرج دادند و در فضای پرتهدید آن کار را انجام دادند. در گزارشات معلوم شده بود گویی قرار بوده فقط تظاهر شود به اینکه ما میخواهیم مجتمع فولاد داشته باشیم وگرنه هماهنگکردن سه سیستم تولیدی حتی از سوی مشاوران خارجی که دعوت شده بودند آنقدر پرریسک بود که مسئولیتش را بر عهده نگرفته بودند. آنچه برای من غمانگیزتر بود این بود که افتتاح مجتمع فولاد اهواز به دوره پس از دولت مهندس موسوی موکول شد و عزیزانی که آن زمان این کار را کردند، طوری ژست گرفتند انگار در همان دوره کل این ماجرا انجام شده و هیچ ذکری از کسانی که زحمت اصلی را کشیده بودند به میان نیامد. جذابترین قسمت این بود وقتی تیم حسین مقیمی این مجتمع را راه انداخت مسئولان وزارت معادن و فلزات زیر بار افتتاحش نمیرفتند و دلیلشان این بود که میگفتند گزارشهای مشاوران خارجی را خواندهایم و این کار خطرناک و ممکن است در زمان افتتاح منفجر شود. حدود سه برابر کل حقوقی که آن تیم گرفته و مجتمع را راه انداخته بودند به تیم مشاور خارجی دادند که ایمنیاش را بررسی کنند. میخواهم بگویم چقدر نظام پاداشدهی ما اعوجاج دارد. کسانی که این فعل را انجام داده بودند مثلا با حقوقهای عادی و بدون پاداش خاص کار کرده بودند و سه برابر کل دستمزد اینها در کل چند سال را به شرکت مشاور خارجی دادند که از تعبیر راهاندازی شگفتآور استفاده کرده بود. بعد از تأیید مشاوران، این مجتمع افتتاح شد.
٣٢ میلیارد دلار صرف واردات بنزین در ١٠ سال گذشته شد
یکی از پیشنهادهای من در یکساله اخیر این بود که دلارهای نفتیمان را بهعنوان ذخیره استراتژیک ملی انتخاب کنیم و تخصیص هر دلار مبتنی بر ضابطههای توسعهگرا شود. درحالحاضر آنقدر غیرعادی و سهلانگارانه دلارهای نفتیمان را خرج چیزهایی میکنیم که هیچ نسبتی با توسعه ملی ندارد، از این زاویه فکر میکنم واقعا نیازمند بازنگری جدی هستیم. بررسی کردهایم در ١٠ساله گذشته فقط ٣٨ میلیارد دلار به مسافرهای خارجی پرداخت شده. واقعا با هر متری که اندازهگیری کنیم اولویت توسعهای ما این است؟ چقدر فساد و گروههای ذینفع در ایران ماجرا دارند؟ اینکه در ١٠ سال گذشته چقدر صرف واردات بنزین کردهایم، جزء موارد طبقهبندیشده است. آقای بحرینیان تیمی چندنفره را تعیین کردهاند که چند ماه کار کردهاند و تقریبی از هزینه واردات بنزین در ١٠ سال گذشته به دست آوردهاند، چیزی حدود ٣٢ میلیارد دلار براساس محاسبه ایشان بوده است. ایشان میگفتند اگر دو میلیارد دلار خرج آپگریتکردن موتورهای خودرو تولید داخلیمان میکردیم، هم ظرفیت توسعهای بزرگ در کشورمان ایجاد شده بود و هم این واردات موردنیاز نبود.