Skip to content
می 21, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • سرمایه‌داری انحصاری چه تک‌قطبی باشد چه چندقطبی، هنوز امپریالیسم است
  • نوار متحرک
  • ویژه اندیشهٔ نو

سرمایه‌داری انحصاری چه تک‌قطبی باشد چه چندقطبی، هنوز امپریالیسم است

بخشی از‏ نوشتهٔ گرگ گودلز، در وبلاگ ‏ZZ’s، ۱۶ مارس ۲۰۲۳ (۲۵ اسفند ۱۴۰۱)‏

ترجمهٔ حبیب مهرزاد – اختصاصی اندیشه نو

امپریالیسم [به معنای] ایجاد این یا آن دولت یا هر گروهی از دولت‌ها نیست. امپریالیسم محصول مرحلهٔ خاصی از بلوغ در توسعهٔ جهانی سرمایه، وضعی ذاتاً بین‌المللی، [و] یک کلّ تقسیم‌نشدنی است که فقط با توجه به تمام روابطش می‌توان آن را شناخت و هیچ ملتی به دلخواه نمی‌تواند از آن جدا و کنار بماند. فقط از این منظر است که می‌توان مسئلهٔ «دفاع ملی» را در جنگ کنونی [اشاره به جنگ جهانی اول] درست درک کرد. […در این جنگ] مطمئناً جنبهٔ ملی حفظ شده است، اما محتوای واقعی آن، عملکرد آن، به جایگاه کاملاً مخالف آن منحرف شده است. امروزه ملت چیزی نیست جز یک لفافه برای پوشاندن خواست‌های امپریالیستی، شعاری جنگی در رقابت‌های امپریالیستی، [و] آخرین دستاویز ایدئولوژیک که با آن می‌توان توده‌ها را متقاعد کرد که نقش گوشت دَمِ توپ را در جنگ‌های امپریالیستی بازی کنند.

(رُزا لوکزامبورگ، «بحران در سوسیال دموکراسی آلمان»، ۱۹۱۵، فصل هفتم. رزا لوکزامبورگ این جزوه را در زندان نوشت و با عنوان «جزوهٔ یونیوس» به یارانش رساند.)

طرز فکر و اندیشهٔ لوکزامبورگ و لنین، که در بحبوحهٔ اولین جنگ بزرگ و جهانی امپریالیسم شکل گرفت، امروزه، بیش از یک قرن بعد از آن سال‌ها، چه می‌تواند به ما بیاموزد؟‏

‏ایده‌هایی که لوکزامبورگ و لنین در زندان و در تبعید طرح کردند قطعاً سزاوار ملاحظه‌ای بیش از علاقه‌مندی صِرف به مطالعه و پژوهش است. هر دو آنها قاطعانه و محکم در برابر سیاست‌هایی ایستادند که کارگران را به مرگ و نابودی حتمی [در جنگ] می‌کشاند. اگر قرار باشد کارگران فداکاری کنند، بگذار برای رهایی از یوغ استبداد سرمایه باشد. یا، از نگاه لنین، بگذار در راه برچیدن یک حکومت ستمگر استعماری باشد.

‏هر دو از این موضوع بسیار نگران و پریشان‌خاطر بودند که چپ‌های آن زمان کار حزبی در خدمتِ کارگران و انترناسیونالیسم طبقهٔ کارگر را کنار گذاشتند تا جنگ امپریالیستی را، جنگ برای پیشبرد منافع بورژوازی کشورشان را، تأیید و حتی در آن شرکت کنند.

‏هیچ‌یک از آن دو به خود زحمت ندادند که در جریان آن جنگ امپریالیستی، بین دشمنان تمایزی قائل شوند. از دید لوکزامبورگ، مهم نبود که روسیهٔ تزاری برای «منافع سیاسی ملت» و «نه برای بسط اقتصادی سرمایه» می‌جنگید. روسیه در نظام امپریالیستی شرکت داشت و سزاوار حمایت کارگران نبود.

‏همچنین، برای لوکزامبورگ مهم نبود که بسیاری در آلمان معتقد بودند «توپ‌های آلمانی» روسیه را از شرّ تزار آزاد خواهد کرد. در عوض، او به ما یادآوری می‌کند که «در تاریخ جهان، هرگز چنین نشده است که پاداش طبقهٔ ستم‌دیده، در ازای خدمت به طبقات حاکم، رسیدن به حقوق سیاسی‌اش باشد.»

جنگ ‏‏امپریالیستی جنگی نیست که در آن کارگران مسائل را سبک-سنگین و مطرح کنند (آن طور که بورژوازی [آن ملت] بیان می‌کند)؛ جانب یک طرف را بگیرند؛ و بروند به جنگ و بمیرند.‏

در سه ‏‏دهه‌ای که از فروپاشی اتحاد شوروی می‌گذرد- مشابه با دورهٔ چهل سالهٔ قبل از جنگ جهانی اول که لنین به آن اشاره کرد- شاهد ظهور اپورتونیسم چپ بوده‌ایم: رها کردن پروژهٔ سوسیالیستی و ارتقای لیبرالیسمی مبهم، فراطبقاتی، و هویت‌محور.

‏اپورتونیسم قرن بیست و یکم، مانند تبار قرن بیستمی‌اش، نسخهٔ خاص خودش از «سوسیال شوونیسم» را درست کرده است: اسمش را بگذاریم «استثناگرایی امپریالیستی».‏

‏اینها پیروان و مُجریان به‌اصطلاح «استثناگرایی آمریکایی» یا معادل اروپایی آن‌اند. «چپ‌گرایانی»اند که مداخله و تجاوز [نظامی] آمریکا و ناتو در یوگسلاوی سابق، لیبی، سوریه و اخیراً اوکراین را وظیفه‌شناسانه تأیید و توجیه کرده‌اند. آنها- با درک‌هایی متفاوت و گویا در دفاع از حقوق بشر- از به‌اصطلاح انقلاب نارنجی، کودتای ۲۰۱۴، و مقاومت در برابر حملهٔ روسیه به اوکراین حمایت کرده‌اند. این گروه با توجیه «مداخلهٔ بشردوستانه» از امپریالیسم دفاع می‌کند.

‏این «سوسیال شوونیست‌های» امروزی مدت‌هاست که ایدهٔ طبقه را رها کرده‌اند و بنابراین خود را کاملاً وقف تحمیل ارزش‌های بورژوایی به بقیهٔ جهان کرده‌اند. آنها در تحمیل اجباری «دموکراسی» سبکِ غربی به دیگران هیچ تناقضی نمی‌بینند، در حالی که حق تعیین سرنوشت را از همین «دیگران» سلب می‌کنند. آنها مداخلهٔ امپریالیستی را با این استدلال که وظیفهٔ نگهبانان تمدن همین است توجیه می‌کنند. تکبر و گستاخی آنها حد و مرزی ندارد. ‏

‏همان‌طور که لنین همیشه می‌گفت، در نهایت باید راه خودمان را از این خائنان طبقاتی «جدا» کنیم.

‏دیگرانی نیز هستند که در برابر دخالت و تجاوز آمریکا و اروپا قاطعانه مقاومت می‌کنند، اما به این الگو چسبیده‌اند که امپریالیسم صرفاً امپریالیسم آمریکاست و هر کشور دیگر را یا قلمرو وفادار- وابسته و مطیع- آمریکا می‌دانند یا نومستعمرهٔ امپریالیسم آمریکا. این ایده بیشتر با ایدهٔ امپریالیسم [امپراتوری] روم باستان نقاط مشترک دارد تا با امپریالیسمی که لنین و لوکزامبورگ توصیف می‌کردند و می‌شناختند. در چنین دیدگاهی، آمریکا معمار، حاکم، و مجری سیستم است و اروپا- و دیگر کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه‌داری- قدرت‌دهندگان و حامیان وفاداری‌اند که قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا به آنها مشروعیت می‌دهد و از آنها محافظت می‌کند. همهٔ کشورهای دیگر یا این ترتیب را تحمل و رعایت می‌کنند یا در برابر آن مقاومت می‌کنند. ‏

‏بر اساس این نظریهٔ «امپراتوری» در بحث از امپریالیسم، ساختار امپریالیسم را نه سرمایهٔ انحصاری، حوزه‌های نفوذ، و منافع طبقاتی، بلکه قدرت بی‌رحمانهٔ آمریکاست که نگه می‌دارد. این نظریه یا دیدگاه نسخهٔ دولت‌محور همان نظریهٔ «رهبر قدرتمند» در تاریخ است.

‏بر اساس این دیدگاه، امپریالیسم نظامی نیست که از دل سرمایه‌داری قرن نوزدهم برای حفظ و تصرف بازارها، به کار انداختن سرمایهٔ انباشته‌، و بهره‌کشی از هر گوشه و کنار جهان بیرون آمده باشد. نظام رقابت نیست، بلکه نظامی سلسله‌مراتبی است که مزایای آن به قدرتی یکپارچه در بالا می‌رسد و انقیاد و اطاعت نصیب کشورهایی در پایین می‌شود که هر یک تا حدی- کمتر یا بیشتر- زیر سلطه‌اند. واقعیتی است که هست. و از این دیدگاه کوته‌بینانه، امپریالیسم- با آن تعریفی که ما داریم- زمانی پایان خواهد گرفت که امپریالیسم آمریکا سرکوب شود. ‏

این توصیف ممکن است شمایی کلی از چگونگی اوضاع در نگاهی سریع و سطحی باشد، اما باید به دو عنصر توجه کرد که آن را از دید ژرف‌تر مارکسیستی جدا می‌کند. ‏

از یک ‏طرف، این دیدگاه تضاد اساسی بین سرمایه و کار را کنار می‌گذارد. [از دید ما،] کشورهای درون نظام امپریالیستی- که به موجب نظام اقتصادی سرمایه‌داری‌شان در کارکرد این نظام مشارکت دارند- همگی جوامعی طبقاتی‌اند. جایگاه آنها در سلسله‌مراتب امپریالیستی تغییری در سمت‌‌گیری طبقاتی سرمایه و کار نمی‌دهد. بهبود موقعیت نسبی آنها یا به هم خوردن این سلسله‌مراتب لزوماً یا اساساً آن رابطه [میان کار و سرمایه] را تغییر نمی‌دهد. از دیدگاه نظریهٔ لنین و لوکزامبورگ، تغییر و جابه‌جایی در جایگاه سلسله‌مراتبی [امپریالیسم] ارزش فداکاری‌های «مرگ و زندگی» طبقهٔ کارگر را ندارد (به‌استثنای موردِ رهایی از انقیاد استعماری که از نظر لنین، مبارزه‌ای است که ممکن است وضع کشوری را تغییر ‏‏دهد و به استثمار طبقاتی پایان دهد).‏

دوم اینکه- و این نتیجهٔ منطقی عنصر اول است- سرمایه‌داری است که در ریشهٔ نظام امپریالیستی مدرن جای دارد. نظام‌های سلسله‌مراتبی در طول تاریخ و در هر سطحی وجود داشته است: از خانواده گرفته تا دولت-ملت و اقتصاد جهانی. در هر سلسله‌مراتب، مناسبات اجتماعی بنیادینی وجود دارد که آن سلسله‌مراتب را تعریف و تحمیل می‌کند. در دوران امپراتوری روم، «رُم» در بالای سلسله‌مراتب بود، اما لازم نبود که رُم در بالای سلسله‌مراتب باشد. در همان شرایط اجتماعی، کشورهای دیگر نیز ممکن بود در آن جایگاه باشند، و تلاش هم کردند. ‏

‏در دوران فئودالی، سلسله‌مراتب بر پایهٔ مجموعه‌ای متفاوت و منحصربه‌فرد از شرایط اجتماعی سازمان یافته بود. مشابه نمونهٔ قبلی، در اینجا نیز لردهایی که برترین موقعیت مسلط را داشتند از جانب دیگران به چالش کشیده می‌شدند. سلسله‌مراتب‌ها به چالش کشیده می‌شوند؛ باید آنها را حفظ کرد؛ ‏‏اما در هر حال باقی می‌مانند، مگر آنکه آن شرایط و مناسبات اجتماعی که امکان وجود به سلسله‌مراتب می‌دهد و آن را حفظ می‌کند از بین برود.

‏در زمان لنین و لوکزامبورگ، بریتانیای کبیر در صدر سلسله‌مراتب امپریالیستی قرار داشت. اما جنگ جهانی اول ثابت کرد که هرم موجود سلطهٔ جهانی نه پایدار و نه اصلاح‌شدنی است. بی‌ثباتی آن به جنگ منجر می‌شود، مانند موقعی که قدرت‌های بزرگ دیگرِ آن زمان در برابر بریتانیای کبیر قد علم کردند. همان‌طور که لوکزامبورگ نوشت، آن جنگ ممکن بود در موارد بسیار دیگر، به انگیزه‌هایی متفاوت، و بر اثر چالش‌هایی مختلف آغاز شود. رقابت میان سرمایه‌ها بود که محرّک رقابت‌های قدرت‌های بزرگ بود. بنابراین، با حذف سرمایه‌داری است که در نهایت به امپریالیسم پایان داده خواهد شد و شهوت جنگ خفه خواهد شد. ‏

‏کارل کائوتسکی، یکی از نظریه‌پردازان برجستهٔ سوسیال دموکراسی [آلمان] در زمان لنین و لوکزامبورگ، این ایده را زنده کرد که توازن میان قدرت‌های بزرگ را می‌توان جانشین سلسله‌مراتب امپریالیستی کرد و در نتیجهٔ برقراری این توازن، امپریالیسمی صلح‌آمیز و پایدار داشت که فارغ از وقوع درگیری‌های خشونت‌آمیز خواهد بود.

در زمان ما، طرفداران جهانی‌سازی (گلوبالیزاسیون)‌ همان هماهنگی سرمایه‌دارانه را در روابط بین‌دولتی پیش‌بینی می‌کردند و انتظارش را داشتند. چنین ایده‌هایی، از راه مفهوم «چندقطبی»، چپ امروز را آلوده می‌کند. می‌گویند که از بین بردن سلطهٔ بی‌رقیب آمریکا بر زمین بازی امپریالیستی، به‌نوعی به دوره‌ای عادلانه، مدنی، و بانزاکت در هماهنگی و همدلی سرمایه‌داری منجر خواهد شد که قوانینی تثبیت‌شده دارد و همه با روحیهٔ ورزشکاری با هم بازی خواهند کرد. این نیز مانند خوش‌خیالی اصلاح‌طلبان خرده‌بورژوازی است که فکر می‌کنند از بین بردن انحصارها یا کارتل‌های غول‌پیکر به برقراری سرمایه‌داری مهربان و ملایم، متشکل از سرمایه‌گذارانی کوشا و صمیمی در مقیاس کوچک، منجر خواهد شد. هر دو دیدگاه مفهوم منافع طبقاتی متضاد را نادیده می‌گیرند و سرمایه‌داری را «بهداشتی و پاکیزه» می‌کنند.

کشورهای سرمایه‌داری، مانند شرکت‌های سرمایه‌داری، در رقابتی بی‌رحمانه با یکدیگرند. در مقیاس کشورها، پیشبُرد چنان دیدگاه‌هایی به هماهنگی و رفاه منجر نمی‌شود، بلکه به جنگ می‌انجامد. ‏

‏البته چپ در آمریکا و اروپا [و هر جای دیگر دنیا] برای متوقف کردن صرف هزینه‌های نظامی، دخالت [در امور کشورها]، مداخلهٔ نظامی، و جنگ‌افروزی آمریکا و ناتو نباید از هیچ تلاشی دریغ کند. اما چپ نباید چنین توهمی داشته باشد که اگر به این هدف دست یابد، پروژهٔ ضدّامپریالیستی به پایان می‌رسد. این پروژه فقط زمانی تکمیل می‌شود و پایان می‌یابد که سرمایه‌داری را از بین ببریم. سرمایه‌داری انحصاری چه تک‌قطبی باشد چه چندقطبی، هنوز امپریالیسم است.‏

اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخش‌هایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.

Continue Reading

Previous: مرگ ۲۶ کارگر در یک ماه/ کارگران می‌میرند، مسئولان تفاهم‌نامه امضا می‌کنند…
Next: بیانیه کانون صنفی فرهنگیان گیلان در اعتراض به صدور حکم ناعادلانه انفصال دایم از مشاغل دولتی برای کنشگر صنفی معلم آگاه، دلسوز و پرتلاش، آقای عزیز قاسم زاده، عضو هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان گیلان
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved