«لایحه و کمیته و صورتجلسه یا آمارهای غیرواقعی به چه دردمان میخورد، «دستاورد» یعنی اینکه سفرهی منِ کارگر پُر شود و بتوانم حداقل ماهی یک کیلو گوشت بخرم؛ دستاورد یعنی من دیگر شرمنده فرزندانم نباشم…..».
به گزارش خبرنگار ایلنا، کارگر شهرداریست، حقوقبگیر است اما یک حقوق بسیار حداقلی در شهری مانند زاهدان که محرومیت گسترده، رنج معاش را چند برابر کرده است؛ این کارگر که پدر چند فررزند است، از سه سال سفرهی بدون گوشت قرمز خبر میدهد؛ او میگوید: «در این سالها، از همه چیز میزدیم تا کرایه خانه بدهیم؛ ما از سفرهها کم کردیم، کرایه خانه زیاد شد، ما گوشت نخریدیم، نان و شیر و تخم مرغ هم گران شد……».
این کارگر در پاسخ به این سوال که «در سالهای اخیر وضع زندگیات چقدر تغییر کرد، وقتی به گذشته نگاه میکنی چه میبینی» میگوید: هر سال بدتر از سال قبل، سالها پیش میشد یک چیزهایی خرید، حالا کفگیر ما کامل به ته دیگ خورده؛ من شرمنده فرزندانم هستم……
این «شرمندگی» یک درد همگانیست، یک عذاب مشترک؛ کارگر دیگری از شرکتیهای پتروشیمی چوار ایلام که با وجود چهار سال سابقه کار در یک کارگاه ثابت همچنان روزمزدی کار میکند و از حداقلهای ساده قانون از جمله طرح طبقهبندی مشاغل محروم است، از گرانیهای سالهای اخیر انتقادات مشابهی دارد: «در این چند سال اخیر همه چیز گران شد و زندگی ما پسرفت کرد….. از همه چیز جاماندیم و امروز به جایی رسیدهایم که دیگر صورتمان با سیلی هم سرخ نمیشود……». در این واحد پتروشیمی در یکی دو سال اخیر، حداقل سه کارگر از فرط استیصال و فقر، خودکشی کردهاند.
خودکشی کارگران آنهم در صنعت نفت، سودآورترین و پرسابقهترین صنعت کشور، معنای روشنی دارد: کارگران را گروه گروه در ایستگاههای مختلف از قطار رفاه و زندگی آسوده پیاده کردهاند اما در عوض، نزدیکان به بلوکهای قدرت، دلّالان، پیمانکاران، واسطهها و همهی آنهایی که «وصل» بودهاند، روز به روز بیشتر در ثروتهای بادآورده غلت زدهاند، یک درصدیها همه چیز را قبضه کردهاند…
حشمتالله سلیمانی، که در پارس جنوبی مشغول به کار است، به عنوان فعال صنفی کارگران ارکان ثالث نفت و گاز میگوید: شوربختانه کارگران متخصص به دلیل شرایط بد معیشتی مهاجرت میکنند؛ وقتی میبینند دستمزد و شرایط کار در کشورهای منطقه چقدر بالاتر است و رفاه خانوادههایشان با مهاجرت تامین میشود، درنگ نمیکنند؛ به محض اینکه فرصتی فراهم میشود میروند….
او معتقد است «کارگران نفت، گردانندگان مهمترین صنعت کشور، باید زندگی خوبی داشته باشند، دستمزد مناسب بگیرند…». واقعیت این است که همهی کارگران باید زندگی خوبی داشته باشند، باید سال به سال زندگی و دستمزدشان درمسیر بهبود باشد نه اینکه پسرفت کنیم و همیشه در حسرت سالها و دهههای گذشته باشیم…..
«حسرت برای گذشته» احساس مشترکیست که همهی کارگران بلااستثنا بارها آن را تجربه کردهاند؛ همان احساسی که کارگر شهرداری زاهدان را بر آن میدارد با لبخندی تلخ بگوید «قبلاً میتوانستیم گاهی گوشت بخریم حالا سالهاست که رنگ گوشت قرمز را ندیدهایم مگر اینکه عید قربان باشد و برایمان نذری بیاورند….».
این احساس تاسف، اصلاً عجیب نیست وقتی در نظر میگیریم براساس محاسبات انجام شده، در سه سال اخیر، از مرداد ۱۴۰۰ تا تیر ماه ۱۴۰۳، قیمت کالاهای اساسی به طور میانگین چیزی حدود ۲۲۰ درصد افزایش یافته است. در برخی کالاها این رشد تا کانال ۵۰۰ درصد نیز رسیده است. برای نمونه انواع گوشت قرمز در این بازه سه ساله، بیش از ۳۰۰ درصد افزایش قیمت را تجربه کردهاند، برخی از کالاهای این گروه نزدیک به ۴۰۰ درصد گران شدهاند؛ گوشت مرغ و تخم مرغ نیز در همین بازه زمانی بیش از ۱۷۰ درصد گران شده اند. روغن مایع به عنوان یک کالای ساده، در این سه سال بیش از ۲۵۰ درصد گران شده است….
رشد حداقل ۲۲۰ درصدی سبد خوراکی، در کنار رشد بیش از ۳۰۰ درصدی هزینههای مسکن و کرایه خانه و گرانی بیش از ۲۰۰ درصدی حمل و نقل، که همه اینها فقط در عرض سه سال اتفاق افتاده، نتیجه ای جز پسرفت شدید طبقهی کارگر ندارد و این در حالیست که در همین بازه زمانی، نرخ افزایش تجمیعی حداقل دستمزد کارگران فقط ۱۱۹.۷ درصد بوده است، ۵۷.۴ درصد در سال ۱۴۰۱، در سال ۱۴۰۲ فقط ۲۷ درصد و در نهایت در سال ۱۴۰۳ برابر با ۳۵.۳ درصد.
با این اعداد و ارقام، عملکرد سه ساله دولت در حوزه معیشت کارگران واضح و مشخص است و هیچ ابهامی باقی نمیماند؛ وقت سبد خوراکیها در این سه سال لااقل ۲۲۰ درصد رشد داشته است اما حداقل دستمزد فقط ۱۱۹.۷ درصد افزایش داشته است، یعنی کارگران در کمترین حالت، ۱۰۰ درصد عقبماندگی معیشتی دارند؛ این عقبماندگی فقط مربوط به سبد خوراکیهای خانوار است و گواه روشنی بر این حقیقت مسلم است که سبد غذایی کارگران در سه سال اخیر به شدت خالی شده است.
برای تبیین عملکرد دولت و به طور مشخص وزارت کار، هیچ سند و مدرکی بهتر از این دادهها و اعداد نمیتوان یافت؛ وقتی کارگران در تامین سادهترین نیازمندیهای خود براساس قاعده هرم مازلو که یک سفره بسیار حداقلی ست، ناتوانتر از همیشه شدهاند، دولت چطور میتواند ادعای گام برداشتن در مسیر بهبود معیشت طبقهی کارگر داشته باشد؟ باید گفت، آفتاب آمد دلیل آفتاب….
در چنین شرایطیست که در روزهای ابتدای تیرماه، معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در تشریح دستاوردهای دولت سیزدهم در حوزه روابط کار به مواردی از جنس آمارسازی، مثل تدوین لایحه اصلاح قانون کار یا افزایش کمّی کمیتههای حفاظت فنی اشاره میکند؛ او هیچ اشارهای به پسرفت شدید وضع معیشتی کارگران و عقبماندگی سنگین دستمزد از سبد هزینهها ندارد ولی مدعیست که بی بروبرگرد ما «دستاورد» داشتهایم. کارگر پتروشیمی چوار در مورد این ادعاها میگوید: «لایحه و کمیته و صورتجلسه یا آمارهای غیرواقعی به چه دردمان میخورد، «دستاورد» یعنی اینکه سفرهی منِ کارگر پُر شود و بتوانم حداقل ماهی یک کیلو گوشت بخرم؛ دستاورد یعنی من دیگر شرمنده فرزندانم نباشم…..».
گزارش: نسرین هزاره مقدم