

محمود صدیقیپور
در طول مدت یکسالی که در بند میثاق زندان لاکان رشت به سر بردم خاطراتی برایم مانده که یک مورد آن بیربط به موقعیت امروز کنشگری صنفی ما نیست، بیان میکنم.
یک روز مدیرکل زندانهای استان گیلان که ظاهراً آدم خوبی بود و بعضی از خواستههای برحق ما را رسیدگی کرده بود به بند ما آمد و گفت دادستان گیلان آقای فلاح میری میخواهد با شما صحبت کند و از من خواهش کرد با وی تند صحبت نکنم و اگر در مواضعام کوتاه بیایم حتماً شرایط آزادی شما را فراهم خواهد کرد. من پذیرفتم که بروم و حرفهایم را به وی بزنم.
همراه یک افسر نگهبان به اتاقی که یک اکیپ از مسئولین قضایی و دادستان، رئیس زندان و قاضی زندان نیز حضور داشتند هدایت شدم.
وقتی وارد سالن شدم دادستان و رئیس زندان و قاضی زندان و مدیرکل در جای خود نشسته و بقیه همگی سرپا بودند. قاضی از من خواست که بر روی صندلی که برای من تدارک دیده شده بود بنشینم.
دادستان:
شما معلمها چه میخواهید؟
من:
ما معلمان میخواهیم متمدنانه مطالبات صنفی خود را به گوش مسئولین برسانیم.
دادستان:
منظورت از متمدنانه چیست؟
من:
اعتراض متمدنانه یعنی اینکه ما معلمان حدود ۲۰ سال است که در تجمعات صنفی شرکت میکنیم و در این مدت نه دماغ کسی خون آمد و نه شیشهای شکسته شد اما متأسفانه همواره مورد ضرب و شتم مأمورین انتظامی و لباسشخصیها قرار گرفتیم.
دادستان:
تشکل شما غیرقانونی است و تجمع شما جرم است.
من:
ما خواهان اجرای اصل ۳۰ قانون اساسی که همانا عدالت آموزشی است هستیم. ما خواهان رفع تبعیض بین دانشآموزان سیستان و بلوچستان که در مدارس کپری درس میخوانند و یا به علت فقر ترکتحصیل کردهاند با دانشآموزانی که در مدارس لاکچری شمال تهران به تحصیل مشغولند هستیم. بنا به اصل ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی حق تشکلیابی و مطالبهگری من محترم شمرده شده است و بنا به ماده ده احزاب وزارت کشور، ما قانونی هستیم و تجمع ما به شرطی که با حمل سلاح و سلب امنیت مردم نباشد قانونی است. شما مکتوبی به من نشان دهید که توسط یک دادگاه صالحه غیرقانونی اعلام شدهایم.
دادستان:
آفرین، قوانین را هم که خوب بلدی! اما این قوانین را تو باید تفسیر کنی یا قانونگذار؟ در ضمن اینهمه احزاب در این مملکت هست که آزادانه فعالیت میکنند.
من:
جناب دادستان احزاب باید مستقل باشند و از هرگونه وابستگی به دولت و حاکمیت بری باشند. در ضمن اصول مورد اشاره بسیار شفاف بیان شده و جای هیچگونه تفسیر به رأی نیست.
دادستان:
چرا شما تقاضای آزادی مشروط نمیکنید؟
من:
چون ما پروندههای متعدد دیگری از جمله صدور بیانیه از داخل زندان برای مسمومیتسازی مدارس دخترانه و تمرد از پلیس و اخلال در نظم عمومی و… را داریم به همین دلیل نمیخواهیم از آزادی مشروط استفاده کنیم.
دادستان:
وقتی آزاد شدی آیا باز هم به این روند فعالیتت ادامه میدهی؟
من:
بله جناب دادستان، فراخوان و بیانیههای شورای هماهنگی خط قرمز من است.
دادستان:
میتوانی بروی.
من:
ببخشید، شما؟
دادستان:
من فلاح میری.
(اعوان انصار سرپا ایستاده: ایشان آقای دادستان هستند)
من:
خداحافظ.
سه شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴