Skip to content
می 23, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • نقشهٔ بزرگ ترامپ چیست؟
  • نوار متحرک
  • ویژه اندیشهٔ نو

نقشهٔ بزرگ ترامپ چیست؟

گفتار از: ریچارد مورفی[1]                                                              

برگردان: مینا آگاه – – اختصاصی اندیشۀ نو

نقشهٔ بزرگ ترامپ چیست؟ از زمانی که ترامپ در ژانویه وارد دفتر ریاست‌جمهوری شد، سعی کرده‌ام این موضوع را درک کنم، زیرا باید دلیلی برای هرج‌ومرجی که ایجاد کرده است، وجود داشته باشد. من به‌سادگی نمی‌توانم باور کنم که او بدون داشتن نوعی روایت کلان یا توضیحی درباره آنچه که قصد دارد به دست آورد، وارد دفتر ریاست جمهوری شده باشد. او قطعاً پیش از ریاست‌جمهوری این قصد خود را روشن نکرد و حتی اکنون که در کاخ سفید است، به‌وضوح بیان نکرده است. بنابراین مجبور شدم کمی عقب بایستم و در این مورد تأمل کنم. و بدین ترتیب به توضیحی رسیده‌ام که به نظر من تمامی موضوعات پراکنده‌ای را که در دولت او مشاهده می‌کنیم، به هم پیوند می‌دهد.

به نظر من، دونالد ترامپ برای آنچه می‌توانیم «بزرگان فناوری[2]» بنامیم، عاملی نماینده‌ای آگاه است؛ یعنی ایلان ماسک با ایکس (یا توییتر)، مارک زاکربرگ با فیس‌بوک و جف بزوس با آمازون. البته، او اکنون خود نیز یک غول رسانه‌ای محسوب می‌شود. این افراد از یک چیز وحشت دارند: محدود شدن قدرتشان. قدرت آن‌ها از کنترل داده‌ها ناشی می‌شود- داده‌هایی که از طریق استفاده ما از خدماتشان جمع‌آوری می‌کنند. آن‌ها در برخی موارد بیش از آنچه که خودمان از خودمان می‌دانیم، درباره ما اطلاع دارند. آن‌ها می‌توانند ترجیحات ما را پیش‌بینی کنند، تبلیغات را به‌طور هدفمند به سمت ما هدایت کنند، احتمالاً گرایش‌های سیاسی ما را تعیین کنند و حتی بر اساس آنچه در تبلیغات جست‌وجو کرده‌ایم، تصمیم بگیرند که چه زمانی و کجا ممکن است بخواهیم به تعطیلات برویم- و به این روند همچنان ادامه دهند. در نتیجه، آن‌ها بر این باورند که می‌توانند به دیگران کمک کنند تا با سوءاستفاده از ما، سود خود را به حداکثر برسانند. بی‌پرده بگویم، این همان کاری است که فکر می‌کنم انجام می‌دهند، زیرا معتقدم که تبلیغات تاثیر انباشتی دارد. از این رو، آن‌ها می‌خواهند کنترل خود را بر داده‌ها به حداکثر برسانند، زیرا این داده‌ها منبع اصلی ثروت آن‌ها هستند.

به همین دلیل بود که شاهد حضور آن افراد در مراسم تحلیف در کاخ سفید به شکلی بی‌سابقه بودیم- پیش‌تر، حضور دنیای تجارت در چنین مراسمی به این شکل دیده نشده بود. این یک پیام آشکار بود: این دولت، دولت فناوری‌های بزرگ است. و فناوری‌های بزرگ از دو چیز واقعاً وحشت دارند.

هر دو موردی که فناوری‌های بزرگ از آن وحشت دارند، توسط جو بایدن نمایندگی می‌شوند و هر دو توسط اتحادیه اروپا نیز دنبال می‌شوند. این دو مورد عبارت‌اند از: توان شکستن انحصار ها و قدرت کنترل داده‌ها. این دولت است که این دو قدرت را در اختیار دارد.

اگر به تاریخ ایالات متحده برگردیم، در حوالی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، شاهد وضعیتی نه‌چندان متفاوت با اکنون بودیم؛ زمانی که گروهی از الیگارش‌ها بخش عظیمی از اقتصاد آمریکا را در کنترل خود داشتند. آن‌ها در آن زمان رؤسای راه‌آهن، صنایع آهن و فولاد، و همچنین برخی بانکداران بودند که به‌طور مشترک، آمریکا را در چنگ خود گرفته بودند. این تا وقتی ادامه داشت که آن ها با تدی روزولت، رئیس‌جمهور وقت، روبه‌رو شدند- کسی که در دهه نخست قرن بیستم، یعنی اندکی پس از سال ۱۹۰۰ به قدرت رسید. او با استفاده از قوانین «ضد انحصار» قدرت آن‌ها را درهم شکست. روزولت ۴۳ دعوای حقوقی علیه بانک‌ها، شرکت‌های راه‌آهن و صنایع آهن و فولاد مطرح کرد تا آن‌ها را مجبور به تفکیک عملیات خود کند و بدین ترتیب، رقابت اقتصادی را احیا نماید.

این افراد با ایجاد انحصار، قدرت رقابت را از بین برده بودند و از مردم آمریکا سودهای فوق‌العاده‌ای می‌گرفتند- به شیوه‌ای کاملاً دستکاری‌شده که اگر اقدامی صورت نمی‌گرفت، برای همیشه به آن‌ها امکان سوءاستفاده را می‌داد. اما تدی روزولت فردی بود که گفت: «این راه و روش آمریکا نیست.» و او موفق شد.

او با استفاده از قوانین ضد انحصار که در زمان خودش تصویب کرد، به همراه قوانین جدیدی که پس از سقوط وال‌استریت در دهه ۱۹۳۰وضع شد، چارچوبی ایجاد کرد که باعث شد اقتصاد آمریکا تقریباً برای یک قرن رقابتی باقی بماند. اما اکنون دیگر چنین نیست.

هیچ‌کس قدرت اینترنت را پیش‌بینی نکرده بود. هیچ‌کس انتظار نداشت که دنیای فناوری بتواند داده‌ها را به این شکل از ما جمع‌آوری کند. هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که وقتی برای خرید به سوپرمارکت می‌رویم و کارت خود را ارائه می‌دهیم، آن فروشگاه بتواند دقیقاً از ترجیحات خرید ما مطلع شود؛ و همین داده‌ها، اساس ارزش‌گذاری شرکت‌هایی است که بزرگان فن آوری مالک آن‌ها هستند.

اما بایدن تهدید کرده بود که قوانین ضد انحصار را اجرا خواهد کرد و همچنین می‌خواست کنترل داده‌ها را در دست بگیرد- و این دقیقاً همان چیزی بود که آن‌ها نمی‌خواستند اتفاق بیفتد.

آن‌ها دیدند که ثروت عظیم شان- که به هزاران میلیارد دلار می‌رسد- در معرض تهدید قرار گرفته است. و یک چیز بیش از هر چیز دیگری برای ثروتمندان اهمیت دارد: اینکه ثروتمند باقی بمانند. هیچ‌چیز آن‌ها را بیشتر از این وحشت‌زده نمی‌کند که از تریلیونر بودن به میلیاردر بودن سقوط کنند. این مسئله کابوس شبانه آن‌هاست، زیرا جایگاه و موقعیت اجتماعی برایشان همه‌چیز است.

وقتی آن‌قدر پول داشته باشید که بتوانید هر کاری که می‌خواهید انجام دهید- و این افراد به‌وضوح چنین ثروتی دارند، فراتر از هر نیازی که ممکن است داشته باشند- آنچه واقعاً اهمیت پیدا می‌کند جایگاه و قدرت است. آن‌ها می‌خواهند به‌عنوان حاکمان جهان شناخته شوند. و دونالد ترامپ این فرصت را در اختیارشان قرار داده است.

آنچه رخ داده این است: ماسک به‌عنوان عامل ترامپ، یا ترامپ به‌عنوان عامل ماسک- با ماسک که در عمل نماینده سایر بزرگان فن‌آوری نیز هست، در حال انجام یک کودتای قدرت است. تمام اقداماتی که او انجام می‌دهد، در جهت تصاحب کنترل داده‌های دولت ایالات متحده برای نهادی است که آن را “دوج” (Doge) یا همان وزارت بهره‌وری دولت می‌نامد. او تلاش می‌کند به داده‌های تأمین اجتماعی، داده‌های سازمان مالیات (IRS)، اطلاعات مربوط به کهنه‌سربازان و نیروهای مسلح، و البته داده‌های حوزه پزشکی – که برای شرکت‌های بزرگ داروسازی منبع اطلاعاتی بی‌نهایت ارزشمندی است – دست پیدا کند.

او و همکارانش بدون شک می‌خواهند این داده‌ها را تصاحب کنند، چه به‌صورت قانونی و چه غیرقانونی- و به نظر نمی‌رسد که این مسئله برای آن‌ها اهمیتی داشته باشد. زیرا ترامپ عملاً در حال تعلیق حاکمیت قانون در ایالات متحده است. او تلاش می‌کند این داده‌ها را به روشی در اختیار بگیرد که یا خودش، یا به همراه سایر شرکت‌های بزرگ فناوری، در آینده بتوانند آن را به متقاضیان بفروشند- خواه این متقاضیان شرکت‌های داروسازی باشند، خواه حتی خودِ دولت.

اما بیایید صریح باشیم: آن‌ها چه نظری درباره دولت دارند؟
آن‌ها اصلاً خواهان تداوم دولت فدرال نیستند. برای آن‌ها، دولت فدرال یک دشمن است، زیرا این دولت بود که قوانین ضد انحصار را وضع کرد، و این دولت بود که جو بایدن و کامالا هریس می‌خواستند از آن برای محدود کردن قدرت آن‌ها استفاده کنند.

بنابراین، هدف آن‌ها انتقال قدرت از دولت فدرال به ایالت‌های آمریکا است. این روند را می‌توان در حوزه‌های مختلف مشاهده کرد:

  • در آموزش، جایی که وزارت آموزش‌وپرورش در حال منحل شدن است.
  • در تضعیف نهادهایی که به‌طور واضح مسئولیت‌های فدرال دارند، مانند سازمان محیط‌زیست آمریکا (EPA).
  • حتی تا حدی در سیاست خارجی، که نشانه‌هایی از این روند در آن دیده می‌شود.

ما شاهد واگذاری اختیارات تأمین اجتماعی به ایالت‌ها هستیم، که بخشی از تخریب دولت فدرال محسوب می‌شود- زیرا این دولت فدرال است که می‌تواند ثروت آن‌ها را به چالش بکشد. اما این موضوع سیاست خارجی ترامپ را نیز شکل می‌دهد.

چرا ترامپ از اوکراین خارج می‌شود؟

زیرا این اقدام، اتحادیه اروپا را دچار بحران می‌کند- دقیقاً همان چیزی که به‌زعم مقامات ارشد دولت ترامپ مطلوب است. این مسئله آشکارا بیان شده است:

  • جی‌دی ونس (JD Vance) به صراحت گفت که از اروپایی‌های “رقت‌انگیز” متنفر است.
  • حتی وزیر امور خارجه و سایر اعضای دولت نیز ظاهراً با او هم‌نظر هستند.

آن‌ها از اروپا بیزارند.
آن‌ها با اروپا خصومت دارند.
آن‌ها در حال ایجاد ناپایداری در اروپا هستند.

اما چرا؟
هدف آن‌ها این است که اروپا را به درگیری‌های داخلی مشغول کنند تا تمرکزش را از نظارت بر فعالیت شرکت‌های فناوری آمریکایی در اروپا بردارد – این دقیقاً همان هدفی است که بزرگان فن‌آوری دنبال می‌کنند.

برای رسیدن به این هدف، اگر لازم باشد، حاضرند اوکراین را به پوتین واگذار کنند. در اروپا، تنها کمیسیون اروپایی است که می‌تواند تهدیدی واقعی برای آن‌ها باشد. یگانه نهادی که خارج از ایالات متحده قدرت مقابله با آن‌ها را دارد. این همان چیزی است که ماجرا را توضیح می‌دهد.

پس در نهایت، آیا ترامپ واقعاً یک نقشه کلان دارد؟
به باور من، بله.

این موضوع هفته‌ها و حتی ماه‌ها زمان برد تا بتوانم به آن برسم، اما به‌عنوان یک اقتصاددان سیاسی، آنچه برایم اهمیت دارد این است که ببینم روابط قدرت چگونه برای تخصیص مجدد منابع در جامعه به کار می‌روند.

آنچه شرکت‌های فناوری به‌خوبی می‌دانند، این است که قدرت آن‌ها در داده‌ها نهفته است.

اما چالش آن‌ها چیست؟
حفظ این قدرت در برابر نهادهایی که ممکن است آن را به چالش بکشند، یعنی دولت فدرال در آمریکا و اتحادیه اروپا، و هم‌زمان تسلط بر داده‌های بیشتری که می‌تواند درآمدشان را در آینده تقویت کند.

چگونه؟
آن‌ها داده‌هایی را که تاکنون در اختیار دولت فدرال بوده است، به‌دست می‌آورند و سپس آن را به ایالت‌های آمریکا، شرکت‌های داروسازی، صنعت پزشکی و سایر نهادهای کلیدی می‌فروشند و مجدداً به آن‌ها مجوز استفاده می‌دهند.

این همان چیزی است که آن‌ها به دنبالش هستند.

قاعده طلایی اقتصاد سیاسی همیشه این است: “مسیر پول را دنبال کن.”

و این افراد معتقدند که می‌توانند با نابودی دولت فدرال آمریکا، ثروت بیشتری به دست آورند. و به همین دلیل است که در حال انجام این کار هستند.


[1] https://www.youtube.com/watch?v=E7HPHji262E

[2]Tech Bros

سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴

Continue Reading

Previous: افزیش تنش ها بین دولت ترامپ با رژیم اسلامی و انفعال نیروهای مترقی
Next: تحریم، تورم، فقر؛ سه‌ضلعیِ فروپاشی معیشت!
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved