جنبش سبز در حالی شکل گرفت که هیچ فرد و جریانی در بوجود آمدن و یا تکوین آن برنامهریزی و یا دخالتی نداشت و تصوری از آن در اذهان نبود. این جنبش حرکت و عکسالعملی از سوی مردم به جهت پیگیری مطالبات قانونی و حق و حقوق از دست رفتهشان بود که بنا بر تخلفات آشکاری که از قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و در جریان مناظره کاندیداها رخ داد و دروغگوییهای بیشرمانه و هتک و تهمتهایی که زده شد پدید آمد و معترضین با متانت و عقلانیت بلوغ سیاسی خود را به نمایش گذاشتند و به نتیجه اعلام شده انتخابات اعتراض داشتند به نحوی که در اولین حضور فقط با سکوت اعتراض خود را اعلام میکردند که متاسفانه با بی مبالاتی دولت وقت و مداخله عوامل و نیروهای لباس شخصی و تندروهایی که اجرای امر می کنند و بعد خودسر نامیده می شوند به آشوب کشیده شد. نه آقای موسوی و نه اصلاحطلبان در پدید آمدن جنبش نقش نداشتند و برنامه خاصی برای سازماندهی معترضین نشده بود اما اگر آقایان موسوی و کروبی و برخی از اصلاحطلبان تظاهرات و اعتراضهای خودجوش مردمی را کنترل نمیکردند با وجود فردی در راس دولت که به اصطلاح به ریاست جمهوری راه یافته بود و عملکرد بچگانه و پوپولیستی وی و برپایی متینگ و اهانت به مردم با خس و خاشاک خواندن آنها و بزغاله خواندن فرهیختگان و نخبگان و با توجه به سابقه انحرافی وی و مشکلاتی که در زمینههای گوناگون اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و بحرانهای اخلاقی که بوجود آورده بود و کشور را در آستانه جنگی دیگر قرار داده بود کشور و نظام با خطر جدی روبرو می شد؛ از اینرو محصورین امروز واقعاً کار بزرگی کردند و از بسیاری از تهدیدها برای نظام جلوگیری بعمل آوردند و در واقع با ورود به صحنه هیجانات جوانان و مردم معترض را کنترل و مدیریت نمودند که البته اقتدارگرایان هر چه بیشتر سعی میکردند که آشوبها را دامن زنند و متاسفانه بجای قدر شناسی از افرادی که از فجایع جلوگیری کردند آنها را به حصر و بند و زندان کشیدند. خارج از کشور که مورد ادعای برخی از پرونده سازان است و همیشه عادت دارند دیگران را متهم کنند و بهتان و افترا بسته و اگر مدلولی نیافتند؛ به سرعت غیر از خود را وابسته به خارج قلمداد میکنند به هیچ وجه استنادی و بر پایه واقعیات نیست.
اگر هم خارجیان برنامهای داشتند که حتماً داشتند با حضور مهندس موسوی و جناب کروبی که از راسخترین مبارزین و یاران امام راحل بودند و کارنامه مشخصی در انقلاب دارند و بارها در برابر بیحرمتیهای اقتدارگرایان مورد حمایت امام قرار گرفته بودند و آمریکا و هر قدرتی دیگری به درستی میدانستند که فردی مانند مهندس موسوی که در هشت سال جنگ تحمیلی با توانمندی و بدون کوچکترین خدشه و خللی کشور را اداره نموده بود و در تمام مراحل در زمان مسئولیتش در کنار امام و با مشورت وی عمل می کرد امکان هر گونه نفوذ و یا برنامه ریزی را از آنان سلب می کند و اجازه اثرگذاری خارجیان بر انحراف از اصول و آرمانها را نمی دهد. لذا ربط دادن جنبش به خارج از کشور با حضور آقایان موسوی و کروبی توجیه منطقی نداشته و در هر روز از سالهای حصر مدعای حضرات متوهم انحصارطلب و اقتدارگرا بیشتر رنگ باخته و باطل شده است و از آنسو پیشبینیهای آقای میرحسین موسوی و آنچه بر آن تاکید نموده بود از انحرافهایی که بوجود خواهد آمد تا غارتها و دروغگویی و آمارهای غلط و هدر رفت منابع مالی و انسانی و ذخایر کشور همه و همه به اثبات رسیده است و چه غریبانهای است که حصر و زندان پاداش آنان است که باید قدر میدیدند.
از کوردلان و حسودان و پرونده سازان اقتدارگرا انتظاری نیست که ذات و ماهیت آنان جز این نیست؛ که استبداد جز سرکوب نمیشناسد؛ که رسم کینتوزان جز کینه و عداوت نیست؛ که تاریخ گواه است آنانکه حق گفتهاند یا به حصر یا به بند یا بر دار شدند؛ اما فریاد حقطلبی و عدالتخواهیشان تا همیشه از اعماق تاریخ در همه ادوار و در همه جوامع و میان همه ملتها به گوش میرسد.
اما و اما ….
فریاد مردمان همه از دست دشمنست / فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
جای شکایت و گله گذاری نیست، در عالم سیاست هم اخلاقی نیست که از دیگران توقع داشت همانگونه که ما فکر میکنیم بیندیشند حتی در درون یک جریان و یا یک حزب خاص و نباید و نمیتوان انتظار داشت که همه افراد تا آخر بر یک عهد و پیمان باشند. اقتضای زمان، امیال درونی، تهدیدها، تطمیعها و بسیاری امور دیگر میتوانند فردی را در کوتاه مدت دگرگونه نمایند اما چه شد که مردم همچنان در صحنه هستند و مطالبه حق میکنند و خواستار رفع حصرند ولی برخی سر در لاک خود فرو برده و با مردم همراهی نمیکنند؟
غریبانهتر از این نمیتوان یافت که موسوی و کروبی و رهنورد در حصر باشند و در سالگرد جنبش سبز دوستان دیروز و یاران انتخاباتی یادی از آنها نکنند. نمیتوان گفت که تلاشی نمیکنند و یا دل نگران نیستند اما از آنجا که به حق گوی محصوران معتقدند وظیفه داشتند در این ایام این مطالبه مردم را هم آنان همراهی کنند و به حاکمیت از خطرات ادامه حصر ناصواب گوشزد مینمودند.
در همین ایام از محمدرضا خاتمی دو مصاحبه و از سعید حجاریان یک یادداشت و یک مصاحبه منتشر شد و نگرانی آنها در مورد منافع ملی و آینده اصلاطلبی و خطاهای گذشته و عبرتها و … و پیروزی اخیر اصلاح طلبان در ۹۲ و ۹۴ و برنامهریزی برای ریاست جمهوری ۹۶ منعکس شد اما اشارهای هرچند کوتاه و یا حتی مبهم به حرکت و جنبش مردم در ۸۸ و رفع حصر نشد.
آقای دکتر خاتمی از آمدن مجدد احمدی نژاد استقبال کرده اند “…اصلا مفهوم ندارد که ما نگران باشیم آقای احمدینژاد بیاید و اتفاقی بیفتد؛ هیچ اتفاقی نمیافتد.
برخوردی که با آمدن آقای احمدینژاد شد، بسیار نادرست است؛ یک عدهای آمدند گفتند شورای نگهبان ایشان را رد صلاحیت کند. چرا رد صلاحیت کند؟ ما اصلا تا حالا همه دعوایمان سر این بوده که چرا رد صلاحیت میکنید. طبق قانون شما یکسری مراجع قانونی برای رد صلاحیت دارید. مثلا وزارت اطلاعات باید مستندا بگوید فلان فرد عضو فلان گروهک ضد انقلاب است، قوه قضائیه بگوید ایشان این محکومیتها را دارد. اگر اینها را دارد رد صلاحیتش کنید، اما اگر ندارد چرا شورای نگهبان باید او را رد صلاحیت کند؟ اینجا را باید به مردم واگذار کرد. اگر غیر از این باشد، ما همه رشتههای گذشتهمان را پنبه کردهایم. آقای احمدینژاد یا هر فرد دیگر اگر مجرم است، باید در قوه قضائیه محاکمه شود و آنجا باید نظر بدهد. اگر آقای احمدینژاد سوءمدیریت داشته، بگذاریم مردم قضاوت کنند. بنابراین ما باید از آمدن آقای احمدینژاد استقبال کنیم. نباید صورت مسئله را پاک کنیم تا همیشه این استخوان لای زخم بماند و تا ابدالدهر ادعاها را بشنویم. ما در کشورمان این مشکل را داریم که نمیگذاریم عیار آدمها با رأی مردم سنجیده شود. یک بار دیگر اجازه دهیم آقای احمدینژاد بیاید در انتخابات شرکت کند تا تکلیف همه و خود ایشان روشن شود…..”
آقای خاتمی عزیز و بزرگوار حتماً میدانند که در هشت سال احمدینژاد چه بر سر این ملت گذشت و نیاز به تکرار مکررات نیست پس باید با قاطعیت از محاکمه وی استقبال میکردند نه اینکه با یادآوری فجایعی که ایشان آفرید گامی بلند از روی آن هشت سال و فجایعی که هنوز هم دامنگیر مردم و نظام و کشور است بردارند و از آمدن او استقبال کنند. تائید صلاحیت احمدینژاد فاجعهای بزرگتر از همه فجایع و بحرانهایی است که آفریده است. بیشک تائید ایشان مردم را بدبین و دلسرد نسبت به همه آرمانهای بزرگ انقلاب و ارزشهای اخلاقی خواهد کرد و سیاست را بازیچه قرار خواهد داد ضمن اینکه همانها که در تائیدش تلاش خواهند کرد در بر کرسی ریاست جمهوری نشاندش هم کوتاهی نخواهند کرد و چه بسا مشکلاتی مانند ۸۸ رخ دهد که دیگر موسوی نیست تا مدیریت و کنترل کند و از بحران جلوگیری نماید.
رتبتی کان نباشد استحقاق / زودش اندر بنا شکست آید
از یاد نبریم که اگر آقای روحانی و مجلس فعلی با حمایت اصلاحطلبان پیروز میدان بودند یکی از اصلیترین فاکتورها در پیروزی اشان اشاره به رفع حصر بود که در هر کوی و برزن و در هر اجتماع و متینگی و در هر همایش دانشجویی همه یکصدا خواستار رفع حصر بودند و آنان که امروز بر کرسی نشستهاند وعده داده بودند.
اگر همه از یاد برند مردم از یاد نخواهند برد و غریبانهای جگرسوز است که وعده و وعیدها بر جای مانده و مردمی که جنبش سبز را با عقلانیت پدید آوردند فراموش شوند!
سایت کلمه