Skip to content
می 30, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • کالایی‌سازی مقاومت فلسطین و حجاب آزاد در خدمت هژمونی جمهوری اسلامی
  • اجتماعی
  • دیدگاه‌ها
  • نوار متحرک

کالایی‌سازی مقاومت فلسطین و حجاب آزاد در خدمت هژمونی جمهوری اسلامی

شیوا ‌موسی‌زاده، در تریبون زمانه، ۳ خرداد ۱۴۰۴

سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۴

مبارزهٔ مردم فلسطین، که ریشه در دهه‌ها اشغال، تبعیض نژادی، و مقاومت روزمره در برابر آپارتاید صهیونیستی دارد، واجد بار تاریخی، اخلاقی و انسانی عمیقی است. اما در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی، این رنج و مقاومت اغلب نه به‌مثابه یک جنبش رهایی‌بخش واقعی، بلکه به‌عنوان ابزاری سیاسی برای تثبیت ایدئولوژی قدرت به کار گرفته می‌شود. مسئله فلسطین، در ایرانِ جمهوری اسلامی، بیش از آن‌که یک فریاد جهانی برای عدالت باشد، به یک «کالای سیاسی» بدل شده است—ابزاری برای ایجاد مشروعیت، سرکوب داخلی و انسداد افق‌های نقد. در این فرایند کالایی‌سازی، مبارزهٔ فلسطینی به بخشی از «برند» جمهوری اسلامی تبدیل شده است: هر تصویر از کودک شهید، هر فریاد «مرگ بر اسرائیل»، و هر راهپیمایی حمایت از فلسطین، به‌مثابه سرمایه نمادینی در خدمت بازتولید گفتمان مقاومت مورد استفاده قرار می‌گیرد—گفتمانی که بیش از آن‌که به صدای فلسطینیان گوش دهد، پژواک سیاست داخلی ایران است. بدین‌سان، درد فلسطینی، زمانی ارزش دارد که بتوان آن را به زبانی ترجمه کرد که در آن «نظام» محور معنا باشد.

نمونهٔ بارز این بهره‌برداری ایدئولوژیک را می‌توان در تجمع اخیر مقابل دانشگاه تهران دید. در شرایطی که هر تجمع بدون مجوز در ایران با سرکوب مواجه می‌شود و زنان بی‌حجاب در خیابان‌ها بازداشت می‌شوند، ناگهان در تجمعی در حمایت از فلسطین، حضور زنانی با پوشش اختیاری نه تنها تحمل، که رسانه‌ای می‌شود. این تضاد به‌وضوح نشان می‌دهد که حجاب آزاد نیز، در این بستر، به‌صورت ابزاری در خدمت نمایش انعطاف‌پذیری گفتمان مقاومت درمی‌آید—نه نشانه‌ای از عقب‌نشینی قدرت، بلکه کالایی‌سازی یک مطالبه انقلابی.

آنچه به نظر می‌رسد «آزادی پوشش» در این میدان است، درواقع نوعی “مصرف سیاسی حجاب آزاد” است: وضعیتی که در آن بدن زن، زبان سیاسی اعتراض، و حتی ظاهرِ مقاومت، از زمینهٔ رهایی‌بخش خود تهی و در جهت تثبیت ایدئولوژی رسمی استفاده می‌شوند. در این بازی سیاسی، زنان بی‌حجاب تنها در صورتی «تحمل» می‌شوند که در خدمت نمایشی از همبستگی با پروژهٔ مقاومت نظام قرار گیرند؛ اما همان بدن‌ها، همان پوشش‌ها، اگر حامل پیام آزادی یا نقد قدرت داخلی باشند، تهدید به شمار می‌آیند و مستوجب سرکوب‌اند.

به این معنا، کالایی‌شدن مبارزه فلسطین و کالایی‌سازی پوشش اختیاری، دو وجه از یک منطق قدرت‌اند: منطق تقلیل‌گرا، که هر امر سیاسی را تنها تا جایی تحمل می‌کند که در خدمت حفظ نظم موجود باشد. در اینجا، نه فلسطین به‌مثابه یک موضوع انسانی و سیاسی واقعی موضوعیت دارد، و نه حجاب آزاد به‌عنوان حقی بنیادین؛ آنچه موضوعیت دارد، توانایی نظام در مهار معناها، در بازتعریف مقاومت به شیوه‌ای که نه مخاطره‌آمیز، که قابل مدیریت و قابل استفاده باشد.

از این منظر، مسئولیت روشنفکر، نویسنده و هنرمند، آن است که این دوگانگی‌ها را افشا کند، از تقلیل رنج انسانی به ابزار قدرت سخن بگوید، و اجازه ندهد که مفاهیم رهایی‌بخش—چه فلسطین، چه زن، چه آزادی پوشش—به ویترین‌های تبلیغاتی بدل شوند که جز استمرار سرکوب حاصلی ندارند.

از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، حاکمیت ایران خود را «آلترناتیو» و پایداری در برابر سلطهٔ غرب معرفی کرد؛ گفتمان ضدّ‌امپریالیستی و حمایت از آرمان فلسطین بخش جدایی‌ناپذیری از ایدئولوژی رسمی حکومت است. بسیاری از نیروهای سیاسی و نظامی مانند بسیج و سپاه قدس «محور مقاومت» (متشکل از جمهوری اسلامی، حزب‌الله لبنان، حماس، انصارالله و…) را به‌عنوان سنگری در مقابل «استکبار جهانی» تعریف کرده‌اند. در این روایت، جمهوری اسلامی عامل مبارزه با «نظم امپریالیستی» غرب است و آزادی‌خواهان را حول «واحد مقاومت» علیه اسرائیل و آمریکا بسیج می‌کند.

حاکمیت با برجسته کردن شعارهایی چون «مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا» سعی می‌کند هژمونی فکری خود را برقرار نگه دارد. از یک سو، این تاکتیک احساس همبستگی ملی و انقلابی در برابر دشمن خارجی را تقویت می‌کند؛ از سوی دیگر، هر نقد داخلی را «نافرمانی» و همراهی با دشمن قلمداد می‌کند. به بیان دیگر، «جبهه مقاومت» و شعارهای ضدّامپریالیستی، به عنوان دستگاه ایدئولوژیک و نمادینِ مشروعیت بخش به حکومت عمل می‌کند. حکومت در مجامع رسمی و رسانه‌های دولتی دائماً خود را ضددست‌اندازی غرب و حافظ آرمان‌های اسلامی و مستضعفان معرفی می‌کند. این رویکرد موجب شده که بسیاری در داخل کشور احساس کنند تنها از طریق تکیه بر «مبارزه با استعمار» می‌توانند صدای اعتراض خود را ابراز کنند.

در مقابل، هر حرکت خودجوشی که مطالبات واقعی معیشتی، اجتماعی یا حقوق بشری را پیگیری کند با سرکوب روبه‌رو می‌شود. برای نمونه، پس از کشته شدن مهسا امینی (ژینا) در پاییز ۱۴۰۱، جنبش «زن، زندگی، آزادی» به راه افتاد که «یکی از شدیدترین چالش‌ها برای مشروعیت جمهوری اسلامی از ۱۳۵۷ تاکنون» بود. این اعتراضات گسترده سرانجام به‌صورت «بسیار وحشیانه» سرکوب شدند؛ بنا بر گزارش سازمان‌های حقوق بشری بیش از ۵۰۰ نفر در جریان آن کشته شدند. علاوه بر آن، بسیاری از فعالان مدنی و روزنامه‌نگاران زن با اتهامات امنیتی بازداشت یا اعدام شده‌اند. حکومت چنین سرکوب‌هایی را به «برقراری امنیت عمومی»، برخورد با «مداخله‌گران خارجی» و حفظ «ارزش‌های انقلاب» توجیه می‌کند. در عمل، فضای خفقان و ترس حکم‌فرماست و مردم شاهد دوگانگی فاحشی در سیاست‌گذاری‌های داخلی هستند.

این دوگانگی آشکار می‌شود وقتی اعتراضات خودسر و ساختارشکن داخلی به شدت ممانعت می‌شوند ولی شعارها و تجمعات همسو با گفتمان رسمی بی‌اهمیت تلقی می‌گردند. برای مثال، تجمعات سالانه ضدّصهیونیستی مانند روز قدس هر ساله توسط حکومت سازمان‌دهی می‌شوند و پوشش رسانه‌ای وسیعی می‌یابند. در مقابل، تجمعات اعتراضی مردمی علیه مشکلات اقتصادی، مطالبات صنفی یا محدودیت‌های اجتماعی (مانند اعتراضات معلمان، کارگران یا زنان) اغلب با شلیک گاز اشک‌آور، بازداشت‌های گسترده و برخورد خشونت‌آمیز همراه است. به عبارت دیگر، «عدالت سیاسی» فقط وقتی مجاز است که به «جبهه مقاومت» معطوف باشد.

یکی از نمونه‌های بارز این استراتژی، تجمع حمایتی از مردم فلسطین در مقابل دانشگاه تهران (اول خرداد ۱۴۰۴) بود. این گردهمایی خودجوش با حضور طیفی از اقشار مختلف برگزار شد. نکته برجسته آن تنوع پوشش شرکت‌کنندگان بود؛ در این تجمع هم زنانی بدون حجاب اجباری با شال‌های فلسطینی و هم زنانی با مقنعه و چادر دیده شدند. شعارهای خلاقانهٔ ضدّصهیونیسم و ضدّامپریالیسم نیز سر داده شد، از جمله «نه غزه نه لبنان، یکی نیستند از ایران» و «مرگ بر صهیونیسم، فاشیسم و امپریالیسم».

دریکی از تصویرها، پلاکاردی به زبان انگلیسی دیده کی شود که نوشته: «The suffer of their families will bring darkness to your lives» (به معنای «رنج خانواده‌های \[فلسطینی]، تاریکی را بر زندگیتان خواهد نشاند»).

رسانه‌های مستقل و کاربران شبکه‌های اجتماعی اشاره کردند که این تجمع بدون مداخله محسوس نیروهای انتظامی برگزار شده است؛ حتا در این تجمع شعارهایی برای پیوستن پلیس به آن ها سر داده شد. موضوعی که با توجه به سیاست‌های سخت‌گیرانه حجاب و منع تجمعات خودجوش داخلی، توجه‌برانگیز بود.

استفاده ابزاری از مسئله فلسطین و گفتمان ضدّ‌امپریالیستی به عنوان مکانیسمی برای بازتولید هژمونی عمل می‌کند. به زبانی دیگر، حکومت با القاء روایت «همه متجاوزان از یک دشمن مشترک‌اند» هویت جمعی را حول «محور مقاومت» شکل می‌دهد. این مناسبات معنا می‌دهد که تنها اعتراض مشروع علیه تبعیض، در چارچوب نبرد با اسرائیل و آمریکا امکان‌پذیر است؛ هر مخالفت دیگر «ضدانقلاب» یا فتنه معرفی می‌شود. در عمل، «تثبیت دشمن خارجی»، به یک پیوند ایدئولوژیک می‌انجامد که امکان نقد یا تغییر بنیادین در داخل را از میان می‌برد. بدین‌ترتیب، از رنج مردم فلسطین در راستای هدف بقای توتالیتاریسم همگام با نظم نولیبرالی، برای پنهان کردن مشکلات عمیق اقتصادی، فساد و مطالبات اجتماعی در ایران بهره برداری می‌شود. به عبارت گرامشی، این شیوه‌ها بخشی از هژمونی فکری-فرهنگی رژیم است که با بسیج شعارهای انقلابی و ضدّامپریالیستی، مشروعیت نظم موجود را تداوم می‌بخشد و مانع اجماع اجتماعی بر تغییر ساختاری می‌شود.

«محور مقاومت» و گفتمان ضدّ‌امپریالیستی به ابزاری چندمنظوره در خدمت نظام سیاسی کنونی ایران تبدیل شده است. حکومت این گفتمان را برای انطباق اعتراضات با چارچوب ایدئولوژیک خود به کار می‌گیرد: از یک سو وفاداری سیاسی را با بسیج علیه دشمن خارجی می‌سنجند، و از سوی دیگر با برچسب‌زدن به معترضان «غیرخودی»، تضادها را به نفع خود حلّ‌و‌فصل می‌کنند. نمونه‌هایی مانند تجمع حامیان فلسطین در دانشگاه تهران نشان می‌دهد که نقد صریحِ نظام در چارچوب ایدئولوژی رسمی هضم و بومی‌سازی می‌شود و کنار هم نشستن گروه‌های مختلف سیاسی را تا حدی بر عواقب سیاسی اعتراضات داخل غلبه می‌دهد. به این ترتیب، بازنمایی منظمِ «مصالحه‌ناپذیری» با دشمنان خارجی پوششی است برای تثبیت وضعیت موجود و استمرار هژمونی جمهوری اسلامی در عرصهٔ داخلی.

از سوی دیگر، تحلیل عمیق‌تر از مناسبات قدرت در این حوزه نشان می‌دهد که استعمارگران داخلی و خارجی در واقع دو روی یک سکه‌اند؛ هر دو به شکلی همگام و درهم‌تنیده در حال استثمار منابع طبیعی، اقتصادی و انسانی‌اند. در نظم نوین جهانی که میتوان از سطوحی مناسبات آن را ذیل امپریالیسم و خرده‌امپریالیسم تعریف کرد، الیگارشی‌های اقتصاد سیاسی به مثابهٔ ستون‌های اصلی این نظم عمل می‌کنند. در این چارچوب، استعمارگر خارجی همچون اسرائیل و متحدانش در ساختاری مشابه با استعمارگر داخلی—حاکمیت جمهوری اسلامی و به‌ویژه نهادهای اقتصادی-نظامی مانند سپاه پاسداران—قرار می‌گیرند. سپاه، در مقام بازوی اقتصادی-سیاسی-نظامی حاکمیت، بسیاری از منابع و ثروت‌های ملی، از جمله زمین‌های حاصل‌خیز خوزستان، منابع جنوب، بلوچستان و دیگر مناطق را تصاحب کرده و در عین حال با تکیه بر قدرت سیاسی و نظامی خود، کارخانه‌ها و زیرساخت‌های اقتصادی کشور را نیز تحت سلطهٔ خود درآورده است.

در این شرایط پیچیده، جمهوری اسلامی با استفاده از گفتمان به اصطلاح «محور مقاومت»، که ظاهری بشردوستانه و عدالت‌طلبانه دارد، تلاش می‌کند تا بر سرکوب‌ها، استثمار منابع داخلی و جنایات گستردهٔ خود سرپوش بگذارد. در واقع این گفتمان، بیش از آن‌که نمایندهٔ یک مقاومت واقعی باشد، ابزاری در خدمت سیاست داخلی و حفظ ساختار قدرت است. ماهیت عملکرد جمهوری اسلامی در این زمینه مشابهت روشنی با اسرائیل دارد؛ هر دو حکومت در حال استعمار، استثمار و بهره‌برداری از منابع و جمعیت تحت سلطهٔ خود هستند و جنگ‌ها و درگیری‌های بین آن‌ها نیز در واقع به سود دلالان و الیگارشی‌های اقتصادی-سیاسی بین‌المللی و منطقه‌ای است.

بنابراین، برای ایجاد یک جنبش واقعی همبستگی با فلسطین، ضروری است که مبارزه علیه استعمار خارجی هم‌زمان با مبارزه با استعمار داخلی همراه باشد. این مبارزه بر افشای ماهیت دوگانهٔ قدرت و استفادهٔ ابزاری حاکمیت ایران از مسئلهٔ فلسطین تأکید می کند؛ مبارزه‌ای که هم‌زمان با نقد سرکوب‌ها و استعمار داخلی، از تلاش برای آزادی و عدالت واقعی برای فلسطین نیز دفاع کند. تنها در این صورت است که می‌توان یک جبههٔ واقعی و اصیل علیه اشغال و سرکوب ایجاد کرد که در آن نه تنها مردم فلسطین، بلکه همهٔ ستم‌دیدگان داخلی و خارجی، صدایی واقعی برای عدالت و رهایی داشته باشند.برای ایجاد همبستگی واقعی با مردم فلسطین باید در اندیشهٔ سازمان‌دهی حرکتی مستقل و معنادار بود که در پیوندی عمیق با مبارزات اجتماعی-سیاسی مردم ایران قرار گیرد؛ حرکتی که بتواند حقانیت اخلاقی و سیاسی خود را با فاصله گرفتن از نهادهای سلطه‌گر و گفتمان‌های وابسته به قدرت تثبیت کند و امکان هرگونه بهره‌برداری ابزاری و ایدئولوژیک را از آن سلب نماید.

Continue Reading

Previous: دور ششم مذاکرات در انتظار «نرمش قهرمانانه» برای «نوشیدن جام زهر»؟
Next: برگزاری نشست آسه‌آن با شرکت چین و کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved