Skip to content
ژوئن 6, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • دیدگاه‌ها
  • Home
  • ‍ حکم شریفه محمدی، حکم اعدامِ فعالیت مدنی در ایران است – جلوه جواهری
  • ایران
  • خبرها
  • زحمتکشان
  • زنان

‍ حکم شریفه محمدی، حکم اعدامِ فعالیت مدنی در ایران است – جلوه جواهری

روزی که خبر بازداشت شریفه محمدی را شنیدم، تعجب نکردم. در جغرافیای ما، بازداشت انسان‌های شریف بدون ارتکاب هیچ جرمی، در حالی که مجرمان واقعی آزادانه می‌گردند، به امری طبیعی بدل شده است. ما همیشه منتظر شنیدن خبر دستگیری وجدان‌های آگاهی هستیم که گناهشان چیزی جز تلاش برای بهبود زندگی مردمانی گرفتار در خشونت، بی‌عدالتی و تبعیض نیست؛ مردمی که خود نیز در همین رنج‌ها سهیم‌اند: کودکان کار، زنان، افراد دارای معلولیت، کارگران، اقوام تحت ستم و…

پس خبر بازداشت شریفه چندان غافلگیرم نکرد. بااین‌حال، دلشوره داشتیم. نمی‌دانستیم چرا بازداشت شده و این بلاتکلیفی تا کِی ادامه خواهد داشت. ابتدا امید داشتیم که زود آزاد شود، اما وقتی بازداشت او طولانی شد و نهم دی‌ماه ۱۴۰۲، در بیست و دومین روز بازداشت انفرادی‌اش در لاکان رشت، بدون اطلاع قبلی به خانواده به زندان سنندج منتقل شد، نگرانی‌مان به دل‌آشوبی بدل شد. ناباورانه از خود می‌پرسیدیم: چرا؟! ما می‌دانستیم که شریفه و همسرش، سیروس فتحی، جز برای ستم‌دیدگان دل نسوزانده‌اند و تنها شکل فعالیت آنها فعالیت صنفی بوده است. سال‌ها در سخت‌ترین شرایط زیسته‌اند و همواره منافع دیگران را بر خود ترجیح داده‌اند. آن‌ها فرزندی چون آیدین را پرورش داده‌اند؛ کودکی که نه‌تنها در این دشواری‌ها تاب آورده است، بلکه به دیگران نیز امید و انگیزه می‌بخشد.

با هر خبری که درباره پرونده شریفه و شرایط او منتشر می‌شد، ابهام‌ها بیشتر می‌شد. یکی از تلخ‌ترین خبرها این بود که به او در یکی از جلسات بازجویی در سنندج آسیب رسانده بودند، به‌حدی‌که کبودی دور چشم و صورتش گواه آن بود. بعدها برایم تعریف کرد که در یکی از بازجویی‌ها، بازجو چنان عصبانی شده که با شدت بر میز کوبیده، میز برگشته و محکم به صورتش برخورد کرده است؛ ضربه‌ای که تا مدت‌ها صورتش را متورم و کبود نگه داشت.

شریفه محمدی پس از ۸۳ روز بی‌خبری، در حالی که همچنان ممنوع‌الملاقات و تحت بازجویی‌های سنگین بود، در ششم اسفند ۱۴۰۲ از زندان سنندج به زندان لاکان رشت منتقل شد. در چنین شرایطی، فرد بازداشت‌شده نه می‌تواند از وضعیت خود خبری بدهد و نه حق دفاع از خود دارد. شریفه نیز از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم بود، در حالی که خانواده‌اش نیز تحت فشار قرار داشتند و برای اطلاع‌رسانی تهدید می‌شدند. در تمام این مدت، او را در سلول انفرادی نگه‌داری کرده و تحت فشارهای شدید بازجویی برای اعتراف غیرواقعی علیه خود قرار داده بودند. در همین حال، از تماس با فرزند و خانواده‌اش و همچنین از حق داشتن وکیل محروم بود. سیروس، که از لحظهٔ بازداشت همسرش پیگیر وضعیت او بود، بارها با تهدید نیروهای امنیتی و در نهایت پرونده‌سازی قضایی روبه‌رو شد.

در ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، تنها دو روز پس از اولین جلسه دادگاه شریفه، مأموران وزارت اطلاعات سیروس را به اتهام نشر اکاذیب بازداشت کردند. او تا ۳۱ خرداد در بازداشت و تحت بازجویی بود. تصور کنید در این مدت بر شریفه چه گذشته است؛ زنی که تنها دل‌گرمی‌اش حضور همسرش در کنار فرزندشان بود، حالا با بازداشت سیروس، زیر فشاری مضاعف قرار گرفته بود. فشاری که هدفی جز خاموش کردن هرگونه اعتراض احتمالی او و خانواده‌اش به روند دادگاه و حکم از پیش تعیین‌شده نداشت.

شعبه یک دادگاه انقلاب رشت، به ریاست احمد درویش‌گفتار، در ۱۴ تیر ۱۴۰۳ شریفه را به اتهام «بغی» مجرم شناخت و به اعدام محکوم کرد. شریفه می‌گفت که قاضی حکم مرگش را در یک دادگاه آنلاین ۶ دقیقه‌ای، صادر کرد. می‌گفت حتی نخواست ببیند که به چه کسی چنین حکمی می‌دهد. در زندان، بارها از دیگران شنیده بود که این حکم تنها برای ایجاد وحشت است و اجرا نخواهد شد. اما مگر می‌توان در این جغرافیا، با این‌همه بی‌عدالتی، زیر چنین حکمی آرام ماند؟ مگر هیچ‌یک از ما تصور می‌کردیم که چنین اتهامی را به او نسبت دهند و بی‌شرمانه به اعدام محکومش کنند؟! می‌گفت لحظه‌ای که حکم را شنید، دستانش یخ کرده بود و تا مدت‌ها نمی‌توانست چیزی بخورد. هرگز نمی‌توانم تصور کنم که در آن لحظات بر او چه گذشته است.

شریفه‌ای که همیشه مقاوم بود، می‌خندید و به دیگران امید می‌داد، حالا در کمال ناباوری به اعدام محکوم شده بود. و ما؟ تنها دل‌خوشی‌مان این بود که حکم زندانمان اجرا شود، تا شاید بتوانیم او را از نزدیک ببینیم. برای اولین بار، حس عجیبی نسبت به رفتن به زندان داشتیم؛ چیزی بین اشتیاق و تلخی. بیش از هر چیز، می‌خواستیم او را در آغوش بگیریم و به او بگوییم که تنها نیست.

وقتی او را دیدم، می‌گفت: «هیچ چیزی علیه من ندارند. تمام مدت فکر می‌کردم که در نهایت، آن هم به ناحق، تنها به تبلیغ علیه نظام محکومم می‌کنند.» او هم‌چنان هم لبخند به لب داشت و با روحیه بود. هرگز نتوانستیم دلیل واقعی این حکم را درک کنیم. اما سرانجام، در مهر ۱۴۰۳، شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور حکم را به دلیل غیرقانونی و غیرشرعی بودن، نقض کرد. خوشحال شدیم. با او شوخی می‌کردیم. من که مدتی مسئول تقسیم کارهای اتاق بودم، با خنده به او می‌گفتم: «دیگه اعدامی نیستی، پس باید هر کاری می‌گم بکنی!» در بازی منچ، با او شوخی می‌کردیم «حالا که دیگه اعدامی نیستی، بهت ارفاق نمی‌کنیم!» و بارها این شوخی‌ها را تکرار می‌کردیم.

متأسفانه این خوشحالی دوام چندانی نداشت. بار دوم، در ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، دادگاه او برگزار شد. این بار، در شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامی رشت، به ریاست محمدعلی درویش‌گفتار، پسر همان قاضی‌ای که بار اول او را به اعدام محکوم کرده بود. این بار، من بیرون زندان بودم و از حالش بی‌خبر. علی‌رغم تلاش وکیل برای حضورش در دادگاه، باز هم شریفه را به‌صورت آنلاین محاکمه کردند. و این بار، پسر همان قاضی، پس از دو ماه، رأی پدرش را تأیید کرد و درست در روز تولد سیزده‌سالگی آیدین، این حکم به شریفه ابلاغ شد.

وقتی تماس گرفت، از او پرسیدم: «شریفه، دستت گرم است؟»
گفت: «باور کن، از این حکم آن‌قدر ناراحت نشدم که از ابلاغ آن در روز تولد آیدین. تا سه نصف شب داشتم برایش پتو می‌بافتم که در ملاقات بهش بدهم!»

در ملاقات، آیدین دستش را گرفته بود و گفته بود: «مامان، چقدر دستات سرده.»
شریفه لبخند زده بود: «گرم می‌شه.»
و بعد، سه‌تایی دست هم را گرفته بودند و به هم امید داده بودند.

اکنون ۴۸۶ روز از بازداشت شریفه محمدی می‌گذرد؛ بازداشتی که بیش از سه ماه آن در انفرادی و بی‌خبری خانواده از وضعیت او سپری شد. در تمام این مدت حتی یک روز هم به مرخصی نیامد و در شرایط آزاد، همسر، پسر و مادر خود را در آغوش نگرفت. تصور رنجی که بر شریفه و خانواده‌اش، به‌ویژه سیروس و آیدین گذشته، بسیار دردناک است.

حکم اعدام علیه او، نه‌فقط حکمی علیه یک فرد، بلکه اقدامی علیه هرگونه فعالیت مدنی در ایران و تهدیدی برای همه فعالان اجتماعی است. این رنج اگرچه مستقیم به او و خانواده‌اش تحمیل شده است، اما نباید تصور کنیم که ما در آن سهیم نیستیم و در شرایطی امن زندگی می‌کنیم. این ناامنی هر روز گسترده‌تر می‌شود و اگر سکوت کنیم، دیر یا زود دامن همه‌مان را خواهد گرفت.

۱۶ فروردین ۱۴۰۴

کانون زنان ایرانی

Continue Reading

Previous: اعلام مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا توسط ترامپ
Next: ‍ احکام متهمان پرونده فیلم کیک محبوب من اعلام شد
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved