
تنشها بالا میگیرد: اهتزاز پرچم چین بر فراز کشتی حمل کالا به آمریکا
مشاور اقتصادی ترامپ استراتژی واقعی مبتنی بر «توافق مار-آ-لاگو» را افشا کرده است: وادار کردن کشورهای دیگر به تأمین هزینهٔ سلطه و سرکردگی آمریکا در جهان
خلاصه و ترجمه شده از نشریهٔ انگلیسی مورنینگ استار
مترجم: نیما حیدری – اختصاصی اندیشۀ نو
استفان میران (Stephen Miran)، مشاور ارشد اقتصادی دونالد ترامپ و رئیس شورای مشاوران اقتصادی آمریکا، در سخنرانی شایان توجهی در ۷ آوریل ۲۰۲۵ [۱۸ فروردین ۱۴۰۳]، هدف واقعی سیاست وضع تعرفههای مالیات بر واردات ترامپ را فاش کرد: استفاده از این عوارض گمرکی بر واردات بهعنوان اهرمی برای وادار کردن کشورهای دیگر به پرداخت هزینه برای حفظ سلطه و سرکردگی جهانی آمریکا.
به گفتهٔ میران، آمریکا دو «کالای عمومی جهانی» برای دیگران تأمین میکند: حفاظت نظامی از طریق شبکهٔ جهانی پایگاههای نظامیاش، و دلار که ارز ذخیرهٔ جهانی است.
به گفتهٔ میران، حفظ نقش آمریکا در حکم قدرت مسلط جهانی پُرهزینه است و به نظر او دیگر قابل قبول نیست که کشورهای دیگر از آن رایگان بهرهمند شوند. آمریکا از کشورهای جهان میخواهد که «سهم عادلانهشان را بپردازند» و در صورت خودداری از پرداخت این هزینه، به اعمال تعرفههای مالیاتی سنگین بر واردات آنها به آمریکا تهدید خواهند شد.
این استراتژی را این روزها «توافق مار-آ-لاگو» (Mar-a-Lago) میخوانند، که نامی غیررسمی برای نظم اقتصادی جهانی جدید مطابق با شرایط مطلوب آمریکاست.
اصل پیام میران این است که سلطهٔ نظامی و مالی آمریکا باید حفظ شود و آمریکا دیگر بهتنهایی نمیتواند هزینهٔ این سرکردگی را تأمین کند. او میگوید این طور نمیشود ادامه داد که کشورهای دیگر از ساختارهای قدرت آمریکا بهرهمند شوند بدون اینکه بخشی از هزینههای آن را تأمین کنند.
بنابراین، آمریکا دولتهای خارجی را با اعمال تعرفههای گمرکی سنگین بر واردات زیر فشار میگذارد تا آنها را وادار کند که شرایط مطلوب آمریکا را بپذیرند.
ترامپ روز ۲ آوریل [۱۳ فروردین] عوارض سنگینی بر واردات از تقریباً همهٔ کشورها وضع کرد. البته او چند روز بعد اجرای این تصمیم را به مدت سه ماه- برای مذاکره با کشورهای صادرکننده- به حالت تعلیق درآورد (جز در مورد چین). با وجود این، مالیات ۱۰درصدی برای صادرات همهٔ کشورها همچنان برقرار ماند.
برتون وودز
کنفرانس برتون وودز در سال ۱۹۴۴ [در بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم] آغاز نظم اقتصادی بینالمللی تازهای متمرکز بر سلطه و سرکردگی جهانی آمریکا بود. در جهانی که جنگ آن را ویران کرده بود، آمریکا در قامت تنها ابرقدرت اقتصادی ظاهر شد.
زیر رهبری آمریکا، نظامی ایجاد شد که در آن دلار به عاملی محوری و جهانی تبدیل شد. کشورهای جهان مجبور شدند دلار جمعآوری کنند تا اقتصادشان را اداره کنند و بتوانند تجارت کنند، در حالی که آمریکا میتوانست بدون هیچ مشکلی دلار چاپ کند.
برتون وودز ستون اقتصادی سلطه و سرکردگی آمریکا را تشکیل داد و ناتو پایههای نظامی آن را بنا نهاد.
اکنون ترامپ میخواهد سرکردگی آمریکا را هم از نظر ارزی و هم از نظر قدرت نظامی حفظ کند، اما میخواهد که کشورهای دیگر هزینههای این سرکردگی را تأمین کنند. میران بهوضوح میگوید که اگر کشورها بخواهند از «چتر ژئوپلیتیکی و مالی» آمریکا بهرهمند شوند، باید هزینهٔ آن را بپردازند. بنابراین، تهدید مالیات بر واردات بهنوعی مالیات بر همکاری کشورهای خارجی با امپراتوری آمریکاست.
خواستهای اساسی ترامپ
میران در سخنرانیاش پنج راه مشخص برای پرداخت «سهم عادلانه» کشورهای دیگر در روند حفظ سرکردگی آمریکا ذکر کرد.
اول، آنها میتوانند خیلی ساده عوارض واردات را بدون اقدام متقابل بپذیرند و در نتیجه برای خزانهداری درآمدی ایجاد کنند که با آن بتواند ارائهٔ کالاهای عمومی را تأمین مالی کند.
دوم، آنها میتوانند بازارهایشان را به روی صادرات آمریکا باز کنند و محصولات «ساخت آمریکا»ی بیشتری بخرند.
سوم، از کشورهای دیگر انتظار میرود که هزینههای دفاعیشان را افزایش دهند و، بهطور خاص، سلاح و تجهیزات از شرکتهای آمریکایی بخرند.
چهارم، شرکتهای خارجی میتوانند بخشی از تولیدشان را به آمریکا منتقل کنند. به این ترتیب از پرداخت مالیات بر واردات معاف میشوند و در آمریکا نیز اشتغالزایی میشود.
و آخرین مورد اینکه کشورها میتوانند خیلی ساده «چک» بنویسند و به خزانهداری آمریکا بدهند، که صریحترین گزارهٔ امپریالیستی میران است. این مبلغ میتواند در قالب خرید اوراق قرضهٔ بلندمدت (وام)، مثلاً اوراق قرضهٔ خزانهداری ۱۰۰ساله با سود کم باشد که بهعلت تورّم، طی زمان ارزشش را از دست میدهد؛ در عمل، یعنی یارانه دادن به آمریکا. میران بهطور ضمنی اشاره کرد که به این ترتیب کشوری که ارز ذخیرهٔ جهان [دلار] را چاپ و منتشر میکند- در این مورد، آمریکا- باید همیشه کسری تجاری داشته باشد (وارداتش بیشتر از صادراتش باشد) تا بتواند دلار کافی برای تجارت بینالمللی به گردش درآورد.
این کسری در نهایت شالودهٔ صنعتی خودِ کشور را ضعیف میکند. میران اذعان کرد که ایفای این نقش دلار باعث «نابود» شدن تولید آمریکا شده است و کسری تجاری در عمل «ناپایدار» شده است.
با این حال، دولت ترامپ میخواهد هم این نظام را حفظ کند و هم آن را اصلاح کند: میخواهد به برخورداری از مزیّت موقعیت مسلط دلار ادامه دهد، ضمن آنکه کشورهای دیگر را مجبور کند که هزینهٔ لازم برای حفظ این سلطه را بپردازند.
چین: دشمن اصلی
در این طرح، چین دشمن اصلی معرفی میشود. به گفتهٔ میران، چین «بزرگترین دشمن» آمریکاست و نبرد اصلی در جنگ قدرت جهانی همانا روابط اقتصادی با چین است. آمریکا میخواهد زنجیرههای تأمین جایگزین را با یاری گرفتن از کشورهای «دوست» شکل دهد؛ کشورهایی که به گفتهٔ میران با منافع آمریکا «منصفانه» برخورد میکنند.
میران مدعی است که کشورهایی که مازاد تجاری زیادی با آمریکا دارند- مانند چین- در جنگ تجاری ضعیفاند، زیرا به صادرات و به بازار آمریکا وابستهاند. از نظر او آمریکا در موقعیت برتری است، زیرا میتواند واردات از چین را با تأمین منابع از دیگر کشورها یا با تولید کالاهای داخلی (با سرمایهگذاری شرکتهای خارجی) جایگزین کند.
البته اقتصاددانان هشدار دادهاند که بهعلت بالا رفتن تورّم [پس از اعمال مالیات بر واردات]، در نهایت شهروندان عادی آمریکا هزینهٔ این اقدام را میپردازند، در حالی که مزایای این رویارویی اقتصادی در اساس به قشر ممتاز مالی و صنعتی تعلق میگیرد، همانطور که در برنامهٔ کاهش مالیات شرکتهای بزرگ دیده شد.
مار-آ-لاگو
آمریکا از زمان کنفرانس برتون وودز نظم جهانی را مطابق با منافع خودش شکل داده است: دلار در جایگاه ارز جهانی قرار گرفت و وال استریت نفعبرندهٔ اصلی از جریان سرمایهٔ بینالمللی شد. دستگاه نظامی عظیمی با حدود ۸۰۰ پایگاه خارجی نیز از این سلطه و سرکردگی محافظت و پشتیبانی میکند.
معاملهٔ بزرگی که اکنون ترامپ امیدوار است به آن دست یابد «توافق مار-آ-لاگو» نامیده میشود. این نام به استراحتگاه مجلل ترامپ [در فلوریدا] اشاره دارد [که این طرح در آنجا تدوین و تصویب شد].
این توافق در اصل تلاشی برای تحمیل مالیاتهای اقتصادی بر بقیهٔ جهان برای زنده نگه داشتن یک امپراتوری منسوخ به هر قیمتی و کاهش مالیات برای ثروتمندان ممتاز دوست ترامپ است.
در سه ماه آینده مذاکرات فشردهای بین آمریکا و بقیهٔ جهان انجام خواهد شد که در شکلگیری روابط (تجاری) آینده با آمریکا تعیینکننده خواهد بود. اما بیشک مشورتهای زیادی نیز بین کشورهای دیگر برای تعیین بهترین موضعگیری- مشترک یا غیرمشترک- در برابر این تهاجم جدید و بیسابقهٔ آمریکا صورت خواهد گرفت.
بنابراین نود روز آینده بسیار مهم خواهد بود. چگونگی واکنش جهان به این سیاست تجاری بیرحمانهٔ آمریکا بر شکلگیری نظم جهانی (اقتصادی) دهههای آینده اثر خواهد گذاشت.
برای نمونه، چین قبلاً در اقدامی تلافیجویانه مالیات بر واردات از آمریکا را تا ۱۲۵درصد رسانده است. علاوه بر این، چین در حال راهاندازی جایگزینی برای سامانهٔ پرداخت بینالمللی سوئیفت است که زیر سلطهٔ آمریکا قرار دارد. موفقیت این سامانهٔ جدید میتواند موقعیت دلار را در بلندمدت بهطور جدی ضعیف کند.
کاملاً روشن است: طرح اقتصادی ترامپ آشکارا امپریالیستی است؛ اهرمی است برای وادار کردن کشورهای دیگر به پرداخت هزینهٔ نظم جهانی بهرهبری آمریکا که خود آن کشورها در ایجاد آن دخالت داده نمیشوند.
آمریکا از طریق اعمال عوارض گمرکی، ارعاب اقتصادی، و مجازات کسانی که میخواهند جایگزینی برای نظام دلاری ایجاد کنند، میخواهد کشورهای دیگر را مطیع نگه دارد. اینها شیوههایی است که معمولاً رئیسهای مافیا به کار میگیرند.
اندیشهٔ نو: استفاده از تمام یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.
چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴