بهاره هدایت در متنی جدید به نگرانیها درباره اعتصاب غذایش پاسخ داده است. متن این نامه شرح زیر است:
نگران من نباشید؛ نگران ایران باشید
این اعتصاب برای من به مثابه تجدید عهدیست با وجدان عمومی ایرانیان برای آزادی، تجدید عهدیست با قیام مهسا در آستانه سالگردش، و سرخمکردنیست در برابر خانوادههای داغدار و خصوصا رنجوریشان از سرکوبهایی که این روزها متحمل شدهاند. و میدانم این اعتصاب واقعا ناچیز است در مقابل ناحقیقتهایی که اطراف ما را گرفتهاند و با زور و زنجیر حکومت تمامیتخواه میخواهند جای حقیقت را بگیرند. از دوستان و آشنایان مشفقی که طی این چند روز اظهار لطف و نگرانی کردهاند، سپاسگزارم اما همان طور که در متن دیگری آورده بودم، جان من، آزادیام، یا در بند بودنم آن وقتی برایم محل اعتناست که ذیل وجدان عمومی جامعه به تحقق اراده آن برای براندازی حکومت-حتی شده اندکی- بیفزاید.
نگران من نباشید؛ نگران ایران باشید. جمهوری اسلامی رفتنیست و رفتنش به کنش سیاسی اندیشیده و مبتنی بر وجدان وابسته است. چه آنکه هر روزی که به عمر این حکومت اضافه میشود، معادل کاستن از عمر این ملک و ملت است. میدانم در میدان سیاست، وجدان همه چیز را سامان نمیدهد اگر معطوف به کنش، پروژه یا برنامه سیاسی نباشد. اما در همین میدان، متوسل شدن به یک فضیلت اخلاقیِ بالادستی، گاهی در روند مبارزه لازم است. محض یادآوری، محض پافشاری و محض تجدید عهد میان مبارزین علیه تمامیتخواهی. تا به یاد بیاوریم اساسا چرا چنین مسیر پر خطر دشواری را برگزیدهایم. به علاوه وجدان حلقه ظریفی است میان پارههای متنوع اپوزیسیون تا اگر حتی همدیگر را نمیپسندند، در به رسمیتشناسی یکدیگر خود را موظف به تبعیت از وجدان عمومی جامعه بدانند.
همان وجدانی که در طول قیام مهسا(ژینا)، در یک سال گذشته واقعیت جاری در خیابانها را معنا میبخشید و همزمان از همه ستیزهای ناامیدکننده اپوزیسیون فراتر میرفت. این فراتر رفتن چنان واقعی و نیرومند بود که توانست تا ماهها بعد هم حتی بلوکهای متعارض اپوزیسیون را-تا حد چشمگیری- یکدل و همراه کند. ولی اپوزیسیون هنوز هموزنِ آن نیرویی را که از جامعه دریافت کرده بود، به او بازنگردانده است.
وجدان سیاسی همان طور که نزد مردم عادی سرچشمه اصیل قدرت و انگیزه برای مبارزه بوده است، و به آنها در عمل توان به رسمیتشناسی دیگریهای اطرافشان را بخشیده، میتواند نیروهای سیاسی حاضر در میدان براندازی را هم به ضرورت به رسمیتشناسیِ دیگری در این میدان، اذعان به نابسندگیها، و توجه بیشتر به مبانی اخلاقی کنش سیاسی متقاعد کند. اینها اندرزهای اخلاقی نیست، راهحل نهاییِ مشکلات پیچیده اپوزیسیون برانداز هم نیست، اما حتما از جمله نیازهای سیاسی ماست برای تحقق براندازی و نجات این سرزمین از منجلاب حکومت تمامیتخواه دینی باشد که ایران بماند و فروغ آزادی بر افقهایش بدمد.
بهاره هدایت
زندان اوین
۱۷ شهریور ۱۴۰۲