🔸در ادامهی تداوم فشار بر فعالان صنفی پروندهی جدیدی برای#عاتکه_رجبی، در شعبه دوم دادیاري دادسراي عمومی و انقلاب شهرستان #تایباد، با اتهامی مبنی بر “حضور زنان در معابر و انظار عمومی بدون حجاب” تشکیل شده است.
🔸 عاتکه رجبی، معلم معترضی است که در اعتراض به زیرپاگذاشتهشدن حقوق دانشآموزان خود، از دوم مهرماه اعتصاب کرد و سپس اخراج و در روز ۱۹ اردیبهشت، پیرو فراخوان شورای هماهنگی در تجمع اعتراضی مقابل آموزش و پرورش مشهد دستگیر شد و با تودیع وثیقهی یک میلیارد و پانصد هزارتومانی تا زمان دادگاهی آزاد شده است.
🔸#شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران ضمن ابراز ناخرسندی از صدور احکام ناعادلانهی بر علیه فعالان صنفی، این برخوردهای را محکوم و در برابر آن سکوت نخواهد کرد. این شورا انتظار دارد پروندههای همهی معلمان در دادگاههای قانونی بدون اعمال نظرهای ناصواب و با رویهی صحیح قضایی مورد بازبینی قرار گیرد.
حال مقاله ای از عاتکه رجبی را در زیر ملاحظه نمائید.
از آموزگارم صمد آموختم “راه که بیفتم ترسم میریزد.” – عاتکه رجبی
پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه پیامکی با محتوای “خانم عاتکه رجبی پرونده شما به شعبه یک تجدیدنظر مشهد ارجاع شد.” برایم ارسال شد؛ واژه «تجدیدنظر» ذهنم را درگیر میکند که کی و چگونه پروندهای که از آن مطلع نشدهام به مرحله تجدیدنظر رسیده است!
سریع وارد سامانه ثنا میشوم هیچ ابلاغیهای نیست. در قسمت اطلاعرسانی پرونده، شماره پرونده را وارد میکنم و متوجه میشوم پروندهای جدید با اتهام “حضور زنان در معابر و انظار عمومی بدون حجاب شرعی”، که از آن آگاه نبودم، در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه، همزمان با دورانی که در بازداشت بسر میبردم! تشکیل شده است؛ و اما چرا در دادگاه شهرستان تایباد!!!
آخرین بار که در تایباد حضور داشتم ۶ مرداد سال ۱۴۰۱ بود قبل از اینکه هرگونه فعل اعتراضی انجام دهم. پس چطور است که اردیبهشت سال ۱۴۰۲ در روزی که در زندان بودهام در تایباد شاکی پیدا کردهام! در حالیکه مدت زیادی ست نه در تایباد حضور داشتهام، نه محل سکونتم آنجاست، نه فعلی اعتراضی در تایباد انجام دادهام و نه آنجا دستگیر شدهام!
مادرم به نمایندگی از من همراه با وکالتنامه به شعبه یک تجدیدنظر مشهد مراجعه میکند و در خصوص این پرونده چنین پاسخی دریافت میکند: “لازم نیست بداند اگر لازم شود ابلاغ میکنیم.” و مدام با تندخویی و تلاش ناموفوق برای تحقیر مراجع، رو به مادرم که هفتاد سالش است میگویند “درست وایستا!”
میدانم که مادر هفتاد سالهام که سی سالش را آموزگار بوده است؛ همچون سایر آموزگاران، دانشآموزانی کوشا و متعهد به اخلاق تربیت کرده است. اما نمیدانم ایشان کجا آموختهاند دور از چارچوبهای کاریشان که حتی دور از ادب رفتار کنند و رو به مادری هفتاد ساله بگویند “درست وایستا”!
کاش توضیح دهند درست ایستادن مادری هفتاد ساله چگونه است؟؟؟
و مهم اینکه آگاه بودن به پروندهای که برای من باز شده است، حق من است؛ و لازم است در جریان پرونده قرار بگیرم.
در ادامه پیگیریهایم در خصوص این پرونده، شخصی با این ادعا که آگاه بر جریانات پروندهام است مرا هشدار میدهد “سکوت کن وگرنه اینبار حذف خواهی شد و آب از آب نخواهد جنبید. عزیزترین چیزت چیست؟ قطعا جانت. گرفته خواهد شد.”
میخواهم در پاسخ به شما بگویم بسیار عالیست اینگونه زندگی معلمانی معترض را زیر تیغ بردهاید که خود بهتر میدانید “این آموزگاران، انسانهایی شریف و نوعدوست هستند و هیچ تهدید و خطری برای هیچ موجودی نیستند و تنها دغدغهشان حقوق دانشآموزانشان است.”از طرفی توجهی به دزدان و قاتلان ندارید!!!
جنابان، نه فقط به عنوان یک معلم که به عنوان یک شهروند، من حق دارم به جنایات و فجایع و فقری که ایجاد کردهاید معترض باشم. به جای شنیدن صدای اعتراضم و پاسخ به آن، شیوه حذف مرا پیش میگیرید!! باید بگویمتان بهتر است بیاندیشید چه کسی را به خیال خامخود و به جای شنیدن “حذف خواهید کرد”؟! عاتکهای که از حذف #فرزاد_کمانگر آموزگاری آگاه به حقیقت زندگی، خلق شده است؟ عاتکهای که از صدها دانش آموز و معلم آگاه آزادیخواه قبل از خود تکثیر یافته و به هزاران نیکا و سارینا و کومار و محمد اقبال و آرتین و نیما و ستاره تاجیک دیگر تکثیر خواهد شد؟ حذف عاتکه، دیگری را خلق خواهد کرد. بدانید که راه چارهتان حذف نیست! ما جوانه زدهایم و پیروزی را رویت خواهیم کرد حتی اگر در کاسهی چشمانمان گیاه روئیده باشد.