شما در این تصویر چه میبینید؟ بازپرس و قاضی، فساد دیده اند و اما من در این تصویر شکوه می بینم. این تصویر ماهور احمدی، دختر احمدرضا احمدی، شاعر و نویسنده ای است که چندی پیش فوت شد. تابوت پدر را بر دوشش می بینیم. این گرفتن تابوت بر دوشهای زنان، خود نشانه ای از مبارزه علیه رویت ناپذیری زنان است، رویت ناپذیری که حتی هنگام سوگواری هم داد میزند.
تصویرها روایتگر تغییرات اجتماعی اند و زنی که تابوت پدر را بر دوش گرفته، پشت جمعیت مردان و موجود درجه دو نیست،خود در اول صف سوگواری است. احتمالا دیده اید زنان حتی در اعلامیه های فوت،تصویر ندارند. آنها را فرزندان پدر و خواهران برادر می دانند. در همین مراسم ها و آیین ها که به تعریف جان دیویی عناصری از زبان هستند چرا که به ما پیام میدهند،حذف زن را میبینیم. اگر قرار هم باشد زن دیده شود بعد از مرد. حتی در بسیاری از شهرهای کوچک،مجلس مردانه در مسجدی بزرگ است و مجلس زنانه در منزل شاید محقر متوفی. و این باز هم نشانه ای است از دیده شدن زن به مثابه موجود دسته دوم.
تصویر گرفتن تابوت پدر و همراهی آن در قعر خاکها به پاس یک عمر زحمت از سوی یک زن خود راهی است به سوی فروریختن دیوار تبعیض از طریق انقلاب در ساختارها. برای همین قوه قضاییه شاکی است از حمل تابوت پدر. چرا که بازپرس و قاضی در نظام جمهوری اسلامی باید از حذف زن و دیده نشدنش پاسداری کنند و شهروند مدرن هم از هر فرصتی برای در هم شکستن این نظم تحمیلی ظالمانه استفاده می کند. تصاویر زنانی که تابوت نزدیکان خود را بر دوش میگیرند و جلوتر از مردان در مراسم سوگواری رویت پذیر میشوند تکثیر شده. این تکثیر خود نشانه ای است از انقلاب اجتماعی که فرهنگ مردسالار را هدف قرار داده و نظام سیاسی ایران هم تقویت کننده این فرهنگ است.
وقتی این تصویر و مشابه آنرا میبینم، یاد همان نظریه «میشل دو سرتو» می افتم که نشان میدهد چگونه زندگی روزانه میتواند در خدمت دور زدن هنجارها و قوانین ظالمانه باشد. به نظرم کاری که زنان ایرانی در مراسم ها آیین ها و زندگی روزانه می کنند، افتادن به جان ستونهای استبداد دینی از درون است. مانند موریانه آنقدر این ستونها را جویده اند که لرزان شده اند و کیفرخواستهایی از این دست، طرحهایی مانند خارج کردن سه میلیون جریمه از حساب زنانبی حجاب،…همه در تداوم یک خشم ناشی از استیصال است. خواستند جامعه ای را یکدست کنند اما رنگارنگی جامعه در مناسبتهای مختلف در قالب نافرمانی مدنی رویت پذیر میشود برای همین حاکم،خشمگین و مستأصل از یک نیروی سراسری است که از خانه تا خیابان تکثیر شده.