Skip to content
نوامبر 16, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • علوم اجتماعی
  • دیدگاه‌ها
  • Home
  • جنگ تجاری آمریکا و چین: واشنگتن خواهان قرن جدیدی از اعمال تحقیر است
  • اقتصادی
  • جهان
  • نوار متحرک
  • ویژه اندیشهٔ نو

جنگ تجاری آمریکا و چین: واشنگتن خواهان قرن جدیدی از اعمال تحقیر است

ویجی پراشاد (سمت راست) در مصاحبه با BNN

مصاحبهٔ ‌BNN با ویجی پراشاد، ۲۱ اکتبر ۲۰۲۵ (۲۹ مهر ۱۴۰۴)

مترجم: مینا آگاه – اندیشهٔ نو

جمعه ۹ آبان ۱۴۰۴

گزارشگر: تنها حدود یک هفته و نیم تا برگزاری نشست بسیار حساس میان دو کشور در اجلاس امسال اَپِک (‏APAC‏) در ‏کره‌ جنوبی باقی مانده است. در هفته‌های منتهی به این دیدار مورد انتظار، شاهد آن بوده‌ایم که وزارت بازرگانی آمریکا ‏فهرست تعرفه‌های خود را گسترش داده تا فشارها بر پکن را افزایش دهد. همچنین چین کنترل‌های خود بر صادرات عناصر ‏خاکی کمیاب را توسعه داده است، و دولت هلند نیز تحت فشار ایالات متحده، کنترل شرکت تولید تراشهٔ «نِکسپریا‎‎‏» (Nexperia) متعلق به ‏چین را در دست گرفته است. چگونه می‌توانیم این جنگ تجاری را درک کنیم و پیامدهای آن برای اروپا چیست؟ پیامدهای آن ‏برای جنوب جهانی چه خواهد بود؟ برای بررسی این موضوع، افتخار بزرگی است که بار دیگر از ویجی پراشاد استقبال ‏می‌کنیم. ویجی نویسنده، تاریخ‌نگار، روزنامه‌نگار و مدیر اجرایی «مؤسسهٔ ترای‌کانتیننتال برای پژوهش‌های اجتماعی» ‏است. ویجی، به برنامهٔ «اخبار مهم» (‏BreakThrough News‏) خوش آمدی.‏

پراشاد‎: ‎آماندا،‏ از حضور در برنامه‌ات خوشحالم. بسیار عالی است که اینجا هستم.‏

گزارشگر: خب، ما واقعاً مفتخریم که بار دیگر شما را در برنامه داریم. برای آغاز گفت‌وگو، شاید بد نباشد بخشی از مقاله‌ای ‏از بلومبرگ را که دیروز خواندم، نقل کنم. در آن آمده است: «شی و حزب کمونیست در مقیاس دهه‌ها می‌اندیشند، نه در ‏چرخه‌های انتخاباتی. در چین، جنگ تجاری بیش ‌از پیش به‌عنوان آزمونی برای سنجش استقامت سیاسی و ایدئولوژیک ‏مطرح می‌شود. پکن با بررسی واکنش واشنگتن به محدودیت‌های صادراتی، در واقع می‌سنجد که در صورت بروز ‏رویارویی جدی‌تر بر سر خط قرمز نهایی رهبری، تایوان، جزیره‌ای که شی آن را بخشی از قلمرو چین می‌داند، چه رخ ‏خواهد داد.» خیلی کنجکاوم نظر شما را دربارهٔ این جنگ تجاری به‌طور کلی بدانم. آیا تایوان همان‌طور که بلومبرگ گفته، ‏عامل اصلی و انگیزهٔ کلیدی در این جنگ تجاری است؟
و همچنین، آیا نظری دارید دربارهٔ اینکه کدام طرف ممکن است اهرم فشار بیشتری داشته باشد یا به طور کلی چه فکری در ‏این ‌باره می‌کنید؟

پراشاد‎:‎‏ در واقع، من فکر نمی‌کنم چیزی به نام «جنگ تجاری» وجود داشته باشد، زیرا به نظر من دو موجودیت در کار ‏نیستند که بخواهند از یکدیگر پیشی بگیرند. آنچه ما می‌بینیم، دو واقعیت موازی است.
‏ در یک سو، چین قرار دارد؛ کشوری در حال توسعه که از جنگی طولانی در دههٔ ۱۹۴۰ بیرون آمد، جنگی که انقلاب چین ‏پس از آن، دولت جدید چین را وارد دنیایی کرد که در آن باید از مردمی بسیار فقیر و آسیب‌دیده از جنگ مراقبت می‌کرد. در ‏طول چند دههٔ بعد، دولت چین از طریق برنامه‌ریزی مرکزی و بهره‌گیری از منابع مردم چین، تلاش کرد مشکلاتی را که ‏پیش روی کشور بود حل کند. یکی از این مشکلات فقر مطلق بود، و مشکل دیگر حفظ روند توسعهٔ فناوری و پیشرفت‌های ‏مشابه.‏
چین در تمام این مدت همین مسیر را دنبال کرده است: در تلاش برای توسعه و بهبود شرایط زندگی مردم خود. در واقع، چین ‏با هیچ‌کس وارد رقابت نشده است. هدفش رقابت با فقر است، نه با کشور یا نیرویی دیگر. این همان چیزی است که چینی‌ها ‏برایش تلاش می‌کنند.‏
از سوی دیگر، ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم، بدون آنکه با ویرانی اقتصاد خود روبه‌رو شود، در موقعیتی بسیار ‏راحت قرار داشت و خود را به‌عنوان کشور پیشتاز اقتصادی جهان می‌دید. آمریکا بر پایهٔ این دستاوردها توانست هم ظرفیت ‏نظامی گسترده‌ای ایجاد کند و هم قدرت اقتصادی عظیمی به دست آورد.‏
ایالات متحده توانست نیروهای تولیدی خود را به سطحی غیرقابل تصور گسترش دهد، اما در دههٔ ۲۰۰۰ دریافت که اقتصاد ‏چین به‌سرعت رشد کرده و این کشور در زمینهٔ توسعهٔ فناوری‌های پیشرفته دستاوردهای چشمگیری داشته است. در همان ‏زمان، آمریکا شروع کرد به اعمال فشار بر چین و گفت: «توسعه را متوقف کنید. شما اجازه ندارید با چنین سرعتی پیش ‏بروید. نمی‌توانید با چنان آهنگی توسعه یابید که بر هژمونی آمریکا در اقتصاد جهانی چالش وارد کند.»‏
چینی‌ها در پاسخ گفتند: «متأسفیم، ما این را قبلاً تجربه کرده‌ایم. آن را جنگ تریاک می‌نامیدند. ما دو جنگ تریاک با بریتانیا ‏را پشت سر گذاشتیم و سپس یک قرن تحقیر را تحمل کردیم. ما دیگر توسعهٔ خود را متوقف نخواهیم کرد. می‌خواهیم بر فقر ‏غلبه کنیم، بر میراث گرسنگی و تحقیر چیره شویم و مسیر توسعهٔ خود را ادامه دهیم.»‏
آنگاه ایالات متحده گفت: «اگر قرار است چنین رفتاری داشته باشید، ما شما را تحریم خواهیم کرد، تهدیدتان می‌کنیم و از ‏تایوان به‌عنوان اهرمی برای کشاندن شما به رویارویی با ایالات متحده استفاده خواهیم کرد – رویارویی‌ای که شما در آن ‏شکست خواهید خورد.»‏
آمریکا همهٔ این تلاش‌ها را انجام داد، اما چینی‌ها ایستادگی کردند، به توسعه ادامه دادند و از درگیر شدن در هرگونه ‏رویارویی سر باز زدند. و اکنون در همین نقطه‌ایم. بلومبرگ تصور می‌کند که موضوع دربارهٔ چین است، اما در واقع، مسئله ‏دربارهٔ «توسعه» است.‏

گزارشگر: خوب، شما به نکته‌ای اشاره کردید که به‌ نظر من برای توانایی چین در واکنش به آخرین مرحله از جنگ تجاری ‏یا جنگ سرد جدید علیه چین، هرچه بخواهیم آن را بنامیم، بسیار کلیدی است، و آن ایدهٔ «برنامه‌ریزی متمرکز» است.‏
من به برنامه‌ریزی متمرکز فکر می‌کنم، چون این هفته کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست چین برای بررسی برنامهٔ جدید ‏پانزده‌ساله- یا همان برنامهٔ پنج‌سالهٔ پانزدهم- تشکیل جلسه داده است.‏
این مرحله از جنگ سرد جدید علیه چین یا جنگ تجاری، تفاوت‌های آشکاری را در نحوهٔ عملکرد ایالات متحده و چین نشان ‏می‌دهد. از یک سو چین را داریم که طی چند دهه گذشته، عناصر کمیاب خاکی را به‌عنوان یک دارایی راهبردی شناسایی ‏کرده و سرمایه‌گذاری عظیمی برای توسعهٔ دانش مهندسان و دانشمندان، فناوری، زیرساخت‌ها و زنجیرهٔ تأمین انجام داده ‏است.‏
در حالی‌ که تلاش‌های ایالات متحده هیچ‌گونه پاسخ واقعی به این کنترل‌های صادراتی ندارد. آنها از ایجاد یک زنجیرهٔ تأمین ‏جایگزین صحبت می‌کنند؛ همین هفته توافقی در زمینهٔ عناصر کمیاب با استرالیا امضا کرده‌اند، اما هرگونه تلاشی برای ایجاد ‏یک زنجیرهٔ تأمین جایگزین، سال‌ها یا حتی دهه‌ها طول خواهد کشید.‏
در نتیجه، شیوه‌ای که چین توانسته در این صنعت به سلطه برسد، در واقع نشان‌دهندهٔ همان ضرب‌المثل معروف است که ‏چینی‌ها در مقیاس دهه‌ها یا حتی قرن‌ها می‌اندیشند، نه در کوتاه‌مدت.‏

پراشاد: کاملاً درست است. می‌دانید، اقتصاد چین به‌خوبی برنامه‌ریزی شده است. بخش بزرگی از اقتصاد چین در چیزی شبیه ‏به بخش خصوصی فعالیت می‌کند، بخشی که مستقیماً توسط دولت هدایت نمی‌شود، اما با این حال دولت همچنان باید در ‏حوزه‌هایی مانند امور مالی یا در زمینهٔ پیش‌بینی و برنامه‌ریزی برای «گام بزرگ بعدی» مداخله و برنامه‌ریزی کند.‏
بله، چندین دهه پیش برای دولت چین و به‌ویژه برنامه‌ریزان روشن بود که منابعی مانند عناصر کمیاب خاکی در آینده اهمیت ‏پیدا خواهند کرد. لازم است مردم درک کنند که اصطلاح «عناصر کمیاب خاکی» در واقع نامی گمراه‌کننده است. نه کمیاب‌اند ‏و نه الزاماً خاکی. واژهٔ «خاک» (‏earth‏) در اینجا واژه‌ای کهن است که به اکسیدهایی اشاره دارد که در اسید حل می‌شوند؛ ‏در واقع نوع خاصی از مادهٔ معدنی هستند. برخی از این عناصر اصلاً چندان کمیاب نیستند و در واقع فراوان‌اند، اما از نظر ‏جغرافیایی کمیاب‌اند؛ یعنی در بخش‌های زیادی از جهان یافت نمی‌شوند. چین که از نظر وسعت سرزمینی، سومین یا چهارمین ‏کشور بزرگ جهان به‌شمار می‌رود ـ و وسعتش تقریباً با ایالات متحده قابل مقایسه است ـ در قلمرو خود مقدار قابل‌توجهی از ‏این عناصر کمیاب خاکی را در اختیار دارد. همین وضعیت در استرالیا نیز وجود دارد. آنها منابع قابل‌توجهی از عناصر ‏کمیاب خاکی دارند. ‏
این عناصر برای تولید کالاهای پیشرفتهٔ فناورانه، آهن‌رباها و بسیاری از تجهیزات دیگر بسیار مفید هستند. من مهندس نیستم ‏و جزئیات دقیق آنکه هر عنصر برای چه کاربردی مفید است را نمی‌دانم، اما برای من کاملاً روشن است که این عناصر برای ‏نیروهای مولد جدیدی که چینی‌ها از طریق برنامه‌ریزی مرکزی خود در پی توسعهٔ آن هستند، اهمیت فراوانی دارند و همچنین ‏برای اقتصاد ایالات متحده نیز حیاتی‌اند.‏
اما از آنجا که ایالات متحده در چرخهٔ انتخاباتی چهار‌ساله- و در واقع دوساله- اداره می‌شود، برنامه‌ریزی بلندمدت در آن ‏بسیار دشوار است. دولت‌ها تغییر می‌کنند، کنگره تغییر می‌کند و به همین دلیل برنامه‌ریزی دشوار است. ایالات متحده در واقع ‏فاقد یک برنامه‌ریزی صنعتی مؤثر است.‏
وقتی مشخص شد که «صنعت‌زدایی» در آمریکا به مشکلی جدی بدل شده است، دولت کمیته‌ای را با همکاری مؤسسه فناوری ‏ماساچوست (‏MIT‏) برای اندیشیدن به برنامه‌ریزی صنعتی بلندمدت تشکیل داد. اما انجام چنین کاری در آمریکا بسیار دشوار ‏است. یک دوره ترامپ در قدرت است، بعد بایدن، سپس دوباره ترامپ؛ و هیچ‌کس نمی‌داند نفر بعدی چه کسی خواهد بود و ‏دستور کارش چه خواهد بود. پیش‌بینی چنین مسیری واقعاً بسیار دشوار است.‏
در چین، از سوی دیگر، حزب کمونیست چین دارای چشم‌اندازی بلندمدت است. آنها دیدگاهی درازمدت نسبت به توسعه دارند و ‏توانسته‌اند منابع را بسیج کنند و به‌درستی سازمان دهند. این نظام، مزیت‌هایی خاص خود را دارد و در اینجا می‌توان به‌روشنی ‏این مزیت را مشاهده کرد.‏
این امر بدان معناست که چینی‌ها توانسته‌اند به آینده بنگرند و بگویند: «خُب، این نوع فناوری‌ همان چیزی است که در آینده به ‏آنها نیاز خواهیم داشت؛ این فناوری‌ها به مواد خام معینی نیاز دارند. چگونه می‌توانیم دسترسی خود را به این مواد خام توسعه ‏دهیم؟» چنین دوراندیشی‌ای کمک بسیاری به اقتصاد چین کرده است.‏
اکنون، رئیس‌جمهور شی جین‌پینگ حتی بیش از پیش دربارهٔ «نیروهای مولد باکیفیت جدید» سخن می‌گوید. اما نسل بعدی این ‏نیروهای مولد جدید چه خواهد بود؟ آیا همچنان به عناصر کمیاب خاکی نیاز خواهد داشت؟ یا به چیز دیگری؟ بی‌تردید آنها با ‏انرژی و تمرکز فراوان در حال اندیشیدن به این مسائل هستند. اما به‌وضوح، اروپایی‌ها به این مسائل فکر نکرده‌اند و در واقع ‏در پیروی از ایالات متحده در تحریم‌ها علیه روسیه و سپس کمپین فشار بر چین تامل نکرده‌اند، زیرا این موضوع تأثیرات ‏گسترده‌ای دارد. ‏
شما به «نِکسپریا» اشاره کردید، یک تولیدکنندهٔ تراشه در هلند، اما موضوع فقط دربارهٔ نِکسپریا نیست؛ بحران اطراف ‏نِکسپریا باعث شد شرکت‌هایی مانند بی‌ام‌و به‌طور فعال تولید خودروهای خود را متوقف کنند، زیرا به تراشه‌هایی که از ‏نِکسپریا تأمین می‌شود، وابسته‌اند.‏
این امر تأثیرات گسترده‌ای بر اقتصاد اروپا دارد. چرا اروپا در قبال روسیه و چین از ایالات متحده پیروی می‌کند، در حالی ‏که این کار عملاً برای اقتصادهای اروپایی و مردم اروپا به نوعی خودکشی‌ است؟ قیمت انرژی شما افزایش یافته و اکنون، ‏خداحافظی با تولید تراشهٔ داخلی؛ زمانی بود که تولیدکنندگان تراشهٔ اروپایی جلوتر از ژاپنی‌ها بودند، اما اکنون به نظر می‌رسد ‏که اروپا در رقابت با چین یا حتی شاید ژاپن با مشکلات جدی مواجه خواهد شد.‏

گزارشگر: بله، منظورم همین است. آنچه شما گفتید واقعاً مهم است. دولت هلند شرکت «نِکسپریا» را که شرکت مادر آن ‏‏«وینگ تک» در چین قرار دارد، تصاحب کرد و این اقدام تحت فشار ایالات متحده صورت گرفت، زیرا آمریکا فهرست ‏تحریم خود را گسترش داد تا شامل شرکت‌های تابع با مالکیت اکثریت، همان قانون ۵۰ درصد، شود. سپس چین با اعمال ‏کنترل‌های صادراتی به تصاحب نِکسپریا پاسخ داد.‏
و اکنون، همان‌طور که گفتید، بی‌ام‌و برای تولید خودروها با مشکل مواجه است. همچنین، دیروز وزیران دارایی و انرژی ‏اتحادیه اروپا به کنار گذاشتن تدریجی نفت روسیه تا سال ۲۰۲۸ رأی دادند. این تصمیم تنها چند هفته پس از امضای قرارداد ‏خط لوله «قدرت سیبری۲» (Power of Siberia 2 pipeline) بین روسیه و چین اتخاذ شد، خط لوله‌ای که نفت روسیه را از طریق مغولستان به چین منتقل ‏می‌کند.‏
بنابراین، این ممنوعیت انرژی روسیه احتمالاً با هدف وادار کردن اتحادیه اروپا به خرید انرژی گران‌تر از آمریکا است. من ‏واقعاً مایلم تحلیل شما را دربارهٔ این تغییر ژئوپلیتیکی کلی بشنوم، یعنی افزایش وابستگی بیشتر اتحادیه اروپا به ایالات متحده، ‏که اغلب به قیمت اقتصاد خود اتحادیه اروپا تمام می‌شود، درست است؟ شما می دانید زمانی که بقیهٔ دنیا از جمله روسیه رو به ‏چین یا آسیا آورده‌‌اند، زیرا آنها این کار را دارند می کنند؟ ‏

پراشاد‎:‎‏ خب، این مسئله فقط به قیمت اقتصاد خود اروپا نیست، بلکه در درجهٔ اول در اصل و عمدتاً به اقتصاد خود اروپا ‏آسیب می‌زند. بیایید نگاهی به تأمین‌کنندگان تاریخی انرژی اروپا بیندازیم.‏
مشخص شد که ابتدا عراق بود، سپس ایالات متحده جنگ غیرقانونی علیه عراق به راه انداخت و نفت عراق را از دسترس ‏خارج کرد. بعد ایران بود؛ آمریکا کمپین فشار علیه ایران را آغاز کرد و صادرات نفت ایران به اروپا بسیار دشوار شد. سپس ‏لیبی بود؛ صادرکنندهٔ عظیم نفت با کیفیت بالا و فراوری‌شده برای اروپا. فرانسه و به‌ویژه آمریکا به لیبی حمله کردند و عملاً ‏آن را نابود کردند. آنها منشور شورای امنیت سازمان ملل را نقض کردند، منشوری که تنها خواستار تحریم تسلیحاتی و منطقهٔ ‏پرواز ممنوع بود، اما آنها کشور را بمباران و نابود کردند. از آن زمان، لیبی تقریباً از صادرات نفت خارج شد. سپس ‏بزرگ‌ترین صادرکنندهٔ انرژی به اروپا روسیه بود؛ با خطوط لولهٔ نفت و گاز طبیعی. در سال ۲۰۱۴، ایالات متحده و ناتو به ‏روسیه فشار آوردند و روسیه عملاً مجبور شد صادرات خود به اروپا را به‌طور قابل‌توجهی و اکنون تقریباً کاملاً متوقف کند. ‏بنابراین اروپایی‌ها از سال ۲۰۰۳ شاهد این روند تدریجی نابودی و کمبود انرژی بوده‌اند: ۲۰۰۳ عراق، ۲۰۰۶ ایران، ۲۰۱۱ ‏لیبی، ۲۰۱۴ به بعد روسیه.‏
این‌طور نیست که دولت به دولت در اروپا این روند را ندیده باشد. نمی‌توان همهٔ تقصیرها را به گردن ماکرون یا کسانی دیگر ‏انداخت؛ همهٔ آنها مسئول‌اند، حتی آنجلا مرکل بسیار باهوش نیز در این ماجرا نقش داشته است. نتیجهٔ این اقدامات این شده که، ‏همان‌طور که گفتید، اروپا به وابستگی انرژی به آمریکا کشانده شده و این با هزینهٔ بسیار بالایی برای اروپا همراه است، ‏زیرا هزینهٔ انتقال انرژی از آمریکا به اروپا از طریق اقیانوس اطلس بسیار بالاست. بنابراین موقعیت اروپا چنین است که ‏یکی از بالاترین هزینه‌های انرژی در جهان را خواهد داشت.‏
در همین حال، با کامل شدن زیرساخت انرژی چین و روسیه و آغاز جریان انرژی از روسیه به چین، انگیزهٔ بسیار کمی در ‏داخل روسیه برای صادر کردن انرژی به اروپا وجود خواهد داشت. اگر چین بتواند بیشتر بازار را جذب کند، انگیزهٔ روسیه ‏بسیار پایین خواهد بود. حتی اگر اروپا دوباره وارد بازار شود و بخواهد انرژی را با قیمت پایین به اروپا بخرد، انگیزهٔ ‏روسیه همچنان بسیار کم خواهد بود.‏
به عبارت دیگر، اروپایی‌ها روس‌ها را در موضع قدرت قرار داده‌اند، زیرا اگر اروپا بخواهد دوباره به روسیه بازگردد، ‏روسیه قادر خواهد بود قیمت‌ها را تعیین کند. و این چیزی است که اروپایی‌ها باید با آن کنار بیایند. حماقتی که رهبران ‏اروپایی در قبال روسیه از خود نشان داده‌اند، در واقع اکنون باعث شده است که اروپا مجبور باشد دائماً با قیمت‌های بالای ‏انرژی کنار بیاید.‏

گزارشگر: می‌خواهم دوباره به عناصر کمیاب خاکی و آهن‌رباها بازگردم. چند دقیقه پیش اشاره کردید که عناصر کمیاب ‏خاکی برای توسعهٔ نیروهای مولد باکیفیت جدید چین حیاتی هستند. عناصر کمیاب خاکی و آهن‌رباها همچنین برای آنچه ‏صنعت دفاعی ایالات متحده نامیده می‌شود، حیاتی‌اند، درست است؟ آنها به این عناصر برای تجهیزاتی مانند جنگنده‌ها، ‏سیستم‌های راداری و پهپادهای پرِدیتور نیاز دارند. فکر می‌کنم چند روز پیش خواندم که یک جنگندهٔ تنها بیش از ۴۵۰ ‏کیلوگرم عناصر کمیاب خاکی دارد.‏
تمام اینها فقط برای این است که بگویم، با ادامهٔ جنگ در اوکراین، دو سال از نسل‌کشی در غزه گذشته است و ترامپ نیز ‏فشار بر ونزوئلا را افزایش داده، با امید به تغییر رژیم. بنابراین من و افرادی مانند من همهٔ این رویدادها را دنبال می‌کنیم و تا ‏حدی امیدواریم که این محدودیت‌های صادراتی بتوانند مانعی در مسیر ماشین جنگی آمریکا ایجاد کنند. به نظر شما، آیا این ‏امید بیش از حد خوش‌بینانه است و نظرتان دربارهٔ پیامدهای این کنترل‌های صادراتی بر مجتمع نظامی-صنعتی ایالات متحده ‏چیست؟

پراشاد‎:‎‏ خب، ببینید، هر چیزی که بتواند مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا را متوقف کند، چیز نسبتاً خوبی است. اگر مشخص ‏شود که تناقض‌های فناوری نوعی توقف در گسترش ارتش آمریکا ایجاد می‌کند، بسیار خوب است، اما می‌ترسم این کافی ‏نباشد، زیرا آمریکا هنوز تعداد بسیار زیادی دانشمند و مهندس برجسته دارد و آنها راهی برای دور زدن برخی از این ‏محدودیت‌ها پیدا خواهند کرد؛ آنها راه‌های جدیدی برای ساخت آهن‌ربا و غیره خواهند یافت.‏
این را دست‌کم نگیرید؛ افراد بسیار باهوشی متأسفانه در حال کار هستند، به‌ویژه در ساخت ابزارهای ویرانی. به همین دلیل ‏هنوز مهم است که جنبش‌های گسترده‌ای در جاهایی مانند ایالات متحده و اروپا ایجاد شود تا ارتش‌های نسل‌کشی را مهار کند. ‏باید جنبش‌های بزرگ ساخته شوند و در اسرائیل ساخته نمی‌شوند. اسرائیل به‌نوعی قادر نیست جنبش‌های بزرگ بسازد و ‏همچنان نظرسنجی‌ها حمایت بالایی از نسل‌کشی در اسرائیل را نشان می‌دهند. این جنبش‌ها باید در اروپا ساخته شوند، جایی که ‏اروپا در آن نسل‌کشی و جنگ‌های دیگر همدست بوده است. و همچنین باید در ایالات متحده، مرکز ماشین جنگی، ساخته ‏شوند. میدانید، نمی‌توانیم به کمبود عناصر کمیاب خاکی تکیه کنیم تا اوضاع را کُند کند. باید جنبش‌های گسترده‌ای شکل بگیرند ‏که توازن قوا را در کشورهایی مانند ایالات متحده تغییر دهند – جاهایی که نظام سیاسی متفاوتی حاکم است، کمتر متعهد به ‏جنگ و بیشتر متعهد به توسعه. یعنی، پل بسازید، آنها را منفجر نکنید.‏

گزارشگر: خب، حتی با این حال، آیا شما این مرحلهٔ اخیر جنگ سرد جدید علیه چین یا جنگ تجاری را چیزی می‌بینید که ‏تسریع‌کنندهٔ افول امپراتوری آمریکا باشد؟ و آیا این بحران را فرصتی برای چند قطبی شدن، برای همکاری کشورهای جنوب ‏جهانی با یکدیگر یا با چین و شاید منزوی‌تر کردن آمریکا می‌بینید؟

پراشاد‎:‎‏ خب، می‌دانید، تاریخ به صورت زیگ‌زاگ حرکت می‌کند. آنچه که این موضوع در واقع به‌طور مستقیم نشان می‌دهد، ‏افول بیشتر اروپا است. این مسئله بسیار روشن است. ایالات متحده یک تغییر جهت بسیار هوشمندانه در آمریکای لاتین انجام ‏داده است. آمریکا می‌بیند که چشم‌انداز سیاسی در آمریکای جنوبی شروع به بهبود کرده است. ممکن است در برزیل دولتی ‏راست‌گرا روی کار آید، ممکن است در شیلی دولتی راست‌گرا تشکیل شود. از جایی که من با شما صحبت می‌کنم، در منطقهٔ ‏آند عمدتاً دولت‌های راست‌گرا وجود دارند. ممکن است دولتی راست‌گرا در کلمبیا روی کار آید و آنها می‌خواهند دولت ‏راست‌گرا در آرژانتین را حفظ کنند. در واقع آنها قبلاً گفته‌اند که اگر مردم آرژانتین به جناح چپ رأی دهند، ایالات متحده ‏اجازه نخواهد داد که صندوق بین‌المللی پول وام‌های خود را ارائه کند. آمریکا فشار زیادی بر ونزوئلا و مکزیک وارد می‌کند ‏و از زبان «تروریسم مواد مخدر» استفاده می‌کند تا آن دولت‌ها را سرنگون کند. بنابراین آمریکا می‌بیند که حیاط خلوت خود، ‏یعنی آمریکای لاتین، همچنین پر از انواع مواد معدنی و فلزاتی است که می‌توانند برای تقویت قدرت آمریکا مفید باشند. پس ‏آمریکا لزوماً در موقعیت سقوط خودکار نیست. ‏
اروپا است که با وابستگی به ایالات متحده، وارد یک چرخه نزولی خواهد شد. ایالات متحده هنوز زمان دارد. آمریکا ‏معامله‌ای که با استرالیا انجام داد، به نظر من بسیار مهم است. اینها مستعمرات قدیمی هستند؛ به یاد داشته باشید که استرالیا، ‏نیوزیلند، کانادا، ایالات متحده و بریتانیا بخشی از گروه پنج چشم اصلی*‎‏ هستند. مستعمرات مهاجرنشین، نوادگان بریتانیا و ‏غیره، روابط بسیار نزدیکی دارند. حتی با اینکه بزرگ‌ترین شریک تجاری استرالیا در هر دو سوی معامله چین است، ‏استرالیا هنوز روابط بسیار نزدیکی با ایالات متحده دارد. ایستگاه شنود پاین گپ×‎‏ و پایگاه هوایی داروین+‎‏ در حال گسترش ‏هستند تا ایالات متحده بتواند هواپیماهای هسته‌ای را در آنجا مستقر کند. یعنی، نوع اتحادهایی را که ایالات متحده ایجاد کرده ‏است، نباید دست‌کم گرفت. جهان هنوز در موقعیت پیچیده‌ای قرار دارد و باید ببینیم این امور به کجا می‌انجامند. آیا توازن قوا ‏در استرالیا تغییر خواهد کرد؟ هنوز نمی‌دانم.‏

گزارشگر: فکر می‌کنم آخرین سؤال من این است: آیا پیش‌بینی‌ای دارید که از دیدار شی و ترامپ در کره جنوبی در اواخر این ‏ماه چه چیزی به دست خواهد آمد؟ و می‌دانید در نهایت چه کسی عقب‌نشینی خواهد کرد؟

پراشاد‎:‎‏ خب، می‌خواهم به شما بگویم که من در زمان آن دیدار در کره جنوبی حضور خواهم داشت و واقعاً نمی‌خواهم ‏پیش‌بینی کنم که چه اتفاقی خواهد افتاد، زیرا آقای ترامپ غیرقابل پیش‌بینی‌ترین شخصیت است. می‌دانید، او گهگاه گفته است ‏که دیدار خواهد کرد یا نخواهد کرد. حتی نمی‌دانیم آیا این دیدار واقعاً برگزار خواهد شد یا نه. من فکر می‌کنم برگزار خواهد ‏شد، بسیار احتمال دارد که برگزار شود و به نفع ایالات متحده است که این دیدار انجام شود.‏
و فکر می‌کنم آنها به نوعی توافق خواهند رسید. فکر می‌کنم در حال حاضر به نفع هیچ‌کس نیست که بدون هیچ توافقی از یک ‏دیدار عقب‌نشینی کند. تهاجم به نفع هیچ‌کس نیست، مطمئناً به نفع ایالات متحده نیست. فکر نمی‌کنم فایده‌ای در آن باشد. آنها ‏همان‌طور که قبلاً هم انجام دادند، با نوعی توافق عقب‌نشینی خواهند کرد. ممکن است این توافق دو هفته‌ای باشد، یا یک ماه، یا ‏شش ماه، ما نمی‌دانیم، اما فکر می‌کنم نوعی توافق حاصل خواهد شد.‏


*عبارت ‏Five Eyes grouping‏ یا گروه پنج چشم به ائتلاف اطلاعاتی (جاسوسی) بسیار قدرتمند پنج کشور انگلیسی‌زبان ذکر‌شده اشاره ‏دارد. این ائتلاف پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و هدف آن به‌اشتراک‌گذاری اطلاعات امنیتی و شنود الکترونیکی (‏signals ‎intelligence‏) میان این پنج کشور است. توافق اصلی میان این کشورها توافق ‏UKUSA‏ نام دارد (در سال ۱۹۴۶ امضا شد).‏

×ایستگاه شنود پاین گپ‏Pine Gap listening station ‎ یک مرکز اطلاعات ماهواره‌ای و شنود سیگنال‌ها است که در نزدیکی شهر آلیس اسپرینگز ‏در مرکز استرالیا قرار دارد. این پایگاه عمدتاً برای جمع‌آوری اطلاعات جاسوسی، ردیابی موشک‌ها، و نظارت جهانی به کار می‌رود و بخشی از ‏شبکهٔ اطلاعاتی پنج‌چشم (‏Five Eyes‏) است.‏

+پایگاه هوایی داروین ‏Darwin air base‏ یک پایگاه هوایی نظامی در شمال استرالیاست که برای تمرین‌های نظامی، استقرار هواپیماها، و همکاری‌های ‏دفاعی با ایالات متحده استفاده می‌شود. طبق گفته‌ها، این پایگاه در حال گسترش است تا هواپیماهای هسته‌ای آمریکا نیز بتوانند در آن مستقر شوند.‏

Continue Reading

Previous: انحلال بانک آینده: تجلی بحران ساختاری در سرمایه‌داری جمهوری اسلامی 
Next: آمریکا و هند توافق‌نامهٔ دفاعی ۱۰ ساله امضا کردند
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved