حکومتهای استبدادی در راستای استیلای خود بر جامعه و نهادینه کردن روزافزون تکصدایی، با استفاده از ابزار سانسور به حذف کلمات، نقطهچین کردن سطرها، بستن روزنامهها، ممانعت از نشر کتابها و گونههای مختلف موسیقی، ممیزیِ فیلمها، ممنوعیت آموزش زبان مادری، به زندان افکندن روشنفکران دگراندیش، به شکلی برنامهریزی شده به جنایت و حذف فیزیکی هنرمندان و نویسندگان روی میآورند. کاردآجین کردنِ جنایتکارانهی حمید حاجیزاده و فرزند ۹ سالهاش کارون در ۳۱ شهریور ۱۳۷۷، نمونهای هولناک از اِعمال سانسور و آزادیکُشیِ سیستماتیک است.
با این همه عاملان سانسور غرقه در توهمات ارتجاعیِ خود درنمییابند که اندیشههای گوناگون بشری را هرگز نمیتوان با حصر و تحدید و قتل، به بند کشید یا از میان بُرد.
حمید حاجیزاده با تخلص «سحر» زادهی سال ۱۳۲۹ در روستای بزنجانِ شهرستان بافت است.
حاجیزاده از همان کودکی استعداد هنری و ادبی خود را نمایان ساخت. او دانشآموختهی رشتهی ادبیات و زبان فارسی از دانشگاه ملی کرمان بود و پس از انقلاب به آموزگاریِ دانشآموزان کرمان مشغول شد.
حاجیزاده در مقام شاعر، پژوهشگر و معلم با نگاه جسورانهی خود در قبالِ معضلات و مشکلات اجتماعی و فرهنگی جامعهی ایران، همواره مواضعی انتقادی داشت، از همین رو در فعالیتهای فرهنگی، ادبی و شغلیِ خود بارها با تذکر و تبعید و تهدید روبهرو شده بود. بیست و پنج سال پیش مزدوران حکومت شبهنگام خود را به خانهی حمید حاجیزاده انداختند و با ۲۷ ضربهی چاقو بر تنِ این نویسنده و ۱۶ ضربه بر تن کارون ۹ ساله، برگ دیگری بر کارنامهی سیاه قتل دگراندیشان افزودند و یکی از خونینترین جنایتها را در سلسله قتلهای سیاسی زنجیرهای رقم زدند. اما خون نویسندگان دگراندیش، تا به امروز در رگ هر نویسندهی متعهد به آزادی میجوشد و نام درخشانشان چون نام حمید حاجیزاده تا جاودان در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ماندگار خواهد بود.
یاد حمید و کارون حاجیزاده گرامی باد.