ترانه بنییعقوب – کانون زنانی ایرانی
یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴
قطع اینترنت، قطع امید
اینترنت تنها روزنهٔ زنان افغانستان به جهان بیرون است، روزنهای که چندی پیش ناگهان خاموش شد و زندگی هزاران زن و دختر را در سکوت و نگرانی فرو برد. در قرن بیست و یک، جایی که یک پیام ساده میتواند فاصلهها را از میان بردارد، قطعی اینترنت در افغانستان حکم بازگشت به عصر حجر را دارد.
اینترنت در افغانستان در تاریخ هفتم مهر امسال بهطور کامل قطع شد و این قطعی حدود پنجاه ساعت ادامه یافت. این نخستین قطعی سرتاسری اینترنت در افغانستان از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱ بود. اما این همهٔ ماجرا هم نبود. محدودیتها و قطعی جزئی در برخی استانها از ۲۴ شهریور ۱۴۰۴ آغاز شد و تا زمان قطعی سرتاسری ادامه داشت. در مجموع نزدیک به دو هفته محدودیت وجود داشت.
زنان و دختران افغانستان همچنان با محدودیت شدید اینترنت روبهرو هستند که تحصیل، ارتباطات، و زندگی روزمرهشان را تحت تأثیر قرار داده است. شبکههای اجتماعی بدون فیلترشکن در دسترس نیست، سرعت اینترنت کم است، و آموزش آنلاین محدودشده است. ارتباط با خانواده و سازمانهای بینالمللی نیز مختل شده است. این محدودیتها نهتنها دسترسی به اطلاعات و آموزش را دشوار میکند، بلکه ابزاری برای کنترل و سرکوب زنان و جامعه است.
با اینکه مدت کوتاهی است که همین اینترنت نصفه و ناقص دوباره به افغانستان بازگشته، هنوز زنان این کشور کابوس روزهای بدون اینترنت را فراموش نکردهاند. همچنین، هزینهٔ اینترنت بسیار زیاد است و هرکسی از پسش برنمیآید.
«هیچوقت فکرش را نمیکردم روزی برسد که اینترنت، این تنها روزنهٔ ما به جهان بیرون، ناگهان خاموش شود. در قرن بیست و یک، که دنیا به دهکدهای کوچک تبدیل شده است، یک تماس تصویری یا حتی یک پیام ساده میتواند فاصلهٔ هزاران کیلومتر را از میان بردارد. اما امروز ما در افغانستان، درست در همین عصر فنّاوری، باید ترس از دست رفتن همین روزنهٔ کوچک را داشته باشیم.»
روایت حدیث از پنجاه ساعتِ خاموش
حدیث، زنی که مثل هزاران زن دیگر در افغانستان حق بیرون رفتن و حضور در اجتماع ندارد، تنها دلخوشی و امیدش همین اینترنت است، جایی که میتواند درس بخواند، تدریس کند، و با خانوادهاش در تماس باشد. اما آن روز که ساعت چهار بعدازظهر اینترنت قطع شد، گویی تمام دنیا یکباره روی سرش خراب شد.
میگوید: «دلم آشوب گرفته بود. نمیتوانستم به مادرم زنگ بزنم، از پدرم خبر بگیرم، یا از حال خواهر و برادرهایم باخبر شوم. شوهرم دیر کرده بود و دستم روی دکمهٔ تماس یخ زد؛ هیچ پیامی ارسال نمیشد. بچههایم دورم جمع شده بودند و با چشمانی پر از نگرانی میپرسیدند: ‘مادر، اگر ما را بکشند، چه کسی خبر میشود؟’ آن لحظه بغضی سنگین گلویم را گرفت، اما وانمود کردم که قوی هستم.»
حدیث از دخترش که همهٔ درسهایش آنلاین است با نگرانی روایت میکند: «بدون اینترنت تمام آیندهاش نابود میشود.» شب خاموشی اینترنت حدیث فقط توانسته بود به دخترش بگوید: «شاید فردا درست شود…» درحالیکه خودش دلش به لرزه افتاده و پر از آشوب بود.
آن شب آنها بهجای درس و کار، دور هم جمع شدند، با هم فیلمی قدیمی دیدند، تنقلات ساده خوردند، و سعی کردند بخندند، اما پشت هر لبخند ترس و اندوهی بود که هیچچیز نمیتوانست آن را پنهان کند.
حدیث، نویسندهٔ سیوچندسالهٔ ساکن کابل، قطع اینترنت در افغانستان را چنین توصیف میکند: «قطع اینترنت مثل بازگشت به عصر حجر است. دختران و پسران افغانستانی در خانههایشان خاموش و ناامید میشوند. همین حالا هم دخترها نمیتوانند به مدرسه و دانشگاه بروند و کلاسهای آنلاین تنها امیدشان است. زنان در این شرایط واقعاً محو میشوند. این محرومیت یک تصمیم فنی نیست، شکستن روح و امید همهٔ زنان افغانستانی است.»
البته که قطع اینترنت بر همهٔ ابعاد زندگی اثر میگذارد. در چنین شرایطی، ارتباطات مالی فلج میشود و بسیاری نمیتوانند کارهای بانکیشان را انجام دهند. بیماران در شفاخانهها (بیمارستانها) بدون کمک میمانند، پروازها لغو میشود، و زندگی مختل میشود.
روایت صائمه از خانهنشینی دختران و مشکلات اینترنت
صائمه، یکی از مدیران مکاتب (مدرسههای) پنهانی در افغانستان، میگوید: «اکنون مدرسه برای دختران تا کلاس ششم هست و بعد از کلاس ششم نه مدرسهای برای دختران وجود دارد و نه دانشگاه و دخترها همینطور در خانه ماندهاند. حالا تصور کن اینترنت هم قطع باشد. با وجود اینترنت، اندکی از دختران در دانشگاه درس میخوانند. الآن هم میتوانند دانشگاه آنلاین بخوانند، اما اکنون اینترنت در افغانستان خیلی گران است و نمیتوانند بهخاطر قیمت زیادش حتی دروسشان را بهصورت آنلاین بخوانند».
او واقعاً نمیداند چرا اینترنت در افغانستان اینقدر گران است. به گفتهٔ خودش، در مقایسه با کشورهای همسایه از جمله ایران، قیمتش بسیار بلند (زیاد) است. شاید در ایران قیمت اینترنت یکدرصد قیمت آن در افغانستان هم نباشد. خانوادهای که پول خرید غذا و نان را ندارد چطور پول اینترنت بدهد تا دختر یا دخترانشان درس بخوانند.
ما فقط میخواهیم درس بخوانیم
حدیث، که برای حفظ استقلال اقتصادیاش دنبال کارهای آنلاین میگردد و تاکنون موفق نشده است، میگوید: «ما زنان افغانستان دشمن دین نیستیم، دشمن حجاب هم نیستیم؛ دشمن نادانی و ظلم هستیم. قطع اینترنت تنها صدای ما را موقتاً خاموش میکند، اما حقیقت را نمیتواند نابود سازد. جهان باید بداند که این ظلم نهتنها زنان، بلکه تمام جامعه را به نابودی میکشاند. ما فقط میخواهیم درس بخوانیم، کار کنیم، و در سکوت خانههایمان با جهان در تماس باشیم. این خواست زیادی نیست. قطع اینترنت و محدود کردنش شاید برای حاکمان راهی برای کنترل باشد، اما برای ما به معنای بریدن آخرین رشتهٔ امید است»
حدیث، قصهنویسی که از ترس طالبان از من میخواهد بانام مستعار صحبتهایش را بنویسم، میگوید: «از وایفای استفاده میکنم و گاهی همین را هم برای چند ساعت قطع میکنند یا آنقدر سرعتش را کم میکنند که کلاسهای آنلاین ما با مشکل روبهرو شدهاند. بیشتر شبکههای مجازی فیلتر شدهاند و ما برای وصل شدن به اینترنت از فیلترشکن استفاده میکنیم. مردم قشر فقیر همان موبایل نوکیای خودشان را هم بهخاطر تکه نانی فروختند، اینترنت را که اصلاً دنبالش نیستند.»
ابزاری سیاسی برای کنترل زنان
جمعبندی نکات اصلی برآمده از گفتوگوهای تلفنی من با چند زن در داخل افغانستان، که پیش از بازگشت طالبان شاغل بودند و اکنون خانهنشین هستند (نگران ذکر نامشان در گزارش بودند)، این است: «قطع اینترنت در افغانستان فقط یک اختلال تکنولوژیک نیست، بلکه ابزاری سیاسی برای کنترل مردم، بهویژه زنان است. حاکمان از دانایی زنان میترسند، چون میدانند زن باسواد میتواند نسل باسواد و مقاوم پرورش دهد. آنها میخواهند جامعه را در تاریکی نگهدارند، اما این تصمیم، برخلاف ادعای آنان، نه ریشه در دین دارد و نه در عقلانیت. در اسلام هیچجا نوشته نشده است که باید مردم را از علم، آموزش، و ارتباط محروم کرد. اینگونه تصمیمها تنها محصول هراس و نادانی است.»
قطع اینترنت برای دختران افغانستانی که در ایران ساکناند نیز ترس ایجاد کرده است. پیش از این، اگر به بازگشت و تحصیل در مدارس آنلاین فکر میکردند، اکنون دیگر این گزینه هم برایشان با تردید روبهرو شده و ترس به جانشان افتاده است.
شهناز میگوید: «من در ایران هم دیگر نتوانستم درس بخوانم. به این امید که میتوانم در ایران به مدرسه بروم به اینجا آمدم و حالا دولت ایران هم ثبتنامم نمیکند. حالا میخواهم آنلاین ادامه تحصیل بدهم. اوایل تصمیم جدّی داشتم به افغانستان برگردم، اما وقتی شنیدم عاقبت اینترنت آنجا را خاموش میکنند، دیگر پشیمان شدم. اینجا حتی اگر لازم باشد بدون مدرک قانونی میمانم، چون بالاخره اینترنت و آموزش آنلاین پیدا میشود و شاید بهتر باشد مادرم برگردد، اما من بمانم. تا آلان که با هر مدرسهای در تهران صحبت کردم من را بهصورت حضوری ثبتنام نکردند.»
یک برادرزادهاش کلاس چهارم است و دیگری کلاس اول. آنها هم از تحصیل محروم ماندهاند. سما و ناجی کیف و همهٔ لوازمالتحریرشان را آماده کرده بودند. به قول شهناز، با لهجه شیرینش: «آدم واقعاً جگرخون میشود هر لحظه یاد این لحظهها میافتد.»
شهناز و دیگر دختران افغان حالا در ایران هم دنبال مدرسه آنلاین هستند یا مدرسهای که به هر ترتیبی آنها را ثبتنام کند. عادیترین مسئلهٔ زندگی- حق تحصیل و آموزش- حالا برای این بچهها تبدیل به آرزویی دستنیافتنی شده است. این روزها، با بخشنامهٔ جدید دولت، امید تازهای برای دانشآموزان مقیم ایران جوانه زده است، هرچند تا همین حالا هم چند ماه از سال تحصیلی را از دست دادهاند.
اینترنت برای زنان و دختران افغانستان تنها یک ابزار ارتباط و آموزش نیست؛ پلی است میان خانههای کوچکشان و دنیای بزرگ بیرون. هر محدودیت و قطعی نهتنها راه تحصیل و زندگی را برایشان دشوار میکند، بلکه شعلهٔ امیدشان را هم خاموش میکند. زنان افغانستان فقط میخواهند درس بخوانند، کار کنند، و در سکوت خانههایشان با جهان در تماس باشند، آرزویی ساده که با هر روز خاموشی اینترنت محو میشود و تنها ناامیدترشان میکند.