Skip to content
می 30, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • نگاه نوام چامسکی درباره اميد به دموكراسي در ٢٠١٦ و فراتر از آن
  • جهان
  • نوار متحرک

نگاه نوام چامسکی درباره اميد به دموكراسي در ٢٠١٦ و فراتر از آن

فصل سیاسی ٢٠١٦ مثل هیچ فصل دیگری در دوره اخیر نیست. سناتور برنی سندرز، رهبر جنبشی مترقی است و دونالد ترامپ، رهبری جنبشی پوپولیستی را بر عهده گرفته که برپایه خشم سفیدها از وضع موجود است؛ هر دو جنبش هم وعده داده‌اند این راه را ادامه دهند. این کمپین‌ها سؤالات جدیدی درباره روابط نژادی، رسانه‌ها، بودجه مبارزات انتخاباتی و حتی آینده خود دموکراسی پیش کشیده‌اند. الان وقت مناسبی است که به مبارزات انتخابات ریاست‌جمهوری فراموش‌نشدنی سال ١٩٦٨ بازگردیم، زمانی که سناتور یوجین مک‌کارتی، رهبری جنبش مترقی ضد جنگ ویتنام را به دست داشت اما برخلاف سندرز با شکست در نامزدی حزب دموکرات آرمانش را رها کرد. سائول آیزاکسون و دانیل فالکون اخیرا در گفت‌و‌گویی با نوام چامسکی ویژگی‌های این فصل سیاسی و چشم‌انداز آینده این جنبش مترقی را مورد بحث قرار داده‌اند.

‌ سائول آیزاکسون: وقتی به رابطه برنی سندرز با هیلاری کلینتون فکر می‌کنم، آن را با وضعیت بسیار متفاوتی مقایسه می‌کنم؛ مبارزات انتخابات ریاست‌جمهوری سال ١٩٦٨ بین هیوبرت هامفری، معاون ریاست‌جمهوری وقت و ریچارد نیکسون. گمان نمی‌کنم یوجین مک‌کارتی، سناتور مینه‌سوتا پس از ایستادن در برابر او بر سر برنامه ضد جنگ در مرحله مقدماتی، هیچ‌گاه از او پشتیبانی کرده باشد.
مک‌کارتی با حمایت‌نكردن از نامزدی هیوبرت هامفری پس از ناکامی در نامزدی حزب دموکرات در انتخابات ١٩٦٨ کاملا متقلبانه عمل کرد. فقط نگاهی بیندازید به کارهای او. او هیچ پس‌زمینه‌ای در مخالفت با جنگ نداشت. از آن دست سناتورهایی نبود که درباره چیزی موضع بگیرد. وقتی دید فرصتی سیاسی در کار است پرید وسط و تلاش کرد از این موقعیت چیزی برای خود دست‌و‌پا کند. وقتی جوانان حامی‌اش به خیابان‌های شیکاگو آمدند و پلیس آنها را مورد ضرب‌و‌شتم خونین قرار داد او هیچ کاری نکرد. به محض اینکه نامزدی را از دست داد ناپدید شد. به خانه رفت و تصمیم گرفت شعر بگوید. او اعتبار زیادی به دست آورد بدون آنکه مستحقش باشد. او می‌توانست صدای خود را به گوش مردم برساند و تأثیرگذار باشد اما هیچ اعتنایی نکرد. به نظرم او یکی از بدترین چهره‌های تاریخ سیاسی ایالات متحده است.
‌ روی کاغذ او می‌تواند مسئول انتخاب نیکسون باشد؟
تا حدودی، ولی بعد از انتخابات کاری را که می‌توانست انجام نداد. او در موقعیتی مثل برنی سندرز قرار داشت اما سندرز راه خود را ادامه می‌دهد. سندرز نمی‌گوید، «خب، می‌روم خانه و شعر می‌نویسم».
‌ فکر می‌کنید سندرز کار درست را انجام می‌دهد؟
تا حدود زیادی بله. مردم تصویری انقلابی از او ساختند و او نیز از خود چنین تصویری ساخت، ولی او انقلابی نیست. او هوادار صادق و معقول نیو‌دیل است. (برنامه اقتصادی و اجتماعی فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا بعد از رکود بزرگ در ایالات متحده در سال ۱۹۲۹) او آیزنهاور را شگفت‌زده نخواهد کرد. قضیه این است که کشور تاکنون تا حدی به راست درغلتیده که وقتی سندرز موضع نیودیل می‌گیرد انگار از فضایی بیرون از سیاست فعلی آمده. اما او هرگز وانمود نکرده که چیز دیگری است. او صادق است و به آنچه می‌گوید باور دارد. همیشه گفته از نامزد دموکرات حمایت می‌کند و این کار را هم کرد. به نظرم معقول است.
‌ آیا از این انتخابات جان سالم به در می‌بریم؟ باورش سخت است.
باورش سخت است… اولین مناظره ریاست‌جمهوری وحشتناک بود… هیچ بحثی درباره مسائل اساسی سیاست نشد؛ من البته تعجب نمی‌کنم. پوشش رسانه‌ای هم به همین منوال بود، هیچ بحثی درباره مسائل سیاسی درنگرفت. بحث‌ها فقط درباره سبک است: آیا در حد ریاست‌جمهوری هستی؟ چرا جواب برای بعضی مسائل نداشتی؟ و از این دست سؤالات.
‌ پس چه شد آن‌همه توانایی ما برای بحث بر سر مسائل اساسی؟
ایدئولوژی جریان اصلی هیچ‌وقت نمی‌خواهد درباره این مسائل بحث کند؛ چراکه زیادی تهدیدآمیزند؛ بنابراین اگر دیگران آن را پیش نکشند، این بحث‌ها محو خواهند شد. آنها می‌خواهند همه‌چیز در حمایت از نظام‌های قدرت باشد، مثل سرگرم‌کردن مردم با تلویزیون یا خرید یا ورزش و چیزهای دیگر. اگر بتوانید مردم را از سر خود باز کنید خوب است. اگر شروع کنید به بحث‌کردن مردم هم درگیر می‌شوند. پس مسلما مردم را درگیر نمی‌کنند. این کار وظیفه ماست.
‌ آیا رسانه‌ها ‌غیراز بالا رفتن آمار بينندگان‌شان نفع ديگري از ترامپ نصیبشان می‌شود؟
مدیرعامل سی‌بی‌اس به‌صراحت این موضوع را تأیید کرده است. او گفت: ترامپ بهترین چیزی است که تاکنون برای سی‌بی‌اس اتفاق افتاده است. رسانه‌ها نوعی کسب‌و‌کارند. کسب‌وکار آنها حمایت از تغییر سیاسی رادیکال و پیشبرد آن نیست. آنها می‌خواهند پول دربیاورند و درصدد حفظ وضع موجودند. همان چیزی که دونالد ترامپ هم به دنبالش است. جالب است. ترامپ جوری با انتخابات برخورد می‌کند انگار دارد برنامه تلویزیونی‌اش را راه می‌اندازد.
‌ آیا پشت کمپین ترامپ و محبوبیت او نژادپرستی است؟
بی‌شک. نگاهی به تجزیه و تحلیل نظرسنجی‌ها بیندازید. رأی‌دهندگان به ترامپ، تا حدود زیادی نژادپرست هستند؛ اما فکر می‌کنم چیزهایی درباره ایالات متحده هست که به اندازه کافی شناخته نشده است؛ بنابراین مهم است به یاد بیاوریم تا سال ١٩٤٥، ایالات متحده به لحاظ فرهنگی عقب افتاده بود و بخشی از دنیای مدرن نبود… بنابراین، بخش زیادی از کشور هنوز به سنت‌ها چسبیده‌اند. نگاهی به آمارها بیندازید. هیچ‌چیز در جهان مثل تعصب مذهبی نیست. یکی از مشکلات جذب مردم به مسئله گرم‌شدن کره زمین این است که ٤٠ درصد مردم فکر می‌کنند عیسی مسیح در سال ٢٠٥٠ بازمی‌گردد، بنابراین دیگر چه کسی به این موضوع اهمیت می‌دهد.
فکر می‌کنم پدیده ترامپ هم تا حدود زیادی همین‌طور است. نیویورک‌تایمز مطلبی منتشر کرده بود که به‌نوعی جالب است… این مطلب درباره زوجی فوق‌العاده مذهبی است که کلیسای کوچکی پشت خانه خود دارند… یک زوج همجنس‌گرا می‌خواستند در آن کلیسا ازدواج کنند و آنها این مسئله را نمی‌پذیرفتند اما قانون آنها را مجبور به پذیرفتن این امر می‌کند. برای آنها این موضوع به معنای ازهم‌پاشیدن کل جهان است. همه جهان آنها از هم می‌پاشد و آنها در جهان مسیحی قرن نوزدهم زندگی می‌کنند که چنین چیزهایی وجود نداشت و حالا ناگهان آنها در جهانی هستند که مجبورند زوج‌های همجنس‌گرا را بپذیرند. تقریبا مطمئن هستم آنها به ترامپ رأی می‌دهند.
‌ دانیل فالکون: می‌توانید اشاره کنید که وضعیت فعلی آمریکا چه فرقی با وضعیت کنونی اروپا دارد؟
درحال‌حاضر بریتانیا با سیاست‌های اقتصادی‌ای که بسیار بدتر از مدل آمریکاست، در حال نابودی خود است. از این جهت، آمریکا مترقی به نظر می‌رسد. اروپا بدتر است. اکنون ترویکا دموکراسی اروپا را به کل تضعیف کرده و تصمیم‌گیری‌ها در دست بوروکرات‌های بلژیکی است که تحت نفوذ بانک‌های شمالی هستند (آنها از دولت- ملت دور شده‌اند، مدلی که دست کم مردم در آن تا حدودی حق اظهارنظر داشتند). این موضوع بسیار هولناک است. وقتی می‌بینم برخی از احزاب نئونازی در اتریش دست برتر را دارند و در آلمان قدرت را به دست گرفته‌اند، به خودم می‌لرزم.
‌ سائول آیزاکسون: جایی در جهان هست که به برقراری دموکراسی در آن امید داشته باشید؟
امکان‌های برجسته‌ای در ایالات متحده هست. تقریبا همه‌جا چیزی هست. اینکه تا کجا پیش خواهد رفت، بسته به ماست. مثل پدیده سندرز که کاملا غیرمنتظره بود. لااقل من انتظارش را نداشتم و می‌تواند پیامدهای خوبی داشته باشد. این حاکی از آن است که فعالیت سیاسی دهه‌های اخیر هنوز حضور دارد. فقط باید سازماندهی‌اش کرد و به گمانم از دل کمپین سندرز شاهد پیشرفت‌های جذابی خواهیم بود، مثل جنبشی که حامیان سندرز راه انداخته‌اند تا یک کنگره مترقی انتخاب شود و چیزهای دیگری از این دست. اینها فرصت‌هایی است که سبزها هرگز از آن بهره نبرده‌اند. سبزها هرگز نکوشیده‌اند یک جنبش سیاسی بدیل باشند. این اشتباه جیل استاین و دیگران است. به‌همین‌دلیل هیچ فردی از حزب سبز در قوه ‌مقننه یا شورای شهر یا شورای مدارس حضور ندارد. سبزها فقط هر چهار سال یک‌بار خود را آفتابی می‌کنند. ولی امروز برخی حامیان سندرز می‌کوشند اوضاع را عوض کنند.
منبع: truth-out

ترجمه: سودابه رخش

Continue Reading

Previous: العبادی: با دمشق برای کنترل مرزها همکاری می‌کنیم/ ترکیه توجیهی برای حضور در عراق ندارد
Next: سرنوشت دنیا و تمدن آن درگرو جنگ های تحمیلی ناتو – اسدالله کشتمند
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved