زندگی او در دستان توست!
“پنجاه سال پیش وقتی برای نخستین بار به عنوان یک مادر جوان اولین بچه ام را به دنیا آوردم، فکر کردم دردی بزرگتر از این وجود ندارد، اما این درد را خیلی زود فراموش کردم وقتی پسر کوچولوی زیبایم را در آغوش گرفتم. اسمش رو گذاشتم جولیان.
حالا می فهمم که من اشتباه می کردم؛ درد بزرگتری هم وجود دارد.
درد بی وقفه مادر یک خبرنگار برنده جایزه که شهامت نشر حقایق در مورد جنایات و فساد های سطح بالای حکومتی را داشت.
درد دیدن پسرم که سعی کرد حقایق مهم را فاش کند، ولی در سطح جهان چهره اش با سیاه نمایی خدشه دار شد.
درد دیدن پسرم که جانش را برای افشای بی عدالتی به خطر انداخت و بارها و بارها از حق محاکمه عادلانه محروم شد.
درد تماشای پسر سالمی که حالش به مرور بدتر می شود چون طی سال ها و سال های حبس از مراقبت های پزشکی و بهداشتی مناسب محروم بود.
عذاب کشیدن به خاطر دیدن پسرم که تحت شکنجه روانی بیرحمانهای قرار میگیرد تا روح با عظمت او را بشکنند.
کابوس دائمی استرداد او به آمریکا و سپس بازمانده ی روزهایش را زنده به گور شدن در انزوای کامل.
ترس دائمی از اینکه سیا بتواند نقشه هایش برای قتل او را عملی کند.
در موجی از غم فرو رفتم وقتی دیدم که بدن شکننده اش خسته از یک سکته مغزی کوچک در آخرین جلسه دادگاه به دلیل استرس مزمن در هم شکست.
خیلی از مردم دچار تروما شدند وقتی دیدند چگونه یک ابرقدرت انتقام جو منابع نامحدودش را به کار می گیرد تا یک فرد بی دفاع را مرعوب سازد و نابود کند.
می خواهم از همه شهروندان شریف و دلسوز که در سطح جهانی علیه آزار و اذیت سیاسی وحشیانه ای که جولیان متحمل شد اعتراض کردند، تشکر کنم.
لطفا همچنان به اعتراض علیه سیاستمداران خود ادامه دهید تا این تنها چیزی باشد که آنها می شنوند.
زندگی او در دستان توست!
کریستین آن آسانژ
منبع مجله سیاسی خبری هنری