البته در سال ١٣٨٤ نيز با همين شيوهها كسي را با هدف شادي دل امام زمان (ع) انتخاب كردند كه امروز نميدانند چگونه انتساب خودشان به آن نامزد را رفع و رجوع كنند؟ اينها همه براي آن است كه انتخاب اصلح نام رمز تبعيت از من و گروه من است ولي چون نميتوانند اين را صريح بگويند، متوسل به نماز جعفر طيار و شادي دل ائمه(ع) ميشوند! اميدوار بايد بود كه اگر اينبار هم نتوانستند اين دلها را شاد كنند، حداقل مثل دو نوبت پيش، آنها را به درد نياورند! كه گناه بزرگي است.
انسان قدرت زيادي در به بند كشيدن ديگران و نيز محصولات خودش دارد. كلمه يكي از مهمترين اختراعات بشر است و اگر كلمه نبود، ارتباطات انساني نيز پيشرفت نميكرد ولي همين انساني كه كلمه را براي انتقال مفاهيم ذهني و فكر اختراع كرده است، بعضا آن را به صورت وارونه به كار ميبرد و «كلمه» را در بند خود آورده و براي خلاف آن به كار ميبرد. در گذشته شاهد نمونههاي گوناگوني از اين ظلم به كلمات بودهايم. عدالت، آزادي، اخلاق و… هركدام در خلاف مصاديق خود به كار برده شدند و جامعه را از عدالت و آزادي و اخلاق دور كردند. امروز نيز كلمه اصلح بازيچه سياستورزي شده است و مجموعهاي كه اعضاي خود را «صالح» ميدانند، براي تعيين «اصلح»! چنان دچار انشعاب و درگيري كلامي و گفتار ميشوند كه ناظران را از صالحين! نااميد ميكنند. تمامي اينها نيز از آنجا ريشه ميگيرد كه حاضر به پذيرش قواعد درست سياستورزي نيستند.
اگرچه يكي از اركان سياستورزي گفتوگو است، ولي گفتوگويي كه به تفاهم و توافق منجر نشود، نميتواند سياست عملي را يك گام به پيش ببرد. به همين دليل احزاب و جبههها براي معرفي يك نامزد مشترك انتخاباتي به گفتوگو رو ميآورند، ولي هنگامي كه معيار انتخاب و توافق نامزد، ويژگي «اصلح» بودن شود، بهطور طبيعي اين روند با شكست مواجه خواهد شد. چرا؟ به اين دليل ساده كه ما ميتوانيم در برخي رشتههاي ورزشي برترين فرد را انتخاب كنيم. براي نمونه قدرتمندترين وزنهبردار يا دونده يا پرنده را ميتوانيم انتخاب كنيم. اين انتخاب مستقل از نظرات فردي است، كساني كه بتوانند بالاترين ميزان يا طولانيترين فاصله را بپرند، قهرمان هستند، البته مشروط بر اينكه دوپينگ نكرده باشند! ولي در همان ورزش نميتوانيم درباره وزنهبرداري چنين نظري دهيم؟ چون ورزشكاران بايد از جهت وزن مشابهت نسبي داشته باشند تا قابل مقايسه شوند. ولي در سياست هيچ معيار كمّي و قابل سنجش براي تعيين فرد برتر وجود ندارد. بيشتر آنچه به ويژگيهاي فردي اطلاق ميشود، نظرات ديگران درباره آن فرد است و نه ويژگي ذاتي وي. بنابراين چيزي كه معرف فرد اصلح و بيانگر ويژگيهاي ذاتي او باشد وجود خارجي ندارد. اين امر بدان معنا نيست كه همه افراد با يكديگر مشابه هستند. ولي مثل ورزش (آن هم فقط برخي از رشتههاي ورزشي و نه همه آنها) نيست كه معيارهايي مستقل از داوران و ناظران براي سنجش افراد وجود داشته باشد. در انتخاب نامزد اصلح يك مشكل مهم ديگر نيز وجود دارد و آن رأيآوري فرد است. چرا كه بهترين افراد هم تا وقتي كه نتوانند آراي مردم را بهطور معقولي به سوي خود جذب كنند، به درد سياست نميخورند. سياست عرصه بسيج و مشاركتجويي مردم است و سياستمدار بايد قادر به انجام اين كار باشد. اين كار موجب رايآوري او نيز ميشود. ولي مشكل اينجاست كه بسياري از افراد به ويژه در ايران در اين زمينه تجربهاي پس ندادهاند. لذا هركدام خودشان را داراي ظرفيت رايآوري يا مقبوليت ميدانند.
با اين ملاحظات وضعيت اصولگرايان از هنگامي كه يك جناح تندرو اصولگرايان اصطلاح اصلح را در ادبيات سياسي آنان وارد كرد، دچار نابساماني شده است. زيرا مفهوم اصلح روشن است، يعني آن كسي كه «من» تشخيص ميدهم كه او اصلح است. بنابراين «اصلح» نام رمز تبعيت از «من» است. در جريان صلح حديبيه ميان پيامبر(ص) با مشركين مكه، پس از توافق درباره مفاد صلح پيامبر متن توافق را به حضرت علي (ع) انشا كرد كه بنويسد. گفت بنويس بسمالله. نماينده مشركين اعتراض كرد كه ما اگر خداي مورد نظر اسلام را قبول داشتيم كه ديگر وارد جنگ نميشديم. پيامبر پذيرفت چيزي ننويسد، گفت بنويس اين پيمان ميان محمد رسولالله… كه بلافاصله نماينده مشركين اعتراض كرد كه اختلاف ما درباره پيامبري شماست، اگر قبول داشتيم كه موضوعي براي جنگ نميماند. پيامبر پذيرفت و اين دو واژه حذف شد. حالا قضيه از اين قرار است كه اگر قرار باشد از نظر يك شخص يا گروه فرد «الف» اصلح باشد، طبيعي است كه ديگران او را به دليل اصلح بودن رد نميكنند، بلكه او را اصلح نميدانند و اگر ميپذيرفتند اصلح است كه ديگر جاي مجادلهاي نبود. بنابراين تنها راه، تن دادن به آراي اكثريت است. همچنان كه در انتخابات نيز همين قاعده برقرار است.
اكنون بايد پرسيد گروهي كه در ميان دوستان و همفكران خود حاضر نيست به راي اكثريت تن دهد، چگونه حاضر ميشود كه در سطح كلان كشور اساس جمهوريت و اكثريت آرا را بپذيرد؟ اين از همان نكات مهمي است كه بخش تندرو و اصولگرا را دچار بنبست كرده است. كافي است كه به سخنان دبيركل جبهه پايداري در اين باره توجه كنيم كه گفته است تشكل تحت مسووليتش الزامي براي حمايت از گزينه پيشنهادي «جبهه مردمي نيروهاي انقلاب» نميبيند و
تنها اگر نامزد معرفي شده «اصلح» بود، آن موقع پشتيباني از او را «تكليف» خود ميداند. او همچنين خبر داد پايداري، در حال تعيين معيارهاي نامزد اصلح است. آقا تهراني ديروز از مردم خواست براي يافتن نامزد اصلح، نماز جعفر طيار بخوانند. به گزارش پايگاه اطلاعرساني «جبهه پايداري» وي در سخنراني خود گفت: «براي اينكه همهمان به گزينه اصلح برسيم و دلها به سوي اصلح برود و انشاءالله اصلح انتخاب شود و دولت بسيار محكم، قوي و كارآمدي داشته باشيم، در روز وفات حضرتامالبنين(س) مادر حضرت قمربنيهاشم(ع) يك نماز جعفر طيار بخوانيم و از خدا بخواهيم كه انشاءالله همه ما به اصلح و بهترين، راي بدهيم و از انتخاب ما بهترين شخص بيرون بيايد و موجب شادي دل حضرت وليعصر(عج) و رهبر معظم انقلاب و همه مردم عزيز كشورمان باشد.»
«عدهاي ميگويند كه بايد ببينيم مقبول كيست و بعدا خودشان مقبول درست كرده و آمارسازي ميكردند، اين آمارهايي هم كه داده ميشود معلوم نيست چقدر راست باشد.»
البته در سال ١٣٨٤ نيز با همين شيوهها كسي را با هدف شادي دل امام زمان (ع) انتخاب كردند كه امروز نميدانند چگونه انتساب خودشان به آن نامزد را رفع و رجوع كنند؟ اينها همه براي آن است كه انتخاب اصلح نام رمز تبعيت از من و گروه من است ولي چون نميتوانند اين را صريح بگويند، متوسل به نماز جعفر طيار و شادي دل ائمه(ع) ميشوند! اميدوار بايد بود كه اگر اينبار هم نتوانستند اين دلها را شاد كنند، حداقل مثل دو نوبت پيش، آنها را به درد نياورند! كه گناه بزرگي است.
اعتماد