🟥بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر به مناسبت سالگرد خیزش ژینا
۳۶۵ روز قبل، همین حوالی، میانههای تهران، دختری ۲۲ ساله، برآمده از قلب ایران، آرام آرام قدم بر زمین میگذاشت. قدمهای او رفتهرفته بلندتر شدند، صدای آن رفتهرفته به گوش میرسید. او را به زور وارد ماشین گشت ارشاد کردند، صدای قدمهایش بلندتر شد. او را به زور به خیابان منحوس وزرا بردند. او وارد آنجا شد و دیگر خارج نشد. کشته شد. سکوت؛ شوک؛ و انفجار. انفجارِ خشمی عمومی. خشمی برآمده از تاریخ و نه منحصر به امروز. برآمده از دیروزها که ظلم در آن پیوسته بر جان و دل مردم زخم میزد. زخمی که هم کُشت و هم قوی کرد. قدرتی که امروز همراه با نفرت شده است؛ نفرتی نهتنها برآمده از سالیان سال جور دوران، بلکه به پا خاسته از اتحاد، هشیاری و آگاهی از بازیهای سیاسی جمهوری اسلامی، که با خواستهای مشخص همراه است؛ “زن زندگی آزادی”.
امروز تمامی مردم، از کهنسال رنجِ این نظام کشیده تا جوان نسل زد، آگاه از خباثت نظام و هشیار به فتنه های آن، دستدردست هم و متحد، جلوی مأموران و آتش به اختیاران آن ایستادهاند، در خیابان، و در دانشگاه.دانشگاه؛ جایی که دانشجویانش نظام را به چالش میکشند و بدان افتخار میکنند، جایی که با جنبش دانشجویانش، برمیخیزد تا بربیندازد؛ نظامی را که “آزادی” را سرکوب میکند، “زندگی” را میگیرد و “زن” را در نگاه متحجرانۀ خود محبوس میکند.
زن؛
نمادی برای گذر؛ گذر از سنت، گذر از نگاهی مرتجعانه؛ نگاهی که در آن گویی زن تنها دنبالکنندۀ مرد است، وجودش وابسته به وجود او و تعریفش ذیل تعریف اوست.نگاهی که زن را سوژهای برای محافظت شدن توسط همسر و پدرش میداند و هدف او را چیزی جز زایش، مادری و همسری نمیداند.نگاهی کهنهپرستانه که حضور زن در خیابان برایش یک تابو و نشانهٔ بیغیرتیست.نگاهی که اجتماع مرد و زن را نمیفهمد و اگر حضور زنان در جایی پررنگ شود، گویی به معنای حذف مردان است. اما زنِ امروز -“این شهروند نافرمان”- از پیشقراولان مبارزه است، و در کنار مردان برای آزادی میکوشد.”زن” در زنزندگیآزادی برای گذر این نگاه است؛ گذری به سوی مدرنیته. گذری که نشان میدهد زن هویت مستقل انسانی دارد و به مویش نیست که زن است، به ویژگی زایشش نیست که زن است، به مرد و شوهر و پدرش نیست که زن است؛ زن، زن است.زن، زن است در تضاد با نگاه نظام، در تضاد با ایدئولوژیک فاسد، در رهایی از سرکوبی به درازای تاریخ، در رهایی از تحدیدات این نگاه، در رهایی از ارتجاع، و به دنبال حق، به دنبال آزادی و به دنبال “زندگی”.
زندگی؛
قطعهٔ گمشدهای نیست، جای آن مشخص است، زیر آن ریش و عبا، در دستان صاحبان قدرت پوچ. اما زندگی مشتی سکه نیست که در دست بماند و مخفی شود، زندگی آبی روان است که جاری میشود، رکود ندارد و نه اینان و نه پیش از اینها نتوانستند آن را از انسان بگیرند. زندگی سراسر صحنهٔ مبارزه است، مبارزهای که به امروز و دیروزهای نزدیک برنمیگردد، مبارزهایست به پهنای تاریخ. برای حداقلهای روزمره است؛ برای جزبهجز اقتصادی که آزادیهای انسان را سلب میکند و برای آزادیهای فردی.این مبارزه برآمده از یک خشم عمومیست و به دنبال یک تغییر است؛ تغییر از “آری” به “نه”، همان “آری” که حکومتی را به پا داشت تا سرکوب کند و زنده بماند و همان “نه” که جلوی تفکرات متحجرانۀ آن میایسنتد و روزبهروز هشیارتر میشود.مبارزهٔ امروز، برگرفته از اهدافیست برای زندگی، برای محیط زیست؛ برای مبارزه با تبعیض جنسیتی، فقر، فساد، گرانی، اقتصاد خراب و البته برای برابری؛ این جنبش، “قدرتِ بیقدرتان” است برای زندگی، و به هدف “آزادی”.
آزادی؛
حق گرفتنیست، دیرزمانیست که آزادی – این بدیهیترین خواستهٔ آدمی- در حصر نابخردان زمانه محبوس شده است و زیباییِ آن نهان از چشم آدمیست. حکومتی که این زیبایی را نهان کند و آن را تحت سیطرهٔ خود قرار دهد، محکوم به نابودیست، نظامی که دم از آزادی بزند و آن را گوشهای قرار دهد و هر از گاهی گلولهای بر آن زند و آزادیخواهان را به خون کشد؛ برای او به زودی “هر گلوله میشود یک مشت، بر دهان آنکس که زور گفت و کُشت”.ما قویاً جمهوری اسلامی و هر نوع حکومت پایهریزی شده بر اساس دین را نفی میکنیم چرا که ثابت شده است چگونه آزادی را سرکوب میکند. آزادی؛ دُرّی که مردم در تاریخ همواره به دنبال آن بودهاند و برایش جان دادهاند، رهاییای که سالیان سال است که سرکوب میشود، در مردادها و شهریورها، آبانها و دیها، آذرها و در هر نقطه از تقویم این نظام.
ما به پا خاستهایم و نخواهیم نشست تا دستیابی به آرمانها و آزادیهایمان، برای عدالت و برای پاسداری از میهن خود، برای حفظ یکپارچگی میهن. دموکراسی روشنترین آیندۀ ماست و دربرابر هر مفهومی که آن را نقض کند میایستیم.
برای زنزندگیآزادی.
🟥بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت به مناسبت سالگرد خیزش ژینا
میجنگیم! فریاد میزنیم! کشته میشویم! ما مبارزه را با سکوت آغاز کردیم اما با سکوت پایان نمیدهیم.
سال گذشته خون بیگناهی به زمین ریخته شد و کاسه صبر و تحملمان سر آمد، یک ایران برای دادخواهی مهسا به پاخاست. ایران، واژهایست که ما را به یکدیگر مرتبط میکند، چرا که جنس ظلمی که بر ما روا داشته شده به هم نزدیک است. قتل مهسا نیز، نماد ظلمی از جنس واپسگرایی و ارتجاع جمهوری اسلامی است.
«زن، زندگی، آزادی »، همه یک صدا فریاد زدند. این تنها یک شعار نبود. بازتاب شرایط سخت سالهای سرکوب بود. هر آنکس که توانست، مشتها را گره کرد و فریاد دادخواهی سر داد و به خیابان آمد. دانشجویان، فرزندان این ملت، خیابانها را تنها نگذاشتند و با مردم همراه شدند. مشعل اعتراضات از زنان به خیابان، از خیابان به دانشگاه و از دانشگاه به خیابان دست به دست میشد.
“جنبش دانشجویی همواره سهم مهمی در مبارزات علیه ستمگران داشته است. امروز سکوت ما به منزلهی ایستادگی در کنار ظالمان است.” این بخشی از بیانیه سال گذشته دانشجویان علم و صنعت بود. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در این مسیر با تجمع، شعار نویسی و تحریم کلاس دانشگاه را بیدار نگاه داشتیم و سکوت نکردیم. کنشهایی انجام دادیم و سرکوب را بی واکنش نگذاشتیم و پاسخ دادیم.
پاسخ دانشجو به تمام نیروهای تمامیت خواه «نه!» است. نه به ولایت فقیه، نه به سپاه و نهادهای شبه نظامی، نه به روحانیت و نهادهای استصوابی، نه به سلطنت، نه به مجاهدین خلق، نه به مرکزگرایی، نه به اعدام. نه به هر آنچه که آزادی را نقض کند، چه مستبد باشد و چه تمامیت خواه.
اما در هر نه که میگوییم یک آری نهفته است؛
آری بی چون و چرا به حقوق بشر
آری به اصل آزادی بیان و عقاید
آری به حق تعیین سرنوشت
آری به حق حیات
آری به حق اعتراض
آری به آزادی و رهایی زنان و اقلیت ها
آری به تکثر فرهنگها
آری به استقلال دانشگاه
آری به جمهوریت و دموکراسی
آری به سکولاریسم
آری به حق تشکیل حزب و اتحادیه
آری به زن، آری به زندگی و آری به آزادی!
مبارزه ما، مبارزه یکی دو روزه نیست. مبارزه برای آزادی، مبارزهای در طول تاریخ است. هیچکس انقلاب را به ما تقدیم نمیکند. دشمن ما، حکومتی است که حقوق ما را بدون لحظهای شرم و درنگ پایمال میکند. حقوق بشر فقط کلمات روی کاغذ نیستند. آنها اصولی هستند که کرامت، برابری و آزادی ما را تضمین میکنند و غیرقابل مذاکره هستند. آنها بستری هستند که ما جوامع خود را بر آن بنا میکنیم. سال گذشته به خیابان آمدیم و گفتیم «ما جمهوری اسلامی را نمیخواهیم، ما زندگی بهتری را برای خود متصوریم» و امروز میگویم تا زمانی که دشمن را به زبالهدان تاریخ نفرستیم، مبارزه پا برجاست!
🟥بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه بهشتی
در آستانه اولین سالگرد قتل ژینا (مهسا) امینی و آغاز خیزش امید آفرین زن، زندگی، آزادی
به نام زن
به نام زندگی
به یاد آرید آن چه که بر ما گذشت.
بیش از چهار دهه است که حکومت جمهوری اسلامی وطن را به ورطه نابودی کشانده، انواع خشونت سیستماتیک و ستم جنسیتی را علیه زنان اعمال میکند، روز به روز به دامنه آن میافزاید و هرگونه اعتراض به عملکرد ویرانگر خود را سرکوب میکند.
در پایان شهریور ماه سال ۱۴۰۱، پس از به قتل رساندن ژینا (مهسا) امینی، مردم ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی» اعتراضات گستردهای را علیه حجاب اجباری، ستم طبقاتی، سرکوب اقوام، فقر، فساد، استبداد دینی و نقض حقوق آشکار خود برپا کردند. کارگر، معلم و دانشجو دست در دست هم جنگیدند.
زنانمان علیه ستم تاریخیای که بر آنها شده بود با شجاعتی بینظیر ایستادند. در پی این اعتراضات بیسابقه، صدها نفر پیر، جوان و کودک توسط نیروهای نظامی و امنیتی، کشته، مجروح و یا ربوده شدند. هزاران نفر بازداشت و روانه زندانها گشتند و انواع شکنجه و فشار روحی را متحمل شدند. در این میانه خونین، معترضان بیگناه طی دادرسی ناعادلانه و با شکنجه و اخذ اعتراف اجباری به اعدام محکوم و جان خویش را نثار آزادی و برابری کردند.
در دانشگاه نیز همانند خیابان فریاد آزادیخواهی طنین انداز شد. دانشجویان سنت دیرینه خود در مبارزه با استبداد و نابرابری را سرلوحه خود قرار دادند. زندان، تصفیه اساتید، ضرب و شتم در محیط دانشگاه و احکام انضباطی سنگین مانع از همراهی دانشگاه با جنبش مردمی نشد. فریاد شعار «قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان» دانشگاه را بر پیمانی که با خیابان بسته بود استوارتر از همیشه ساخت.
امروز در آستانه سالروز این جنایت با احضار گسترده دانشجویان، تصفیه دانشگاهها از اساتید آزادیخواه، دستگیری فعالان سیاسی و مدنی و سرکوب خانوادههای داغدار خیزش سال ۱۴۰۱ روبرو هستیم.
در جواب ندای آزادی و عدالتمان، تنها کشتار و دشمنی دیدهایم. ما اما هنوز زنده و حامی زندگی و مقاومت هستیم. در مسیری که شروع کردهایم، محکمتر از همیشه قدم بر میداریم. تنگتر شدن زنجیر ستم، فقر و سرکوب تنها ما را نسبت به آرمان خود مصممتر کرده است.
پس از گذشت یک سال از این جنایت، ما دانشجویان دانشگاه بهشتی (ملی)، همچون سایر هموطنانی که دل در گرو «آزادی» دارند، ضمن همدردی با خانوادههای جانباختگان خیزش مردمی، بار دیگر متحد و یکصدا ندای تظلم خواهی خود را سر خواهیم داد. فارغ از همهچیز متحد خواهیم بود.
اینجا از خودبیگانگی پایان مییابد. نام دانشگاه هفتاد سال است که در ایران با مقاومت و مبارزه گره خورده است؛ این بار نیز مستثنی نیست. کوتاه نخواهیم آمد. بار دیگر خیابان و دانشگاه را صحنه مبارزات خود خواهیم کرد. بار دیگر همصدایی با مردم را به نشستن در کلاس ترجیح خواهیم داد.
بار دیگر «نه» میگوییم. تا پایان شکاف قومیتی، ستم طبقاتی و استبداد دینی، تا رسیدن به دموکراسی، عدالت و برابری. ما ادامه داریم. مبارزه، زندگی ماست.
سرنگون باد سرکوب!
از کردستان تا سیستان
برای ژینا و نیکا
برای مهرشاد و کیان
برای آب، برای خون
برای زن و تن؛
برای زندگی
برای آزادی
برای فردا