یکی از مراکز تاکنون سه ارجاع کودکآزاری جنسی داشته که یک مورد آن دختری بوده که از هشت سالگی تا ١٧ سالگی توسط دایی خود مورد آزار قرار میگرفته. مدیرعامل جمعیت میگوید: امکان معاینه جسمی نداریم چرا که برخلاف حقوق کودک است و اضطراب را در کودکان افزایش میدهد….
معلم، که خانم داوطلب جوان و شیکپوشی است، با تبلت از دانشآموزان و هدیههایشان فیلم میگیرد. اینجا خانه مهر کودکان کار و خیابان در آقتپه کرج است؛ جایی که ٢١٠ دختر و پسر ایرانی و افغان بازمانده از تحصیل به مدرسه میروند. انجمن حامیان کودکان کار و خیابان دو خانه مهر دیگر هم در حصارک و سرآسیاب دارد. کودکان این مراکز دستهبندی میشوند؛ قبرشورها، زبالهگردها و باقی کودکان کار. اینجا کارکردن عار نیست. در سرآسیاب ٦٥ درصد دانشآموزان زبالهگردند که در این میان ١٠ درصد دختر هستند، در حصارک اغلب قبرشورند. مدیر خانه مهر آقتپه میگوید: بعد از مدتی بچهها به خاطر آموزشهایی که میبینند، کارشان را عوض میکنند، مثلا زبالهگردی را کنار میگذارند و میروند در صافکاری مشغول به کار میشوند.
محله آقتپه جزء محلههای آسیبخیز کرج است. واقعشدن در کنار زندان قزلحصار باعث شده خانوادههای زندانیان از اقصینقاط ایران به اینجا بیایند و در این سکونتگاه غیررسمی سکنا گزینند و این به سیکل آسیبزای این سکونتگاه غیررسمی دامن زده است. انجمن روزی هزارو ٦٠٠ تومان برای ٧٠٠ دانشآموز بازمانده از تحصیل تحت پوششاش هزینه میکند. کودکان در حداقل زمان ممکن درس میخوانند تا مانع کارکردنشان نشود، غذای گرم میخورند و پوشاک و مواد شوینده میگیرند و… .روز اولی که انجمن در ١٠ سال پیش آغاز به کار کرد، خانه مهر با رهن دومیلیونی ایجاد شد و کف آن موکت شد و کودکان از سطح خیابانهای اطراف جمعآوری شدند تا حالا که انجمن سه خانه مهر، سه کارگاه فنی – حرفهای و کارگاهها و کلاسهای مهارتآموزی برای مادران دایر کرده است.
خانه مهر سرآسیاب، آپارتمان پنجطبقهای است با متراژ کوچک. در هر طبقه یک پاگرد کوچک است و سه کلاس درس. دانشآموزان دختر و پسر شلوغ و پرسروصدا و پر از شوق کودکانه روز معلم به اینسو و آنسو میدوند. بعد از دوسال دوندگی، مسئولان انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان توانستهاند از سازمان فنی و حرفهای کرج مجوزهای راهاندازی سه رشته را بگیرند؛ جوشکاری، قطعهسازی و تعمیر موبایل. در هر رشته ١٢ هنرجو جذب شده و کارگاه راه افتاده است. عارف، مدیرعامل انجمن، میگوید: طبق قوانین نمیتوانستیم حرفهآموز افغان یا ایرانی فاقد شناسنامه جذب کنیم و سن حرفهآموزان هم باید ١٦ سال به بالا باشد و این کار ما را سخت کرد چرا که بچههای اینسنی این منطقه وارد کارهای پرسودتر میشوند. بالاخره بعد از فراخوان در منطقه، نامهنگاری با کمیته امداد، بهزیستی و کانون اصلاح و تربیت توانستیم هنرجویان را جذب کنیم و کارگاه راه بیفتد. کنار کارگاه حرفهآموزی نوجوانان، کارگاه حرفهآموزی زنان و مادران است، در رشتههای بافتنی، آرایشگری و قالیبافی. زنان اغلب سرپرست خانوارند، با خانوادههای پرجمعیت و همسران بیکار. در سه دوره از کلاسها، به زنان گواهی فنی- حرفهای داده میشود. مدیرعامل جمعیت میگوید: اغلب بچههای اینجا سوءتغذیه داشتند. ما مشاور تغذیه آوردیم و برای مادران کلاس گذاشتیم تا یاد بگیرند مثلا با سههزار تومان چه غذایی برای بچههایشان بپزند و در انتهای دوره، مسابقه آشپزی برگزار کردیم و به مادران جایزه دادیم تا برای شرکت در کلاسها تشویق شوند. در کنار کارگاهها، به مادران آموزشهای مهارت فرزندآوری و فرزندپروری و آموزش بهداشت جنسی و… داده میشود. او میگوید: ٦٠ درصد از دانشآموزان، کودکان افغاناند یا فرزندان حاصل از ازدواج مادران ایرانی با مردان افغان یا ایرانیان بدون شناسنامه، آن دسته از بچهها هم که افغاناند و اقامت دارند، به خاطر شهریه آموزشوپرورش نمیتوانند به مدارس عادی بروند. لباسهای بچههای مدرسه اتوکشیده و تمیز و مرتب است. یونیفرمها را جمعیت میان بچهها توزیع میکند به علاوه لباس زمستانی. کلاسها هرکدام ١٠ تایی نیمکت دارند و دیوارها با کارهای دستی دانشآموزان تزئین شدهاند. وقتی درباره شیوع کودکآزاری در میان بچهها میپرسم، خانم پوری، مدیرخانه مهر سرآسیاب، میگوید: ما در جلسهای از مادران پرسیدیم که چندنفر از آنها کودکان را کتک میزنند؟ تمام آنها کودکان را تنبیه بدنی میکردند، نرخ کودکآزاری جسمی در اینجا صددرصد است. برخی از مادران هم میگفتند که برای اینکه پدران کودکان را تنبیه نکنند، آنها اقدام به تنبیه بدنی میکنند. یکی از مراکز تاکنون سه ارجاع کودکآزاری جنسی داشته که یک مورد آن دختری بوده که از هشت سالگی تا ١٧ سالگی توسط دایی خود مورد آزار قرار میگرفته. مدیرعامل جمعیت میگوید: امکان معاینه جسمی نداریم چرا که برخلاف حقوق کودک است و اضطراب را در کودکان افزایش میدهد. اما در جلسات خوداظهاری معمولا بعد از ١٥، ١٦ جلسه عمومی بچهها دست به خودافشایی میزنند و بهعنوانمثال به عنوان تجربه دوستشان دربارهاش سخن میگویند ضمن اینکه کودکآزاری جنسی در پسران بسیار بالاتر است چراکه بیشتر در معرضش هستند. بهعنوانمثال یکی از پسران توسط دوستش، که از او بزرگتر بود، در خیابان بارها مورد کودکآزاری جنسی قرار گرفته بود. معارف تأکید میکند که در سه مرحله، آموزش عمومی، زدودن بار گناه و آموزش برای ارجاع و بیانکردن این کار را انجام میدهند. مدیر خانه مهر سرآسیاب از دختری یاد میکند که پدرش به او برق وصل میکرد و آنها پدر را با کمک کمیساریا به کمپ اجباری درمان اعتیاد فرستادند و دختر را به همراه خانواده مادریاش به افغانستان بازگرداندند تا دیگر دست پدر به او نرسد. او از تجربه مواجههاش با کودکی ایرانی میگوید که میگفت افغان است تا از دریافت خدمات محروم نشود چرا که شناسنامه نداشت و میترسید اگر بگوید ایرانی است، باز هم از دریافت خدمات محروم شود.
معارف از یکسال دوندگیشان برای گرفتن شناسنامه هفت کودک ایرانی میگوید و ضعف قوانین، از مادرانی که بهخاطر کارتنخوابی مدارکشان را گم کردهاند، از ازدواجهای بهثبترسمینرسیده، از جد پدری که برای سربازینرفتن برای پسرش شناسنامه نگرفته و این معضل گریبان سه نسل را گرفته و از مردان ایرانی که به خاطر شناسنامهنداشتن با زنان افغان ازدواج میکنند. از تجربه تلاش برای گرفتن شناسنامه کودک ١٢ ساله ایرانی میگوید و اینکه در نهایت به آنها گفتهاند چون ازدواج ثبت نشده، مادر باید حد بخورد و کودک راضی به حدخوردن مادر نشده و بیشناسنامه مانده. او مهمترین مشکل کودکان بیشناسنامه را ضعف قوانین و نداشتن پروسه معلوم بهخصوص درباره کودکان بدون قیم میداند. مدیرعامل انجمن درباره هدف انجمن میگوید: هدف نهایی ما حفظ شأن و کرامت انسانی کودکان کار و خیابان است، اینکه مردم توجیه شوند که به این کودکان نه ترحم کنند و نه توهین، بلکه توجه کنند. مثلا اگر کودکی چیزی میفروشد، از او بخواهند برایشان شعری بخواند و در ازای خواندن آن شعر به او خوراکی بدهند. ما نه توصیه به دادن پول و خرید از کودکان کار میکنیم، نه توصیه به نخریدن، اما تأکید میکنیم که به شأن انسانی کودکان کار احترام بگذارند.
او با اشاره به همکاری ١٨٠ نیروی داوطلب با انجمن میگوید: ما با کمبود نیروی انسانی مواجهیم و دست داوطلبان در هر رده تحصیلی و تخصصی را به گرمی میفشاریم. از دیگر فعالیتهای انجمن، برگزاری اردوهای پاکسازی و جمعآوری است. کودکان در کنار داوطلبان اقدام به جمعآوری زباله میکنند و به این ترتیب از کار زبالهگردی خجالت نمیکشند. خانم تهرانی، مدیرخانه مهر حصارک پوری، از کودکان زبالهگردی میگوید که از اظهارکردن کارشان خجالت میکشیدند و بعد از اردوها، دیگر قبح و بدی کارشان برایشان ریخته است.