«وقتی آگاهی به سراغت میآید، دیگر نمیتوانی بردهوار، ظلم و ستم را بپذیری، چگونه میتوان از کنار دستگیری و شکنجه و اعدام هزاران نفر آزادیخواه و برابری طلب گذشت؟»
این بخشی از نامه شاهرخ زمانی به دخترش است.
۲۲ شهریورماه سال ۱۳۹۴ پیکر بیجان او را در سلولش در زندان رجاییشهر کرج پیدا کردند.
او مردی بود از دیار قلعه بابک، کلیبر در آذربایجان شرقی، که در سال ۱۳۹۰ به اتهام تلاش برای «تشکیل سندیکای کارگران نقاش ساختمان و تشکیل گروهی به قصد برهمزدن امنیت ملی» به ۱۱ سال زندان محکوم شد.
شاهرخ زمانی در زندان، شکنجههای جسمی و روحی بسیاری را تحمل کرد. او نوشت: «مرا پس از دستگیری با سوءاستفاده از زندانیان دیگر بارها مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار دادند و مرا هر هفته به یک بند منتقل میکنند و مجبور به درگیری میکنند.»
به شاهرخ اجازه حضور در مراسم فوت مادرش و عروسی دخترش را ندادند.
یادش گرامی!