محمدرضا تاجیک میگوید: اصلاحطلبان وارد بازییی شدهاند که ضررش بیشتر از سود آن است. “در شرایط کنونی برخی از اصلاحطلبان دچار نوعی خودکمبینی شدهاند و احساس میکنند باید در زیر سایه دیگران در فضای سیاسی زیست کنند. این افراد گمان میکنند برای ادامه حیات خود باید با کارت دیگران بازی کنند…”
سیاستمداری چون روحانی به خوبی میدانست که برای به کارگیری اصلاحطلبان جهت پیشبرد اهداف موردنظرش باید هر از چندگاهی هم شعارهایی که به مزاج آنها خوش آید را پشت تریبونها بیان کند
اصلاحطلبانی که در روزهای ابتدایی روی کار آمدن دولت یازدهم از این دولت با عنوان «رحم اجارهای» برای خودشان تعبیر کرده بودند، اما در عمل شاهد این بودند که این وضعیت برعکس شد و این دولت روحانی بود که از آنها به عنوان «رحم اجارهای» جهت اهداف موردنظرش استفاده کرد.
جریان اصلاحات هرچند به نوعی خود را پیروز انتخابات خرداد 92 و اسفند 94 میداند اما به نظر میرسد برجستهتر از این پیروزیپنداری، تحقیری است که آنها در جریان همین دو انتخابات متحمل شدهاند. همان زمان که مجبور شدند معاون اول دولت اصلاحات را به زور از صحنه انتخابات کنار بزنند و همه ظرفیت و «امید» خود را به پای سخنران راهپیمایی 23 تیر 78 بریزند. اصلاحطلبان که زمانی دغدغه چگونگی جلب رأی اعتماد مجلس هفتم برای کابینه مصطفی معین را در سر میپروراندند، چند سال بعد به وضعیتی دچار شدند که برای رساندن آراء حسن روحانی به «پنجاه ممیز هفت دهم درصد»، نه تنها رسانههای رسمی و غیررسمیشان را پای کار آوردند، که حتی از تبلیغات چهره به چهره هم فروگذار نکردند.
در اسفند 94 نیز هرچند این جریان با «امید»ی مضاعف وارد کارزار انتخابات شده بود و در نهایت نیز پیروزی نسبی نصیبشان شد، اما «تحقیر» پای ثابت این انتخابات هم بود. آنها این بار در شرایطی به انتخابات ورود کرده بودند که سایه دولت یازدهم و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آشکارا بر سرشان سنگینی میکرد. به طوری که لیست «امید» اصلاحطلبان به گونهای بسته شد که بیش از آنکه متأثر از خواستهها و مطالبات جریان اصلاحات باشد، باب میل روحانی و هاشمی بود و همین امر هم موجب شد تا در جریان انتخابات هیئت رئیسه مجلس، همان کسانی که تحت عنوان این لیست به مجلس راه یافته بودند، اصلاحطلبان را غافلگیر کنند!
هرچند شارلاتانیسم رسانهای و همچنین نتیجه متفاوت انتخابات مجلس در شهر تهران، موجب شد تا چند ماه بعد از انتخابات حقارتهای اصلاحطلبان تحتالشعاع فضاسازیهای رسانههایشان و دمیدن در شیپور پیروزی قرار بگیرد، اما از آنجایی که با ابزار رسانه و تبلیغات، فقط برای مدتی میتوان واقعیتها را قلب کرد؛ انتخاب هیئت رئیسه مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در خردادماه، واقعیت انتخابات هفتم اسفند را نمایان کرد و بار دیگر «تحقیر اصلاحات» ارمغانی بود برای بدنه اجتماعی این جریان.
قبلتر از خرداد 92 و اسفند 94 هم مصادیقی از تحقیر اصلاحطلبان وجود دارد که شرکت رئیس دولت اصلاحات در انتخابات مجلس نهم یکی از همانهاست. همان وقت که وی در ساعات پایانی روز انتخابات -که میزان بالای مشارکت مردم مشخص شده بود- ترجیح داد در مکانی دورافتاده رأی خود را به صندوق بیندازد. حضور وی در انتخابات 12 اسفند سال 90 -یعنی اولین انتخابات بعد از فتنه 88- در حالی بود که او تا قبل از شروع انتخابات، از مشارکت 30 درصدی مردم به دلیل تحریم انتخابات توسط اصلاحطلبان سخن گفته بود!
اما فارغ از آنچه بیان شد، چهار سال عمر دولت یازدهم و نوع مواجهه دولت با اصلاحطلبان، بیانگر واقعیتهای جالبی است. اصلاحطلبانی که در روزهای ابتدایی روی کار آمدن دولت یازدهم از این دولت با عنوان «رحم اجارهای» برای خودشان تعبیر کرده بودند، اما در عمل شاهد این بودند که این وضعیت برعکس شد و این دولت روحانی بود که از آنها به عنوان «رحم اجارهای» جهت اهداف موردنظرش استفاده کرد. هرچند سیاستمداری چون روحانی به خوبی میدانست که برای به کارگیری اصلاحطلبان جهت پیشبرد اهداف موردنظرش باید هر از چندگاهی هم شعارهایی که به مزاج آنها خوش آید را پشت تریبونها بیان کند.
حالا و در آستانه انتخابات اردیبهشت ماه 96 هم هرچند برخی اصلاحطلبان بر حمایت تمام عیار از روحانی انقلت وارد کردهاند، اما به نظر میرسد باز هم این جریان روند دوره قبلی را پیشه کرده و عدول از هویت و تحقیر را به ازای حضور نیمبند در قدرت پذیرفته است. تا جایی که محمدرضا عارف -که نماد برخوردهای تحقیرآمیز دولتیها با اصلاحطلبان در سالهای اخیر محسوب میشود- در مصاحبه با ویژهنامه نوروزی روزنامه شرق میگوید: «طبیعی است که جاهایی باید کوتاه بیاییم و سهمخواهی نکنیم… اصلاحطلبانی که به عنوان کاندیدا وارد میدان انتخابات میشوند، باید بر اساس تصمیم شورای عالی سیاستگذاری مبنی بر داشتن کاندیدای واحد و بر اساس برنامه در مقطعی انصراف بدهند و نباید ماندن تا آخر برای آنها تکلیف شرعی شود. ما به دنبال افرادی هستیم که به میدان بیایند اما در صورت لزوم حاضر به انصراف هم باشند؛ یافتن چنین کاندیدایی صرفا دشوار است.»
این صحبتهای عارف در حالی است که وی چند ماه قبل از این نیز اذعان داشته بود: «در برخی مواقع ترجیح منافع ملی بر منافع جریانی بهویژه در جریان انتخابات مجلس دهم و به خاطر ردصلاحیتها باعث شد از هویت خودمان خوب دفاع نکنیم و گاهی از آن عبور کنیم.»
افزون بر این، محمدرضا تاجیک مشاور رئیس دولت اصلاحات -که بارها نسبت به ابزار شدن اصلاحطلبان برای دولت یازدهم انتقادهای صریحی را ابراز کرده- چند ماه قبل در رابطه با شیوه برخورد توأم با حقارت دولت و اصلاحطلبان میگوید: «در شرایط کنونی برخی از اصلاحطلبان دچار نوعی خودکمبینی شدهاند و احساس میکنند باید در زیر سایه دیگران در فضای سیاسی زیست کنند. این افراد گمان میکنند برای ادامه حیات خود باید با کارت دیگران بازی کنند… عقل سیاسی حکم میکند اصلاحطلبان وارد بازی شوند که سودش بیشتر از زیانش باشد. این در حالی است که اصلاحطلبان در حال وارد شدن در بازی هستند که ضررش بیشتر از سود آن است. این اتفاق در چهار سال اول دولت آقای روحانی برای اصلاحطلبان رخ داده است. به نظر من این اتفاق در چهار سال دوم به دلیل اینکه دولت نیازی به پشتوانه اصلاحطلبی خود ندارد ممکن است به صورت عمیقتر و جدیتر ی برای اصلاحطلبان رخ بدهد.»
انتقادها به برخوردهای تحقیرآمیز با جریان اصلاحات در این خلاصه نمیشود، چرا که برخی دیگر از چهرههای اصلاحطلب نیز به این مسئله معترض شدهاند. ابراهیم اصغرزاده یکی از این افراد است که در این رابطه میگوید: «یک نیروی سیاسی وقتی دستش را بالا میبرد و از قبل، یک شرایط پراگماتیستی میدهد و میگوید آن چیزی که من میخواهم همان هدفی است که من میخواستم بدون اینکه مطالبات خودش را مطرح کند، دچار اشتباه میشود. قطعا باید مطالبات خودشان را مطرح میکردند. شرایط خودشان را میگفتند. یعنی چه که به آقای روحانی مثلا با کاملا چک سفید بدهیم.»
به نقل از «نسیم آنلاین»- چهارشنبه 9 فروردین ماه 1396