سپیده رشنو، فعال مدنی مخالف حجاب اجباری حکومت اسلامی در واکنش به بازداشت مجدد توماج صالحی ضمن شرح مشقات بازجویی و حبس و با ستایش روحیه مقاومت و حقطلبی این هنرمند آزادیخواه نوشت:
آن لحظه که همه کفزدنها، همهٔ روی شانه زدنها و همهٔ لبخندها تمام میشود، آن لحظه که قهرمان در روز سوم، سیام یا سیصدم انزوایِ انفرادی تنها زانوانش را در بغل دارد، آن شبی که برای هزارمین بار دلش خیابان، آسمان و آغوشِ آشنایی را میخواهد، آن لحظه که مهلتِ تماس تمام میشود، خداحافظیِ شنیده نشدهاش به تلفنِ زندان میماسد و عزیزش «خداحافظ» را نمیشنود، آن لحظهی بعد از هزار خاکریز، قهرمان همیشه با یک سؤال تنهاست: «ارزشش را داشت؟»
اما میبیند که نمیتوانسته خودش نباشد. نمیتوانسته چشمانش را روی ستم، روی رنج و فقر آدمها و اسارتشان ببندد. در خطِ مقدم ایستاده تا دلِ آدمهای پشت سرش را گرم کند برای یک قدم جلو آمدن. میبیند که با همهی رنجوری و همهٔ انزوا، جوابی برای سؤالش ندارد اما میداند که هیچ اشتباهی نکرده. او تنها رؤیا داشته؛ «رؤیای ساختنِ یک ایرانِ خفن و خوب»
توماج، کاش صدایی در گوشت زمزمه کند که این بار هم تنها نیستی. قدرت همیشه با مردم است و مردم شرافت را تنها نمیگذارند. مردمی که دستهگلِ سپیدِ تو، رویِ سپیدِ تو را دیدند و قدرتِ ایستادن کنار یکدیگر را باور کردند. رؤیا و زندگی در تو ادامه دارد که تو در اسارت هم به بند کشیدنی نیستی. تو آزادی. تو وحشیانه آزادی.