شاید توالی رویدادهای چند روز گذشته، از جمله تحلیف دونالد ترامپ در واشنگتن و اعتراضات بینالمللی علیه آن، نشست سران احزاب راست افراطی اروپا در کوبلنتس آلمان و برگزاری دور مقدماتی انتخابات درونحزبی سوسیالیستها در فرانسه از پیش برنامهریزی نشده باشد، اما بدونشک حکایت از آن دینامیسم سیاسیای دارد که میرود تا چشمانداز سیاسی اروپا و ایالات متحده را شاید تا سالها و دههها دستخوش خود قرار دهد. دراینمیان، فرانسه احتمالا تازهترین آوردگاه تقابل پوپولیسم راست و چپ در اتحادیه اروپا خواهد بود که میتواند بنا به سنت تاریخی و فارغ از نتایج روز گذشته انتخابات درونحزبی سوسیالیستها به قطبنمایی برای شهروندان آزرده و سیاستمداران مستأصل دیگر کشورهای قاره سبز بدل شود؛ قطبنمایی که ادعای آن دارد که راه مقابله با موج ویرانگر تسلط راستگرایان افراطی و مواضع دیگرستیزانه و ملیگرایانه آنان را یافته است. این دستکم مدعای جناح چپ حزب سوسیالیست فرانسه است که از پس شکستی تاریخی به نام فرانسوا اولاند، همچنان مصر است تا در چارچوب حزبی خود و بدون نشاندادن چراغ سبز به رادیکالهایی چون ژان لوک ملانشون از حزب چپ فرانسه، با اتکا به سلاح پوپولیستی رقبای راستگرای خود چون جبهه ملی زمامداری خود بر کاخ الیزه را حداقل برای پنج سال دیگر حفظ کند.
واقعیت آن است که سوسیالیستها از مدتها پیش از ورود به رقابتهای درونحزبی، انتخابات ماه آوریل آینده را به باخت دادهاند؛ یعنی درست همانموقع که فرانسوا اولاند نام خود را بهعنوان یکی از نادر رؤسایجمهوری به ثبت رساند که حتی از توان زورآزمایی برای تمدید دوران زمامداری خود نیز بیبهره است. شکست او البته نه شکست یک شخص، بلکه شکست تمامی پروژه ظاهرا سوسیالیستی او و همفکرانش در پنچرکردن چرخ آن نظام ریاضتی بود که باسرعت تمام جوامع اروپایی را درنوردید و پیکر میلیونها شهروند طبقه متوسط و کارگر را زیر پا گذاشت. همین عملکرد اعتدالی، حالا اگر نگوییم راستگرایانه دولت اولاند و نارضایتیهای حاصل از آن سوختی بود که به باور بسیاری از کارشناسان، جبهه ملی فرانسه به رهبری مارین لوپن را از یک بازیگر منطقهای به یکی از اصلیترین صحنهگردانان انتخابات ریاستجمهوری آینده فرانسه و چهبسا انتخابات آتی پارلمانی اروپا بدل کرده است؛ پناهی سیاسی برای تمامی آن دست از رأیدهندگان طبقه متوسط و کارگری که احساس میکنند زیر فشارهای روزافزون اقتصادی و تهدیدهای تروریستی از سوی هر دو جناح چپ و راست تنها گذاشته شدهاند. در نتیجه جای تعجب نیست که دستکم دو نامزد از هفت نامزد سوسیالیستها که روز گذشته خود را در معرض رأی حدود دومیلیون نفر از هواداران حزب قرار دادند، همصدا با همتایان رادیکال خود در حزب چپ، حزب حاکم و نامزدهای جریان اصلی آن همچون مانوئل والس، نخستوزیر سابق را به تنهاگذاشتن طبقه کارگر و چرخش به میانهروی متهم کردهاند تا شاید بتوانند فرصت حضور در انتخابات نهایی و زورآزمایی حقیقی با موج روزافزون محبوبیت لوپن و وزنه سیاسی فرانسوا فیون، نامزد نهایی راستگرایان جمهوریخواه، را به دست آورند.
دراینمیان، «بنوا همون» ٤٩ ساله که تا همین چند شب پیش تنها ناظر رقابت شانهبهشانه «مانوئل والس» و «ارنو مونتهبور»، وزیر اقتصاد مستعفی دولت اولاند پس از استمرار سیاستهای ریاضتی بود، بهناگاه با صعود در نظرسنجیهای درونحزبی به یکی از شانسهای اصلی سوسیالیستها برای احیای حیات سیاسیشان بدل شده است. او که خود یکی از مهمترین مخالفان حزبی سیاستهای اجتماعی و اقتصادی دولت اولاند بود، وعده داده در صورت ورود به کاخ الیزه، قانون حداقل دستمزد همگانی ماهانه ٧٥٠ یورو را به تصویب رسانده و ضمن فراهمآوردن امکان برپایی همهپرسی برای تصمیمگیری در قبال سیاستهای کلیدی کشور، مالیات بر درآمد ثروتمندان را نیز افزایش دهد. علی رابح، مشاور ارشد انتخاباتی بنوا همون، پیش از برگزاری انتخابات روز گذشته که متضمن حضور دو نفر اول در دور بعدی رأیگیری درونحزبی در هفته آینده خواهد بود، دیگر نامزدهای سوسیالیست را مشابه تونی بلر، رهبر پیشین حزب کارگر بریتانیا، دانسته که حدود ٢٠ سال دیر رسیدهاند؛ آنهم در روزگاری که مردم با نظر به ظهور جنبشها و چهرههایی مردمی، مانند جرمی کوربین در بریتانیا و برنی سندرز در ایالات متحده، چشمانداز یک جریان چپ مردمی هستند که با دوری از میانهروی، نقشه راهی بهکل متفاوت را ارائه میکنند. رابح در حالی ظهور چهرههایی جدید چون بنوا را نتیجه بیم و هراس سوسیالیستها از تسلط راست افراطی بر روند انتخابات و چرخش نگاهها بر محور مسائلی چون هویت ملی و تهدید اسلامگرایی دانسته که به باور بسیاری، دستکم در مورد انتخابات ماه آوریل کار از کار گذشته و بازگرداندن آرای طبقه کارگر به سبد احزاب چپ کاری بسیار دشوار، اگر نگوییم غیرممکن، است. لورن بووه، استاد علوم سیاسی دانشگاه ورسای، یکی از این افراد است که در گفتوگویی با گاردین مدعی شده اگرچه اقبال به جریان چپ امیدوارکننده است، اما احتمالا یارای آن را ندارد تا آرای طبقه زخمخورده کارگر را از سبد مارین لوپن بیرون بکشد. او با اشاره به اینکه برنامه آرمانشهری و ایدهآلیستی برخی چهرههای رادیکال چپ و سوسیالیست، تاکنون هیچ افزایش چشمگیری در آرای احزاب متبوعشان، حتی حزب چپ رادیکال ملانشون به دنبال نداشته، خاطرنشان کرده کارگران و اقشار آسیبپذیر فرانسوی یا از حضور در انتخابات آتی سر باز خواهند زد یا گزینه دمدستتر و عملیتری چون لوپن و همفکران افراطی او را روانه کاخ الیزه خواهند کرد.