Skip to content
می 18, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • برآمدن فاشیسم آخرالزمانی
  • اجتماعی
  • نوار متحرک
  • ویژه اندیشهٔ نو

برآمدن فاشیسم آخرالزمانی

نویسندگان: نائومی کلاین و آسترا تیلور‎، در گاردین
مترجم: مینا آگاه – برای اندیشهٔ نو

ایدئولوژی حاکم بر راست افراطی به مکتبِ وحشت‌بارِ بقا و برتری‌طلبی تبدیل شده است. ‏وظیفهٔ ما این است که جنبشی چنان قدرتمند بسازیم که بتواند آنها را متوقف کند.‏
باورکردنی نیست که بخت تا چه حد یار جنبش حامی دولت‌شهرهای شرکتی۱ شده است. سال‌هاست که ‏این جریان ایدهٔ افراطی‌اش را پیش می‌برد: ثروتمندان گریزان از مالیات باید دست به کار شوند و ‏فئودالیته‌های فناوری پیشرفته‌شان را چه در قالب کشورهای تازه‌تأسیس روی جزایر مصنوعی در ‏آب‌های آزاد («حکومت‌های دریایی»۲) یا در شهرهای به‌اصطلاح آزاد تجاری مانند «پروسپرا»۳ ‏بسازند.‏
با وجود پشتیبانی سرمایه‌گذاران بزرگ و نامدارانی مانند پیتر تیل و مارک آندریسن، رؤیاهای افراطی ‏لیبرتاریانی آنها همواره با مشکل مواجه شده است. در نهایت، مشخص شده است که بیشتر ثروتمندان ‏دارای احترام واقعاً نمی‌خواهند روی سکوهای نفتی شناور زندگی کنند، حتی اگر این به‌معنای پرداخت ‏مالیات کمتر باشد. در حالی که «پروسپرا» شاید برای تعطیلات و بهبود وضع جسمی مکان جالبی باشد، ‏موقعیت فراملی آن در حال حاضر در دادگاه به چالش کشیده شده است. اما اکنون این شبکهٔ شرکت‌های ‏جدایی‌طلب که در حاشیه قرار داشت ناگهان به مراکز اصلی قدرت در جهان دسترسی پیدا کرده است.‏
نخستین نشانهٔ تغییر اوضاع در سال ۲۰۲۳ پدیدار شد، زمانی که دونالد ترامپ- که سرگرم تبلیغات ‏انتخاباتی بود- ناگهان وعده داد که مسابقه‌ای برگزار می‌کند که منجر به ایجاد ۱۰ «آزاد‌شهر»۴ به شیوهٔ ‏جدید در اراضی فدرال شود. این ایدهٔ آزمایشی در آن زمان تقریباً نادیده گرفته شد و در میان سیل روزانهٔ ‏ادعاهای جنجالی گم شد. اما از زمان روی کار آمدن دولت جدید، مدعیان راه‌اندازی شهرک سخت در ‏حال لابیگری هستند تا وعدهٔ ترامپ را به واقعیت تبدیل کنند.‏
تری گاف، رئیس دفتر پروسپرا، اخیراً پس از سفری به کنگرهٔ آمریکا با هیجان گفت: «فضا در ‏واشنگتن دی‌سی کاملاً فعال و پرانرژی است». او مدعی است که قانون‌گذاری برای هموار کردن راه ‏تأسیس مجموعه‌ای از دولت‌شهرهای شرکتی تا پایان سال به سرانجام خواهد رسید.‏
افرادی مانند گاف، تیل، و سرمایه‌گذار و نویسنده بالاجی سرینیواسان۵، الهام‌گرفته از خوانشی تغییر ‏شکل یافته از اندیشه‌های فیلسوف سیاسی آلبرت هیرشمن۶، مفهومی را تبلیغ می‌کنند به نام «خروج». بر ‏اساس این اصل، کسانی که توانایی مالی دارند حق دارند از تعهدات شهروندی، به‌ویژه مالیات دادن و ‏مقررات مزاحم، شانه خالی کنند. آنها با بازآفرینی و بازنام‌گذاری جاه‌طلبی‌ها و امتیازات امپراتوری‌های ‏گذشته رؤیای تکه‌تکه کردن دولت‌ها و تقسیم دنیا به دژهای فراسرمایه‌داریِ بدون دموکراسی را در سر ‏دارند، مکان‌هایی که اختیار کامل آنها در دست ثروتمندان افراطی با پشتیبانی مزدوران خصوصی، ‏خدمات‌رسانی ربات‌های هوش مصنوعی، و تأمین مالی از طریق رمزارزها است.‏
ممکن است چنین به نظر برسد که برای ترامپ، که با شعار «اول آمریکا» و پرچم‌افرازی ملی‌گرایانه ‏به قدرت رسید، حمایت از چشم‌اندازی شامل قلمروهای مستقل تحت حاکمیت میلیاردرهای شاه‌گونه امری ‏متناقض باشد. بسیاری نیز به مشاجرات پررنگ و پرتنش میان استیو بنن، بلندگوی جریان مَگا۷ و ‏ملی‌گرای پوپولیست مشهور، با میلیاردرهای متحد ترامپ پرداخته‌اند، یعنی کسانی که بنن از آنها ‏به‌عنوان «فئودالیست‌های فناورانه» یاد کرده است؛ کسانی که «اصلاً برای انسان پشیزی ارزش قائل ‏نیستند» چه برسد به دولت-ملت‌ها. البته در ائتلاف ناموزون و سرهم‌بندی‌شدهٔ ترامپ تضادهایی وجود ‏دارد که تازه‌ترین آنها بر سر تعرفه‌ها (عوارض گمرکی) به اوج رسیده است. با این حال، ممکن است ‏چشم‌اندازهای زیربنایی این گروه‌ها به آن اندازه که در ابتدا به نظر می‌رسد ناسازگار نباشد.‏
گروه طرفدار «کشورهای استارتاپی» آشکارا آینده‌ای را پیش‌بینی می‌کند که در آن شوک، کمبود، و ‏فروپاشی غالب است. قلمروهای خصوصی فناورانهٔ آنها اساساً مانند پناهگاه نجات مستحکم طراحی شده‌ ‏است تا اقلیتی گزیده بتوانند از هرگونه تجمل و فرصت بهینه‌سازی انسانی بهره‌مند شوند و برای خود و ‏فرزندانشان در آینده‌ای به‌طور فزاینده بی‌رحم برتری ایجاد کنند. به‌صراحت می‌توان گفت که ‏قدرتمندترین افراد جهان در حال آماده شدن برای پایان جهان‌اند، پایانی که خودشان با شتاب جنون‌آمیزی ‏در حال تسریع رسیدن به آن‌اند.‏
این‎ ‎تصویر چندان دور از دیدگاه رایج در مورد کشورهایی نیست که به دور خود دژی کشیده‌اند؛ دیدگاهی ‏که راست‌گرایان افراطی را در سطح جهان، از ایتالیا تا اسرائیل و از استرالیا تا آمریکا، در بر گرفته ‏است. جنبش‌های آشکارا برتری‌طلب در این کشورها، در زمان خطر بی‌وقفه، دولت‌های نسبتاً ‏ثروتمندشان را به‌عنوان پناهگاه‌های مسلح معرفی می‌کنند. این پناهگاه‌های بی‌رحم مصمم به اخراج و ‏زندانی‌سازی انسان‌های «ناخواسته»اند (حتی اگر این به‌معنای حبس نامحدود در مستعمره‌های فراملی ‏مانند جزیره مانوس یا خلیج گوانتانامو باشد). آنها در ادعای خشونت‌بار مالکیت زمین و منابع (آب، ‏انرژی، مواد معدنی حیاتی)، که برای بقا در برابر شوک‌های آینده ضروری است، به همان اندازه ‏بی‌ملاحظه‌اند.‏
اگرچه این جریان بر گرایش‌های دیرپای راست‌گرایانه بنا شده است، اما تا کنون هرگز با چنین ‏جریانِ آخرالزمانیِ قدرتمندی در درون دولت مواجه نبوده‌ایم.‏
جالب آنکه در زمانی که نخبگان سکولار «سیلیکون ولی» ناگهان به عیسی مسیح روی آورده‌اند، هر دو ‏چشم‌انداز یادشده- دولت‌شهرهای شرکتی اولویت‌دار و کشورهای پُرمصرف که دژی دور خود کشیده‌اند- ‏شباهت زیادی با تفسیر بنیادگرایانهٔ مسیحی از «عروج» در کتاب مقدس دارند، زمانی که مؤمنان به ‏شهر طلایی در بهشت برده می‌شوند، در حالی که محکومان به حال خود رها می‌شوند تا در زمین، ‏آخرالزمانی خون‌بار را تحمل کنند.‏
اگر قرار است با لحظهٔ حساس تاریخی خود روبه‌رو شویم، باید این واقعیت را بپذیریم که با دشمنانی ‏طرفیم که پیش‌تر مانندشان را ندیده‌ایم. ما با فاشیسمِ آخرالزمانی روبه‌رو هستیم.‏
اومبرتو اکو، رمان‌نویس و فیلسوف، در مقاله‌ای مشهور که در آن به دوران کودکی‌اش در حکومت ‏موسولینی [در ایتالیا] بازمی‌گردد، اشاره می کند: فاشیسم معمولاً دچار «عقده آرماگدون» است- یعنی ‏شیفتگی به نابودی دشمنان در نبرد نهایی و عظیم. فاشیسم اروپایی دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ نیز افق ‏مشخصی داشت: چشم‌اندازی برای عصر طلایی آینده برای گروه خودی به‌شکل صلح‌آمیز و روستایی ‏پاک‌شده پس از حمام خون. ‏
در دوره‌ای که خطرات وجودی واقعی بر زندگی ما سایه افکنده است- از فروپاشی اقلیمی گرفته تا جنگ ‏هسته‌یی، نابرابریِ سرسام‌آور، و هوش مصنوعی بی‌ضابطه- جنبش‌های راست افراطی معاصر، که از ‏نظر مالی و ایدئولوژیکی برای تعمیق این تهدیدها سرمایه‌گذاری کرده‌اند، فاقد هرگونه چشم‌انداز معتبر ‏برای آینده‌ای امیدبخش‌اند. آنها به رأی‌دهندگان فقط بازسازی‌ گذشته‌ای از دست رفته را، همراه با ‏لذت‌های سادیستی تسلط بر گروه فزاینده‌ای از انسان‌های سلب‌هویت‌شده، پیشنهاد می‌کنند.‏
و این‌گونه است که دولت ترامپ با تعهدی تمام‌عیار جریان پیوسته‌ای از هر دو تبلیغات واقعی و تولید ‏هوش مصنوعی را منتشر می‌کند که فقط برای اهدافی پورنوگرافی‌مانند طراحی شده است؛ تصاویری از ‏مهاجران اخراجی در زنجیر که سوار هواپیماها می‌شوند، همراه با صدای زنجیرها و قفل شدن ‏دست‌بندها، که حساب رسمی کاخ سفید در شبکهٔ اجتماعی ایکس آن را با برچسب « آ‌اس‌ام‌آر»۸ منتشر ‏کرده است که اشاره‌ای است به نوعی صدای آرام‌بخش برای سیستم عصبی. در همان حساب کاربری، ‏خبر بازداشت «محمود خلیل»، فعال کارزار اعتراضی طرفدار فلسطین در دانشگاه کلمبیا و دارای ‏اقامت دائم در آمریکا، را با عبارت تمسخرآمیز: «شالوم، محمود» منتشر شد. نمونه‌های بی‌شمار دیگری ‏از عکس‌برداری‌های شیک تبلیغاتی به‌سبک سادیسمی را می‌توان دید، از عکس کریستی نوم، وزیر ‏امنیت داخلی آمریکا، سوار بر اسب در مرز مکزیک، جلوی سلول‌های شلوغ زندان در السالوادور، یا ‏در حالی که با مسلسل در آریزونا مهاجران را دستگیر می‌کند.‏
ایدئولوژی حاکم بر جناح راست افراطی در عصر فاجعه‌های فزایندهٔ‌ ما به بقاگراییِ هیولاگونه و ‏برتری‌طلبانه‌ای تبدیل شده است.‏
بله، این جهان‌بینی در پلیدی خودش وحشت‌آور است. اما در عین حال، بسترهای قدرتمندی برای ‏مقاومت نیز ایجاد می‌کند. شرط بستن علیه آینده در این مقیاس- تکیه بر دژهای شخصی- در بنیادی‌ترین ‏سطح، خیانت به وظایفی است که ما در قبال یکدیگر، در قبال کودکانی که دوستشان داریم، و در قبال هر ‏شکل دیگری از زندگی داریم و با آن در این سیاره زندگی مشترک داریم. این نظامی اعتقادی‌ است که ‏نسل‌کُش در جوهره‌اش است و به شگفتی و زیبایی این جهان خیانت می‌کند. ما باور داریم که هرچه افراد ‏بیشتری به میزان تسلیم شدن جناح راست به «عقدهٔ آخرالزمان» پی ببرند، آمادگی بیشتری برای مبارزه ‏خواهند داشت، زیرا که درمی‌یابند که اکنون همه‌چیز در خطر است.‏
رقیبان ما کاملاً آگاه‌اند که ما وارد عصر اضطرار شده‌ایم، اما در پاسخ، به توهماتی مرگ‌بار و در عین ‏حال خودمحورانه پناه برده‌اند. به خیال‌بافی‌های آپارتایدگونه دربارهٔ امنیت در دژهای سنگی دل بسته‌اند و ‏تصمیم گرفته‌اند زمین را به آتش بکشند. وظیفهٔ ما این است که جنبشی گسترده و عمیق بسازیم؛ جنبشی ‏که به همان اندازه که سیاسی است، معنوی هم باشد، و آن‌قدر نیرومند باشد که این خائنانِ از بند رسته را ‏متوقف کند؛ جنبشی که ریشه در تعهدی استوار به یکدیگر، با وجود همه تفاوت‌ها و شکاف‌هایمان، و به ‏این سیارهٔ شگفت‌انگیز و یگانه داشته باشد.‏
زمانی نه‌چندان دور، بنیادگرایان مذهبی بودند که نشانه‌های آخرالزمان را با شادی و اشتیاق به‌عنوان ‏مقدمه‌ای برای عروجِ مورد انتظار جشن می‌گرفتند. اما اکنون، ترامپ پُست‌های کلیدی را به افرادی ‏واگذار کرده است که به این ارتدکسی آتشین باور دارند، از جمله چند صهیونیست مسیحی که استفادهٔ ‏اسرائیل از خشونت ویرانگر برای گسترش قلمرویش را نه جنایتی غیرقانونی، بلکه شاهدی مبارک ‏می‌دانند بر اینکه سرزمین مقدس در حال نزدیک شدن به شرایطی است که در آن مسیح باز خواهد گشت ‏و مؤمنان پادشاهی آسمانی خود را دریافت خواهند کرد.‏
مایک هاکبی، سفیر تازه برگماردهٔ ترامپ در اسرائیل، روابط نزدیکی با صهیونیسم مسیحی دارد، ‏همان‌گونه که پیت هگست، وزیر دفاع ترامپ. نوم و راسل وُت، معمار پروژهٔ ۲۰۲۵ که اکنون دفتر ‏مدیریت و بودجه را هدایت می‌کند، هر دو از مدافعان سرسخت ناسیونالیسم مسیحی‌اند. حتی پیتر تیل که ‏همجنس‌گراست و به سبک زندگی پُرزرق‌وبرقش معروف است اخیراً شنیده شده که دربارهٔ ظهور ‏ضد‌ّمسیح صحبت می‌کند (خبر بد: او فکر می‌کند که این شخص گرتا تونبرگ است). ‏
اما برای فاشیستِ آخرالزمانی بودن لازم نیست که به انجیل اعتقاد داشته باشید، یا حتی مذهبی باشید. ‏امروزه بسیاری از افراد قدرتمندِ سکولار نیز چشم‌اندازی از آینده را پذیرفته‌اند که تقریباً با همان سناریو ‏همراه است: جهانی که زیر بار خود فرومی‌پاشد و عدهٔ معدودی «برگزیده»، در انواعی از کشتی‌های ‏نجات و دژها و «آزادشهرها»یی با دروازه‌های بسته، جان به در می‌برند و شکوفا می‌شوند.‏
سارا تی رابرتز و مل هوگان، پژوهشگران ارتباطات، در مقاله‌ای در سال ۲۰۱۹ با عنوان «جا مانده: ‏آینده‌پرستان، آماده شدن، و رها کردن زمین»۹ اشتیاق برای «رها شدن» سکولار را این‌گونه توصیف ‏کردند: «بر اساس تصورات شتاب‌گرایانه۱۰، آینده به‌معنای کاهش آسیب، محدودیت‌ها، یا بازسازی ‏نیست، بلکه سیاستی است که به سمت پایان بازی پیش می‌رود.»
ایلان ماسک، که در کنار پیتر تیل در پی‌پال ثروتش را به‌شکل چشمگیری افزایش داد، تجسم این ‏اخلاق‌گرایی خودویرانگر است. او به شگفتی‌های آسمان شب نگاه می‌کند و ظاهراً تنها چیزی که می‌بیند ‏فرصتی است برای پُر کردن این ناشناختهٔ تاریک با زباله‌های فضایی خودش است. با اینکه او شهرتش ‏را با هشدار دربارهٔ خطرات بحران آب‌وهوا و هوش مصنوعی تقویت کرده است، امروزه خودش و ‏به‌اصطلاح «دپارتمان کارایی دولت» (داج) زیر فرمانش روزشان را صرف تشدید همان خطرات (و ‏بسیاری دیگر) می‌کنند- نه‌فقط با حذف مقررات زیست‌محیطی، بلکه با نابود کردن کامل نهادهای ‏نظارتی- با این هدف آشکار که کارمندان دولت را با چت‌بات‌ها جایگزین کنند.‏
چه کسی به دولت-ملت کارآمد نیاز دارد وقتی که فضای بیرون از زمین، طبق گزارش‌ها، تنها وسواس ‏روزانهٔ ماسک است؟ برای ماسک مریخ تبدیل به کشتی نجات سکولاری شده است که ادعا می‌کند کلید ‏بقای تمدن بشری است، شاید از طریق آپلود کردن هوشیاری انسان‌ها به هوش مصنوعی عمومی. ‏
کیم استنلی رابینسون، نویسندهٔ سه‌گانهٔ علمی‌تخیلی مریخ که ظاهراً تا حدی الهام‌بخش ماسک بوده است، ‏صریحاً دربارهٔ خطرات خیال‌پردازی‌های میلیاردرها برای مستعمره‌سازی مریخ هشدار می‌دهد: «این ‏توهّم که می‌توانیم زمین را نابود کنیم و همچنان سالم بمانیم خطری اخلاقی است. دروغی بزرگ است.»‏
درست مانند مذهبی‌های آخرالزمانی که مشتاق فرار از قلمرو مادّی‌اند، انگیزه‌ٔ ماسک برای «چند‌سیاره‌ای ‏شدن جامعهٔ بشری» ناشی از ناتوانی او در درک شکوه چندگانۀ تنها خانهٔ ما- زمین- است. او که ظاهراً ‏به ثروت عظیم اطرافش – یا به تضمین اینکه زمین بتواند میزبان تنوع زیستی باشد- هیچ علاقه‌ای ‏ندارد، ثروت کلانش را صرف ساختن آینده‌ای می‌کند که در آن عدهٔ معدودی از انسان‌ها و ربات‌ها ‏به‌زحمت روی دو کرهٔ بی‌ثمر (زمین به‌شدت تخریب‌شده و مریخ زمین‌سازی‌شده) زنده بمانند. در واقع، ‏ماسک و سایر میلیاردرهای فناوری که خود را صاحب قدرت خدایی می‌دانند، در تحریف عجیبی از ‏داستان عهد عتیق، به ساخت کشتی‌های نجات بسنده نمی‌کنند. به نظر می‌رسد تمام تلاششان را می‌کنند تا ‏طوفان را هم خودشان ایجاد کنند. رهبران دست‌راستی امروز و متحدان ثروتمندشان نه‌تنها از فجایع ‏به‌سبک «دکترین شوک» و «سرمایه‌داری فاجعه» سوءاستفاده می‌کنند، بلکه هم‌زمان این فجایع را ‏تحریک و برایشان برنامه‌ریزی هم می‌کنند.‏
اما پایگاه مردمی جنبش «مَگا» چه می‌شود؟ همهٔ آنها آن‌قدر معتقد نیستند که به رستاخیز باور داشته ‏باشند و قطعاً پول کافی برای خریدن جایگاهی در یک آزادشهر- چه برسد به یک فضاپیما- ندارند. ‏نگران نباشید. فاشیسم آخرالزمانی وعدهٔ کشتی‌ها و پناهگاه‌های مقرون‌به‌صرفه‌تری می‌دهد که برای ‏سربازان رده‌پایین کاملاً در دسترس باشند.‏
اگر به پادکست روزانهٔ استیو بنن گوش بدهید که خود را رسانهٔ برتر جنبش مَگا می‌خواند، با یک پیام ‏واحد بمباران خواهید شد: جهان به جهنم تبدیل شده است، کافران در حال شکستن سدها هستند، و نبرد ‏نهایی در راه است. آماده باشید. پیام «آماده‌باش» به‌ویژه زمانی پُررنگ می‌شود که بنن شروع به تبلیغ ‏محصولات حامیان مالی‌اش می‌کند: «طلای بِرچ» بخرید، چون اقتصاد آمریکا که بدهی‌های کلان دارد ‏سقوط خواهد کرد و به بانک‌ها نمی‌شود اعتماد کرد. غذاهای آماده «مای پاتریوت ساپلای» ذخیره کنید. ‏مهارت‌های تیراندازی‌تان را با سیستم لیزرِ قابل استفاده در خانه تقویت کنید.‏
او به شنوندگانش یادآوری می‌کند که «آخرین کاری که باید بکنید این است که در زمان فاجعه به دولت ‏متکی باشید» (ولی نمی‌گوید: مخصوصاً حالا که پسران داج دارند دولت را تکه‌تکه می‌فروشند).‏
فاشیسم پایان‌زمانی سرنوشت‌باوری اهریمنی و کارناوالی و ملجأ نهایی آنانی است که جشن ‏گرفتن نابودی را ساده‌تر از تاب آوردن جهانی بدون سلطه‌گری می‌دانند.‏
بنن فقط به مخاطبانش توصیه نمی‌کند که پناهگاه‌های شخصی بسازند. او همچنین تصویری از آمریکا ‏به‌عنوان دژی عظیم ارائه می‌دهد، دژی که در آن مأموران آیس۱۱ (ادارهٔ مهاجرت و گمرک) در ‏خیابان‌ها، محل‌های کار، و دانشگاه‌ها پرسه می‌زنند و هر کسی را که دشمن سیاست‌ها و منافع آمریکا ‏تلقی شود ناپدید می‌کنند. این ایدهٔ «کشورِ دژبندی‌شده» در قلب برنامهٔ مَگا و فاشیسم آخرالزمانی جای ‏دارد. در این منطق، اولین وظیفه تحکیم مرزهای ملی و حذف تمام دشمنان خارجی و داخلی است.‏
این کار زشت اکنون در جریان است: دولت ترامپ با حمایت دیوان عالی کشور از قانون دشمنان خارجی ‏برای تبعید کردن صدها مهاجر ونزوئلایی به زندان عظیم سکت۱۲ در السالوادور استفاده کرده است، ‏زندانی که به بدنامی شهرت یافته است. در این زندان، سر زندانیان را می‌تراشند و گاهی تا صد نفر در ‏یک سلول روی تخت‌های ساده انباشته می‌شوند. این زندان تحت «حالت ویژه» اداره می‌شود، مفهومی ‏که آزادی‌های مدنی را نابود می‌کند و سه سال پیش نایب بکله، رئیس‌جمهور مسیحی-صهیونیست و ‏طرفدار ارزهای دیجیتال السالوادور، اعلام کرد.‏
بکله پیشنهاد داده است که همین سیستم «خدمات در ازای پرداخت» را برای شهروندان آمریکایی ارائه ‏دهد که دولت ترامپ مایل است به سیاه‌چالهٔ قضایی پرتاب کند. وقتی از ترامپ در مورد این پیشنهاد ‏پرسیده شد، گفت: «این را دوست دارم.» جای تعجب نیست: سکت نتیجهٔ بیمارگونه اما منطقیِ فانتزی ‏آزادشهر است، جایی که همه‌چیز را می‌شود خرید و فروش کرد و فرایندهای قانونی معنایی ندارد. باید ‏انتظار سادیسم بسیار بیشتری را داشته باشیم. تاد لیونز، مدیر موقت آیس، در اظهارنظری صریح و ‏هولناک در نمایشگاه امنیت مرزی ۲۰۲۵ گفت که می‌خواهد رویکردی «مشابه آمازون پرایم»، اما با ‏انسان‌های تبعیدشده، داشته باشد!‏
اگر کنترل مرزهای ملتِ دژبندی‌شده۱۳ اولین وظیفهٔ فاشیسم آخرالزمانی باشد، دومین وظیفه‌اش که به ‏همان اندازه مهم است عبارت از آن است که دولت آمریکا باید هر منبعی را که شهروندان مورد حمایتش ‏برای گذر از روزهای سخت پیش رو نیاز دارند مصادره کند. شاید این منبع کانال پاناما باشد. یا ‏مسیرهای دریایی در حال ذوب شدن گرینلند. یا مواد معدنی حیاتی اوکراین. یا آب شیرین کانادا. باید این ‏اقدامات را نه به‌عنوان امپریالیسم قدیمی، بلکه به‌عنوان آماده‌باشی در ابعاد ملی و دولتی در نظر بگیریم. ‏دیگر از آن بهانه‌های استعماری قدیمی مثل گسترش دموکراسی یا کلام خدا خبری نیست؛ وقتی ترامپ با ‏چشمانی طمع‌کار به جهان می‌نگرد، در واقع در حال جمع‌آوری کردن منابع برای فروپاشی تمدن است.‏
‏ این ذهنیت دژ‌بندی‌شده۱۴ به توضیح گشت‌وگذارهای بحث‌برانگیز جی‌ دی ونس به حوزهٔ الهیات ‏کاتولیک نیز کمک می‌کند. این معاون رئیس‌جمهور- که بخش قابل‌توجهی از حرفهٔ سیاسی‌اش را مدیون ‏سخاوت تیِل، آماده‌کنندهٔ برتر، است- به فاکس نیوز توضیح داد که بر اساس مفهوم مسیحی قرون وسطایی ‏‏«نظم عشق» (که هم «نظم عشق» و هم «نظم نیکوکاری» ترجمه شده است)، ما به کسانی که خارج از ‏دژ هستند بدهکار نیستیم: «شما خانواده‌تان را دوست دارید، سپس همسایه‌تان را دوست دارید، و سپس ‏جامعه‌تان را دوست دارید، و سپس هم‌وطنانتان را در کشورتان دوست دارید. و بعد از آن، می‌توانید ‏روی بقیهٔ جهان تمرکز و اولویت‌بندی کنید.» (یا نکنید، همان‌طور که سیاست خارجی دولت ترامپ نشان ‏می دهد.) به‌عبارت دیگر، ما به هیچ‌کس خارج از دژ خودمان بدهکار نیستیم.‏
اگرچه این تفکر بر گرایش‌های دیرینهٔ جناح راست بنا شده است، توجیه حذف‌های نفرت‌انگیز در زیر ‏پرچم ملی‌گرایی قومی چیز جدیدی نیست. ما قبلاً با چنین جریان آخرالزمانی قدرتمندی در دولت روبه‌رو ‏نبوده‌ایم. غرور «پایان تاریخ» دوران پس از جنگ سرد به‌سرعت در حال جایگزین شدن با این اعتقاد ‏است که ما در واقع در پایان زمان هستیم. اگرچه «داج» ممکن است خود را در پرچم «کارایی» ‏اقتصادی بپیچد و زیردستان ماسک ممکن است خاطرات «پسران شیکاگو» جوان و آموزش‌دیده در ‏آمریکا را زنده کنند که شوک درمانی اقتصادی را برای رژیم دیکتاتوری آگوستو پینوشه طراحی کردند، ‏این صرفاً ازدواج قدیمی نولیبرالیسم و نومحافظه‌کاری نیست. این ترکیبی جدید و هزاره‌گرای پول‌پرستی ‏است که می‌گوید ما باید بوروکراسی را در هم بشکنیم و انسان‌ها را با چت‌بات‌ها جایگزین کنیم تا ‏‏«اتلاف، تقلب، و سوءاستفاده» را کاهش دهیم- و همچنین، به این دلیل که بوروکراسی جایی است که ‏شیاطین مقاومت‌کننده در برابر ترامپ پنهان شده‌اند. اینجاست که برادران فناوری با «برادران ‏الهیاتی»۱۵ در هم می‌آمیزند، گروهی واقعی از برتری‌طلبان مسیحیِ فوق‌العاده پدرسالار با ارتباطاتی با ‏هگست و دیگران در دولت ترامپ.‏
همان‌طور که فاشیسم همیشه عمل می‌کند، مجموعهٔ آرماگدون امروزی از خطوط طبقاتی عبور می‌کند و ‏میلیاردرها را به پایگاه مَگا پیوند می‌دهد. به‌لطف دهه‌ها تنش اقتصادی عمیق‌، در کنار پیام‌رسانی بی‌وقفه ‏و ماهرانه‌ای که کارگران را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد، بسیاری از مردم به‌طور قابل‌درکی احساس ‏می‌کنند که قادر به محافظت از خودشان در برابر فروپاشی اطرافشان نیستند (مهم نیست چند ماه ‏وعده‌های غذایی آماده می‌خرند). اما چاره‌های عاطفی در دسترس است: می‌توانید پایان سیاست‌های ‏حمایتی از اقلیت‌ها و برنامه‌های تنوع و فراگیری را تشویق کنید، اخراج جمعی را تمجید کنید، و از ‏ارائه ندادن مراقبت‌های تأییدکنندهٔ جنسیت به افراد ترنس لذت ببرید. مربیان و کارکنان بهداشتی را که ‏فکر می‌کنند بهتر از شما می‌دانند شرور جلوه دهید و خواهان زوال مقررات اقتصادی و زیست‌محیطی ‏شوید که راهی برای «مالکیت لیبرال‌ها» است. فاشیسم آخرالزمانی جبرگرایی تاریک و جشن‌گونه، ‏نوعی سرخوشی بیمارگونه از تصور پایان و تخریب است. آخرین پناهگاه برای کسانی است که جشن ‏گرفتن پس از تخریب را آسان‌تر از تصور زندگی بدون برتری می‌یابند.‏
همچنین، مارپیچ نزولی خودتقویت‌کننده‌ای است: حملات خشمگین ترامپ به هر ساختاری که برای ‏محافظت از مردم در برابر بیماری‌ها، غذاهای خطرناک، و بلاهای طبیعی طراحی شده است- حتی برای ‏اطلاع‌رسانی به مردم در مورد نزدیک شدن این بلاها- استدلال برای آماده‌باش را هم در سطوح بالا و هم ‏در سطوح پایین تقویت می‌کند، در حالی که فرصت‌های بی‌شمار جدیدی برای خصوصی‌سازی و ‏سودجویی الیگارش‌هایی ایجاد می‌کند که این تخریب سریع دولت اجتماعی و نظارتی را پیش می‌برند.‏
در آغاز دورهٔ اول ریاست‌جمهوری ترامپ، مجلهٔ نیویورکر پدیده‌ای را بررسی کرد که آن را ‏‏«آماده‌سازی اَبَرثروتمندان برای روز قیامت» توصیف می‌کرد. در آن زمان، مشخص بود که در ‏سیلیکون وَلی و وال استریت بقاگرایان جدی‌تر و رده‌بالا با خریدن جا در پناهگاه‌های زیرزمینی سفارشی ‏و ساخت خانه‌های فرار در مناطق مرتفع مانند هاوایی (جایی که مارک زاکربرگ پناهگاه زیرزمینی ‏پنج‌هزار فوت‌مربعی‌اش را یک «پناهگاه کوچک» کوچک جلوه داده است) و نیوزیلند (جایی که تیِل ‏نزدیک به پانصد هکتار زمین خرید، اما طرحش برای ساختن یک مجموعهٔ لوکس بقاگرایی در سال ‏‏۲۰۲۲ را مقامات محلی به‌دلیل زشتی رد کردند) در برابر اختلالات آب‌وهوایی و فروپاشی اجتماعی ‏خود را حفظ می‌کردند.‏
این هزاره‌گرایی۱۶ با مجموعه‌ای از مُدهای فکری دیگر سیلیکون وَلی گره خورده است. همگی آنها بر ‏مبنای اعتقادی مبتنی بر پایان زمان است که سیارهٔ ما به‌سمت فاجعه پیش می‌رود و زمان آن رسیده است ‏که در مورد اینکه کدام بخش از جامعهٔ بشری می‌تواند نجات یابد انتخاب‌های سختی بکنیم.‏
فراانسان‌گرایی۱۷ یکی از این ایدئولوژی‌ها است که همه‌چیز را از «بهبودهای» جزئی انسان-ماشین تا ‏تلاش برای بارگذاری هوش انسانی در یک هوش عمومی مصنوعی توهّمی در بر می‌گیرد. همچنین، دو ‏جنبش ایثار مؤثر۱۸ و بلندمدت‌گرایی۱۹ وجود دارد که هر دو رویکردهای بازتوزیعی برای کمک به ‏نیازمندان در اینجا و اکنون را به‌نفع رویکرد هزینه-فایده برای انجام بیشترین خیر در بلندمدت نادیده ‏می‌گیرند.‏
این ایده‌ها اگرچه در نگاه اول ممکن است بی‌خطر به نظر برسند، اما مملو از تعصب‌های خطرناک ‏نژادی، توانایی‌گرایانه، و جنسیتی دربارهٔ این هستند که کدام بخش از جامعهٔ بشری ارزش ارتقا و نجات ‏دادن دارد و کدام بخش می‌تواند برای خیر فرضی برای کل جامعهٔ بشری قربانی شود. اینها همگی فاقد ‏علاقهٔ آشکار به پرداختن فوری به عوامل اصلی فروپاشی‌اند- هدفی مسئولانه و منطقی که گروه رو به ‏رشدی از افراد اکنون فعالانه از آن دوری می‌کنند. ‏
آندرسن، که از مراجعان ثابت مار-آ-لاگو است، و دیگران «شتاب‌گرایی مؤثر»۲۰ یا «پیشبرد آگاهانهٔ ‏توسعهٔ فناوری» بدون موانع را به‌جای نوع‌دوستی مؤثر پذیرفته‌اند. در همین حال، فلسفه‌های تاریک‌تر ‏نیز مخاطبان گسترده‌تری پیدا می‌کنند، مانند اظهارات «نواستبدادی» و طرفدار سلطنت کورتیس یاروینِ ‏برنامه‌نویس (یکی دیگر از مراجع فکری تیِل)، یا وسواس جنبش «طرفدار زاد و ولد» برای افزایش ‏چشمگیر تعداد نوزادان «غربی» (که وسواس ماسک هم هست)، و همچنین بینش بالاجی ‏سری‌نیواسان۲۱، متخصص خروج۲۲، «صهیونیست فناوری» در سانفرانسیسکو که در آن وفاداران ‏شرکتی و پلیس برای پاک‌سازی سیاسی شهر از لیبرال‌ها متحد می‌شوند تا راه را برای دولت آپارتاید ‏شبکه‌یی‌شان هموار کنند.‏
همان‌طور که تیمنیت گبرو و امیل ای تورس، محققان هوش مصنوعی، نوشته‌اند، اگرچه روش‌ها ممکن ‏است جدید باشد، این «مجموعه» مُدهای ایدئولوژیک «نوادگان مستقیم موج اول اصلاح نژاد» است که ‏در آن نیز زیرمجموعهٔ کوچکی از جامعهٔ بشری در مورد اینکه کدام بخش از کل ارزش ادامهٔ حیات دارد ‏و کدام بخش باید حذف، پاک‌سازی، یا پایان داده شود، تصمیم‌گیری می‌کردند. تا همین اواخر تعداد کمی ‏به آن توجه می‌کردند. درست مانند پروسپرا (‏Próspera‏)، جایی که اعضا می‌توانند با ادغام‌های ‏انسان-ماشین مانند کاشتن کلیدهای تسلا در دستانشان آزمایش کنند، این مُدهای فکری به نظر می‌رسید که ‏علاقه‌مندی‌های حاشیه‌یی و غیرجدی چند نفر از آماتورهای منطقهٔ خلیج [سان فرانسیسکو] است که پول ‏و بی‌احتیاطی زیادی برای هدر دادن دارند. اما دیگر این‌طور نیست.‏
سه تحول مادّی اخیر جذابیت آخرالزمانی فاشیسم پایان زمان را تسریع کرده است. اولی بحران آب‌وهوا ‏است. در حالی که برخی چهره‌های برجسته ممکن است هنوز به‌طور عمومی تهدید را انکار یا کم‌اهمیت ‏جلوه دهند، نخبگان جهانی که املاک ساحلی و مراکز دادهٔ آنها به‌شدت در برابر افزایش دما و سطح دریا ‏آسیب‌پذیرند به‌خوبی با خطرات متعددی که دنیای دائماً در حال گرم‌ شدن ایجاد می‌کند آشنا هستند. دومی ‏کووید-۱۹ است: مدل‌های اپیدمیولوژیک مدت‌ها پیش امکان پاندمی‌ای را که دنیای شبکه‌یی جهانی ما را ‏ویران کند پیش‌بینی کرده بودند؛ رسیدن واقعی پاندمی را بسیاری از افراد قدرتمند نشانه‌ای تلقی کردند که ‏ما رسماً به آنچه تحلیلگران نظامی آمریکا «عصر پیامدها» پیش‌بینی کرده بودند رسیده‌ایم. یعنی دیگر ‏پیش‌بینی کافی نیست، در حال وقوع است. عامل سوم پیشرفت و پذیرش سریع هوش مصنوعی است، ‏مجموعه‌ای از فناوری‌ها که مدت‌ها با ترس‌های علمی-تخیلی در مورد ماشین‌هایی مرتبط بوده‌اند که با ‏کارایی بی‌رحمانه به سازندگانشان حمله می‌کنند- ترس‌هایی که به قوی‌ترین شکل از جانب همان افرادی ‏بیان می‌شود که این فناوری‌ها را طراحی و تولید می‌کنند. همهٔ این بحران‌های وجودی بر روی تنش‌های ‏فزاینده بین قدرت‌های هسته‌یی انباشته شده‌اند.‏
‏ هیچ‌یک از اینها را نباید پارانویا دانست و نادیده گرفت. بسیاری از ما نزدیکی فروپاشی را چنان شدید ‏احساس می‌کنیم که با سرگرم کردن خودمان با نسخه‌های مختلف زندگی در یک پناهگاه پس از ‏آخرالزمان، مانند تماشای سریال‌های «سیلو» از اپل یا «بهشت» از هولو، با آن کنار می‌آییم. همان‌طور ‏که ریچارد سیمور، تحلیلگر و سردبیر بریتانیایی، در کتاب اخیرش «ملی‌گرایی ناشی از فاجعه»۲۳ به ما ‏یادآوری می‌کند: «آخرالزمان صرفاً خیال‌پردازی نیست. ما در آن زندگی می‌کنیم؛ به هر حال، از ‏ویروس‌های کشنده تا فرسایش خاک، از بحران اقتصادی تا هرج‌ومرج ژئوپلیتیکی.»‏
نیروهایی که ما با آنها روبه‌روییم با مرگ جمعی کنار آمده‌اند. آنها به این دنیا و ساکنان انسانی ‏و غیرانسانی آن خیانت می‌کنند.‏
پروژهٔ اقتصادی ترامپ ۲٫۰ هیولای فرانکشتاینی از صنایعی است که همهٔ این تهدیدها را پیش می‌برند- ‏سوخت‌های فسیلی، تسلیحات، و ارزهای دیجیتال و هوش مصنوعی که نابودکنندهٔ منابع‌اند. همهٔ ‏دست‌اندرکاران این بخش‌ها می‌دانند که هیچ راهی برای ساختن دنیای آینه‌ای مصنوعی، که هوش ‏مصنوعی وعدهٔ ساختن آن را می‌دهد، بدون قربانی کردن این دنیا وجود ندارد. این فناوری‌ها انرژی، ‏مواد معدنی حیاتی، و آب بیش از حد مصرف می‌کنند تا این دو دنیا بتوانند در هر نوع تعادلی همزیستی ‏داشته باشند. همین ماه، اریک اشمیت، مدیر سابق گوگل، این موضوع را پذیرفت و به کنگره گفت که ‏نیازهای انرژی «بسیار زیاد» هوش مصنوعی پیش‌بینی می‌شود در چند سال آینده سه‌برابر شود، و ‏بخش زیادی از آن از سوخت‌های فسیلی تأمین می‌شود، زیرا انرژی هسته‌یی را نمی‌توان به‌سرعت وارد ‏چرخهٔ کرد. او توضیح داد که این سطح مصرف که سیاره را می‌سوزاند برای فعال کردن هوشی ‏‏«برتر» از بشر، خدای دیجیتالی که از خاکستر دنیای رهاشدهٔ ما برخاسته، ضروری است. و آنها ‏نگران‌اند، اما نه نگران تهدیدهای واقعی که رهایش کردند، بلکه آنچه رهبران این صنایع درهم‌تنیده را ‏شب‌ها بیدار نگه می‌دارد چشم‌انداز بیداری تمدنی است. تلاش‌های جدی و هماهنگ بین‌المللی دولت‌ها ‏برای مهار کردن بخش‌های سرکش آنها قبل از اینکه خیلی دیر شود. از دیدگاه سودهای همیشه در حال ‏افزایش آنها، آخرالزمان فروپاشی نیست؛ بلکه مقررات است.‏
این واقعیت که سودهای آنها بر اساس ویرانی سیاره‌یی است، کمک می‌کند به توضیح اینکه چرا گفتمان ‏خیرخواهی در میان قدرتمندان جایش را به ابراز آشکار تحقیر در مورد این ایده می‌دهد که ما به‌واسطهٔ ‏انسان بودن مشترکمان چیزی به یکدیگر مدیونیم. سیلیکون وَلی دیگر با نوع‌دوستی مؤثر یا غیر آن ‏کاری ندارد. مارک زاکربرگ از متا آرزوی فرهنگی را دارد که «تهاجم» را ستایش کند. الکس کارپ، ‏شریک تجاری تیِل در شرکت نظارتی پالانتیر تکنولوجیز، کسانی را که برتری آمریکا و مزایای ‏سیستم‌های تسلیحاتی خودمختار را زیر سؤال می‌برند (و در نتیجه، قراردادهای نظامی پُرسودی را که ‏ثروت هنگفت کارپ را ایجاد کرده‌اند) «خودزن» و «بازنده» می‌نامد و سرزنش می‌کند. ماسک به جو ‏روگان اطلاع می‌دهد که همدلی «ضعف اساسی تمدن غربی» است و پس از ناکامی در خریدن انتخابات ‏برای قاضی دیوان عالی در ایالت ویسکانسین، ابراز ناراحتی می‌کند: «به نظر می‌رسد جامعهٔ بشری ‏به‌طور فزاینده‌ای دارد به بوت‌لودر بیولوژیکی برای اَبَرهوش مصنوعی دیجیتال تبدیل می‌شود.» یعنی ‏ما انسان‌ها چیزی جز خوراک برای گروک۲۴– سرویس هوش مصنوعی که او صاحبش است- نیستیم. ‏‏(او خودش را «مَگای تاریک»۲۵ می‌نامد- و او تنها کسی نیست که این ادعا را دارد.) در اسپانیای ‏خشک و زیر فشار اقلیمی، یکی از گروه‌هایی که خواستار توقف احداث مراکز دادهٔ جدید هستند خودش ‏را «تو نوبه سکا می ریو» («ابر تو رودخانهٔ مرا خشک می‌کند») می‌نامد- نام مناسبی است، و نه‌فقط ‏برای اسپانیا. انتخابی بی‌نهایت ناگواری در برابر چشمان ما و بدون رضایت ما بین ماشین‌ها در مقابل ‏انسان‌ها، بی‌جان در مقابل جاندار، سود در مقابل هر چیز دیگر در حال شکل گرفتن است. خودشیفته‌های ‏بزرگ فناوری با سرعتی شگفت‌انگیز بی‌سروصدا تعهدشان به کربن خالص صفر را پس گرفته‌اند و در ‏کنار ترامپ صف کشیده‌اند و مصمم به قربانی کردن منابع واقعی و گران‌بها و خلاقیت این دنیا در ‏محراب یک قلمرو مجازی و خون‌آشام هستند. این آخرین سرقت بزرگ است و آنها نه‌تنها در حال آماده ‏شدن برای عبور از طوفان‌هایی‌اند که خودشان تولید می‌کنند، بلکه سعی خواهند کرد هر کسی را که سر ‏راهشان قرار می‌گیرد بدنام و نابود کنند.‏
سفر اخیر ونس به اروپا را در نظر بگیرید، جایی که معاون رئیس‌جمهور رهبران جهان را به‌خاطر ‏‏«نگرانی بیش از حد در مورد ایمنی شغلی»، در ارتباط با هوش مصنوعی که مشاغل را از بین می‌برد، ‏سرزنش کرد، در حالی که خواستار محدود نشدن سخنان نازی و فاشیستی در فضای آنلاین شد. در یک ‏لحظه، او نکتهٔ قابل توجهی را بیان کرد و انتظار خنده‌ای داشت که هرگز اتفاق نیفتاد: «اگر دموکراسی ‏آمریکا می‌تواند ده سال سرزنش‌های گرتا تونبرگ را تحمل کند، شما هم می‌توانید چند ماه ایلان ماسک ‏را تحمل کنید.»‏
اظهارنظر او پژواک سخنان حامی بی‌مزه‌اش تیل بود. این میلیاردر مسیحی در مصاحبه‌های اخیرش که ‏بر مبانی الهیاتی سیاست‌های راست افراطی‌اش تمرکز داشت بارها گرتا تونبرگ، فعال جوان و ‏خستگی‌ناپذیر محیط‌زیست، را با ضدّمسیح، شخصیتی که گفته می‌شود با پیامی فریبنده دربارهٔ «صلح و ‏امنیت» ظهور خواهد کرد، مقایسه کرده است. تیِل با لحنی سنگین گفت: «اگر گرتا همهٔ مردم روی کرهٔ ‏زمین را به دوچرخه‌سواری وادار کند، شاید این راهی برای حل تغییرات آب‌وهوایی باشد، اما از نظر ‏کیفی، از چاله درآمدن و به چاه افتادن است.» چرا تونبرگ، چرا حالا؟ بخشی از آن به‌وضوح ترس ‏آخرالزمانی از مقرراتی است که سودهای کلان آنها را کاهش می‌دهد: به گفتهٔ تیِل، اقدام آب‌وهوایی ‏مبتنی بر علم را که تونبرگ و دیگران خواستار آن هستند فقط یک «دولت توتالیتر» می‌تواند اجرا کند، ‏که او ادعا می‌کند تهدید وحشتناک‌تری در مقایسه با بحران اقلیمی است (ناراحت‌کننده‌تر از همه، مالیات‌ها ‏در چنین شرایطی «بسیار زیاد» خواهد بود). شاید چیز دیگری در مورد تونبرگ وجود داشته باشد که ‏آنها را می‌ترساند: تعهد قاطع او به این سیاره و اشکال متعدد حیات که آن را خانه می‌نامند. این نه به ‏شبیه‌سازی‌های این دنیا که هوش مصنوعی ایجاد کرده است، یا به سلسله‌مراتبی از کسانی که شایسته ‏زندگی‌اند و کسانی که شایسته نیستند، و نه به هیچ‌یک از تخیلات مختلف فرار از سیاره‌ای که ‏فاشیست‌های آخرالزمانی آن را می‌فروشند شبیه است. او متعهد به ماندن است، در حالی که فاشیست‌های ‏آخرالزمانی زمانی، حداقل در تصورات خودشان، این قلمرو را ترک کرده‌اند، در پناهگاه‌های مجلل ‏خودشان پناه گرفته‌اند، یا به عالم دیجیتال یا مریخ صعود کرده‌اند. ‏
مدت کوتاهی پس از انتخاب مجدد ترامپ، یکی از ما فرصت مصاحبه با آنوهنی۲۶ موسیقی‌دان را ‏داشت. او یکی از معدود موسیقی‌دانانی است که تلاش کرده‌اند هنری خلق کنند دربرگیرندهٔ رانش مرگی ‏که دنیای ما را فرا گرفته است. وقتی از او پرسیدند چه چیزی تمایل افراد قدرتمند به سوزاندن سیاره و ‏میل به انکار اختیار بدنی زنان و افراد ترنس مانند او را به هم متصل می‌کند، او با اشاره به تربیت ‏کاتولیک ایرلندی‌اش پاسخ داد: «این یک اسطورهٔ بسیار قدیمی است که ما در حال اجرا و تجسم آن ‏هستیم. این اوج معراج آنهاست. این فرار آنها از چرخهٔ پُرشور آفرینش است. این فرار آنها از مادر ‏است.»‏
چگونه این تب آخرالزمانی را از بین ببریم؟ اول، به یکدیگر کمک کنیم تا با عمق فسادی که راست ‏افراطی را در همهٔ کشورهایمان فرا گرفته است مقابله کنیم. برای اینکه بتوانیم با تمرکز رو به جلو ‏حرکت کنیم، ابتدا باید یک واقعیت ساده را درک کنیم. ‏
اول اینکه ما در برابر ایدئولوژی‌ای قرار داریم که نه‌تنها از فرض و وعدهٔ دموکراسی لیبرال، بلکه از ‏قابلیت زندگی دنیای مشترک ما- از زیبایی آن، از مردم آن، از فرزندانمان، از گونه‌های دیگر- دست ‏کشیده است. نیروهایی که ما با آنها روبه‌روییم با مرگ جمعی کنار آمده‌اند. آنها به این دنیا و ساکنان ‏انسانی و غیرانسانی‌اش خیانت می‌کنند. ‏
دوم، ما با روایت‌های آخرالزمانی آنها، با داستانی بسیار بهتر در مورد چگونگی بقا در دوران سخت ‏پیش رو، بدون پشت سر گذاشتن کسی، مقابله می‌کنیم. داستانی که قادر به از بین بردن قدرت دوران ‏گوتیک فاشیسمِ پایان زمانی و بسیج جنبشی باشد آماده برای به خطر انداختن همه‌چیز برای بقای جمعی ‏ما. داستان ما نه از پایان زمان، بلکه از زمان‌های بهتر؛ نه از جدایی و برتری، بلکه از وابستگی متقابل ‏و تعلق؛ نه از فرار، بلکه از ماندن و وفادار ماندن به واقعیت زمینی مشکل‌داری است که در آن درگیر و ‏به آن محدودیم. البته این حس اساسی جدید نیست. این حس نقشی محوری در جهان‌بینی بومیان دارد و ‏در قلب جاندارانگاری۲۷ قرار دارد. اگر به اندازهٔ کافی به عقب برگردیم، هر فرهنگ و آیینی سنتی دارد ‏که قُدسی بودنِ همین «اینجا» را پاس می‌دارد و در پی صهیون در سرزمینی دور و گریزپا سرگردان ‏نمی‌شود که وعده‌اش را داده‌اند. در اروپای شرقی، قبل از نابودی‌های فاشیستی و استالینیستی، یهودیان ‏سوسیالیست، فدراسیون عمومی کارگران یهود۲۸ حول مفهوم یهودی دوی‌کایت یا «اینجایی بودن» ‏سازمان‌دهی می‌شد. مولی کراب‌اپل کتابی دربارهٔ این تاریخِ از یاد رفته دارد که به‌زودی منتشر خواهد ‏شد.، دوی‌کایت را حق «مبارزه برای آزادی و امنیت در مکان‌هایی که زندگی می‌کردند، در برابر هر ‏کسی که می‌خواست آنها بمیرند»- و به‌جای مجبور شدن به فرار برای امنیت به فلسطین یا آمریکا، ‏تعریف می‌کند. شاید آنچه لازم است جهان‌شمول کردن مدرن آن مفهوم باشد: تعهدی به حق زیستن در ‏‏«اینجا»ی همین سیارهٔ رنجور، در این پیکرهای نحیف، و حق داشتن زندگی‌ای همراه با کرامت در هر ‏کجای این زمین، حتی آنگاه که شوک‌های ناگزیر ما را وادار به کوچ می‌کنند. «اینجایی بودن» می‌تواند ‏قابل‌حمل باشد، عاری از ملی‌گرایی، ریشه در همبستگی داشته باشد، به حقوق بومیان احترام بگذارد، و ‏محدود به مرزها نباشد.‏
آن آینده نیاز به آخرالزمان خود، پایان جهان و وحی خود، دارد، هرچند از نوعی بسیار متفاوت است. ‏زیرا همان‌طور که رابین مینارد۲۹ مشاهده کرده است: «برای اینکه بقای سیاره‌ای زمینی ممکن شود، ‏برخی نسخه‌های این جهان باید به پایان برسد.» ما به نقطهٔ انتخابی رسیده‌ایم، نه در مورد اینکه آیا با ‏آخرالزمان روبه‌رو هستیم، بلکه در مورد اینکه این دوران چه شکلی خواهد گرفت. خواهران فعال آدرین ‏ماری و آتوم براون اخیراً در پادکست «چگونه از پایان جهان جان سالم به در ببریم» به این موضوع ‏اشاره کردند. ‏
در این لحظه، یعنی زمانی که فاشیسم آخرالزمانی زمانی در هر جبهه‌ای در حال جنگ است، ائتلاف‌های ‏جدید ضروری است. آدرین از ما می‌خواهد به‌جای پرسیدن اینکه «آیا همهٔ ما دیدگاه جهانی یکسانی ‏داریم؟» بپرسیم «آیا قلبت می‌تپد و قصد داری زندگی کنی؟ پس بیا این طرف و ما بقیه را در طرف ‏دیگر خواهیم شناخت.» برای داشتن امیدی برای مبارزه با فاشیست‌های آخرالزمانی، با دایره‌های ‏متحدالمرکز «عشق منظم» آنها که همیشه در حال انقباض و خفقان‌اند، ما نیاز به ساختن جنبشی بی‌قاعده ‏و با قلب باز از دوستداران زمین داریم: کسانی که به این سیاره، به مردم آن، به موجودات آن، و به ‏امکان آینده‌ای قابل‌زندگی برای همهٔ ما ایمان دارند- کسانی که مؤمن به همین اینجا هستند.‏

۱. Corporate city states به شهرهایی اشاره دارد که به‌شدت تحت تأثیر یا کنترل شرکت‌های بزرگ ‏قرار دارند تا آنجا که اقتصاد، زیرساخت‌ها، و حتی چشم‌انداز سیاسی آنها در راستای منافع شرکتی شکل می‌گیرد.‏

۲. Seasteading

۳. Próspera‏، مجموعهٔ مسکونی مجلل محصور که ترکیب عجیبی است از یک انحصارِ سرمایه‌داری و یک مرکز آب‌درمانیِ ‏بی‌قانون در جزیره‌ای در هندوراس‏

۴. The rightwing plan to take over ‘sanctuary’ cities – and rebuild them Maga-style

۵. ‏Balaji S. Srinivasan‏، کارآفرین و سرمایه‌گذار آمریکایی و از بنیان‌گذاران ‏Counsyl

۶. Albert Hirschman

۷. MAGA (Make America Great Again)‎

۸. ASMR‎

۹. Sarah T. Roberts and Mél Hogan — Left Behind: Futurist Fetishists, Prepping and the ‎Abandonment of Earth

۱۰. ‏accelerationist imaginary، به تفکری اشاره دارد که معتقد است برای رسیدن به تغییرات رادیکال باید فرایندهای سرمایه‌داری و فناوری را تسریع کرد تا ‏به نقطهٔ فروپاشی یا تحول برسند.

۱۱. ICE

۱۲. CECOT

۱۳. Bunkered nation

۱۴. Bunker mentalityMillennialism‏ باوری است که توسط برخی از فرقه‌های دینی، ‎جنبش‌های مدنی و سیاسی ترویج می‌شود. آن ها مطرح کرده‌اند ‏که پیش از روز حساب و یک عصر طلایی یا بهشت‎ ‎زمینی رخ خواهد داد که وضعیت و حالت ابدی روی زمین تا روز حساب ‏خواهد بود.‏

۱۵. TheoBros

۱۶. Millennialism،‏ باوری است که برخی از فرقه‌های دینی، ‎جنبش‌های مدنی، و سیاسی ترویج می‌کنند. مطرح می‌کنند ‏که پیش از روز حساب یک عصر طلایی یا بهشت‎ ‎زمینی رخ خواهد داد که وضع و حالت ابدی روی زمین تا روز حساب (قیامت) ‏خواهد بود.‏

۱۷.Transhumanism ‎، جنبشی فکری و فرهنگی است که می‌گوید با پیشرفتِ فناوری و افزایش در دسترس بودنِ آن، می‌توان به ‏جلوگیری از افزایش سن پرداخت یا به توانمندسازیِ انسان‌ها به‌لحاظِ توانایی‌هایِ جسمی، ذهنی، یا روان‌شناختی دست زد.‏

۱۸. ‏(‏Effective altruism (EA‎، فلسفه و جنبشی اجتماعی در قرن ۲۱ است که شواهد و منطق را برای تعیین مؤثرترین شیوه‌های ‏بهبود جهان به کار می‌برد.

‏۱۹.Longtermism ‎، دیدگاهی اخلاقی است که معتقد است اثرگذاری مثبت بر آیندهٔ بلندمدت یکی از اولویت‌های اخلاقی اساسیِ زمانهٔ ماست. ‏

۲۰.‏ Effective accelerationism، از جنبش‌های فلسفی قرن ۲۱ است که به‌صراحت از موضعی طرفدار فناوری حمایت می‌کند. طرفداران آن معتقدند که ‏پیشرفت نامحدود فناوری (به‌ویژه با هدایت هوش مصنوعی) راه‌حلی برای مشکلات جهانی بشر مانند فقر و جنگ و تغییرات ‏اقلیمی است.

۲۱. ‎Balaji Srinivasan‏، شخصیتی شناخته‌شده در دنیای فناوری، سرمایه‌گذاری، و بیت‌کوین‏

۲۲. در دنیای کسب‌وکار، به‌خصوص در اکوسیستم استارتاپ‌ها، «خروج» (‏Exit‏) به‌معنای روشی است که بنیان‌گذاران اولیه و ‏سرمایه‌گذاران یک شرکت (بهذخصوص سرمایه‌گذاران خطرپذیر) در نهایت ارزش سرمایه‌گذاری‌شان را نقد می‌کنند و از شرکت ‏خارج می‌شوند.

‏۲۳.Disaster Nationalism ‎، اصطلاح نسبتاً جدیدی است که در زمان بحران‌ها و فجایع بزرگ (مانند بلاهای طبیعی، پاندمی‌ها، ‏بحران‌های اقتصادی شدید یا جنگ) ظهور می‌کند و به هویت و منافع هر ملت (معمولاً در مقابل ملت‌های دیگر) تأکید دارد.

۲۴. Grok

۲۵. Dark MAGA‎‏، اشاره به گرایشی تندروتر، بدبینانه‌تر، یا حتی انتقام‌جویانه‌تر از جریان اصلی ‏MAGA (Make America ‎Great Again‏) دارد.‏

۲۶. Anohni

۲۷. جانداراِنگاری، زنده‌اِنگاری، جان‌باوری، یا اَنیمیسم‏Animism ‎ آیینی است که گرایندگان به آن اعتقاد دارند که همهٔ عناصر ‏طبیعت دارای روح و جان‌اند و زنده‌اند.

۲۸. ‎فدراسیون عمومی کارگران یهودی (‏‎General Jewish Labour Bund)‎ یک حزب سوسیالیست یهودی سکولار بود.

‏۲۹. Robyn Maynard: Rehearsals for Living

شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

Continue Reading

Previous: سازمان ملل: وضعیت نوار غزه بسیار بدتر از فاجعه است
Next: آغاز مرحله‌ای تاریخی در تاریخ معاصر ترکیه
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved