تحلیل جنبش سراسری ژینا (۲)
بیدارزنی: در تحریریه بیدارزنی بر آن شدیم که طی یک گفتگوی جمعی و با پاسخ به چند پرسش محوری، به تحلیل جنبش سراسری ژینا از نظرگاه خود برآییم. بخش اول، به این پرسش پرداختیم که چه شد ستم جنسیتی علیه یک زن کُرد قیام سراسری ژینا را رقم زد. در پاسخ به این پرسش چند مقوله مورد توجه ما قرار گرفت؛ شکاف جنسیتی و کنشگری زنان؛ سرکوب گروههای تحت ستم و سابقه سیاسی مبرزین کردستان، پیوند جنبش ژینا با خیزشها و اعتراضات پیشین و نقش شبکههای اجتماعی. یکی از موضوعات محوری که بسیاری از تحلیلها تا کنون به آن پرداختهاند، شناخت و بررسی عاملیت در قیام ژینا است، متن پیشرو پیرامون همین موضوع است. سوال محوری ما این است که زنان چه نقشی را در طول قیام ژینا ایفا کردند؟ کدام گروه از زنان و با چه مطالباتی و چگونه در این جنبش فعال بودند؟
نقش و گونهشناسی معترضان در قیام ژینا
بررسی نقش و گونهشناسی معترضان در قیام و جنبش سراسری ژینا -به لحاظ جنسیت، طبقه، اتنیسیته، سن و دیگر عوامل- مانند هر جنبش دیگری نیاز به تحقیقات میدانی و بررسی بیشتری دارد و به هیچ وجه امر سادهای نیست. به ویژه عامل اتنیسیته و اقلیم عامل تاثیرگذار بر باقی عوامل از جمله سن، طبقه و جنسیت معترضان است. بنابراین عاملیت اعتراضات به هیچ وجه به لحاظ سن، طبقه و جنسیت در مناطق مختلف ایران یکسان نبوده و نیست. با این وجود، به گواه تصاویر و روایتهای منتشر شده و همچنین مشاهدات میدانی و اخبار ضد و نقیض منتشر شده از سوی حاکمیت، میتوانیم تا حدودی درباره نقش و گونهشناسی برخی از معترضان ایدههایی را مطرح کنیم.
به لحاظ سن، اغلب گزارشات مردمی میانگین سنی معترضان را جوان اعلام کردهاند. براساس خبر منتشر شده در ارگان حکومتی فارس که در مهرماه سال گذشته منتشر شد، ۴۱.۸ درصد از بازداشت شدگان کمتر از ۲۰ سال، ۴۸.۲ درصد در سنین ۲۰ تا ۳۵ سال و ۱۰ درصد نیز بالای ۳۵ سال دارند. البته میانگین سنی پایین معترضان به معنای عدم حضور افراد از سنین بالاتر در این اعتراضات نیست. از سویی به نظر میرسد میانگین سنی در طول قیام و در شهرهای مختلف متفاوت بوده است.
مثلا به گفته یکی از نمایندگان مجلس، هاجر چنارانی، بیشتر گروههای سنی دستگیر شده در مشهد بین سن ۱۴ تا ۱۸ سال بودند. اما در کردستان به روایت تصاویر منتشر شده، سنین میان سال نیز در میان تجمع کنندگان حضور قابل توجهی داشتند و در همه شهرها کسبهای که اعتصاب کردند از همه سنین بودند. به نوعی سن نه تنها به عامل جغرافیایی بلکه به شیوه اعتراضها هم مرتبط بود.
براساس اغلب تصاویر و روایتهای منتشر شده، در میان همه ملیتها | اتنیکها شاهد گستردگی و تداوم قیام در برخی نقاط کردستان و بلوچستان بودیم که در بلوچستان همچنان جمعههای اعتراضی ادامه دارد. در تقاطع جنسیت و اتنیسیته، حضور زنان بلوچ اگر چه در بلوچستان به نسبت زنان کرد در کردستان کمتر بود، اما به دلیل محدودیتهایی که در فضای عمومی دارند، حضور آنها در چندین تجمع با شعارهای مختص خود، حائز اهمیت است. اگر آنها به دلیل سنت مردسالاری در خیابان کمتر حضور داشتند اما به لحاظ رسانهای و با تشکیل کالکتیوهایی توانستند از خواستههایشان بگویند.
در ارتباط با خاستگاه طبقاتی معترضان نیاز جدیتری به بررسی وجود دارد. ولی حداقل میتوانیم بگوییم این جنبش سراسری را نمیتوان به طبقه خاصی نسبت داد و عنوان کرد که طبقه کارگر در این اعتراضات حضور نداشتند. طبق روایتهای منتشر شده و مشاهدات ما در مسیری از این جنبش، طبقه پایین در این قیام مشارکت جدی داشتند اگر چه ممکن است مطالبات معیشتی در این جنبش سراسری مطرح نشده باشد، شاید به این دلیل که مطالبات طبقه کارگر صرفا معیشتی نیست. نمونه بارز آن را میتوان در اعتراضاتی که در شهرهای کوچک و محروم، روستاها و یا حتی محلههای خاصی در تهران نظیر جوادیه و نازیآباد و همینطور محلاتی در کرج، اسلامشهر، شهریار، نیروگاه قم و … دریافت.
اگرچه میتوان گفت که قیام ژینا به نوعی دارای خصلت فراطبقاتی است، اما با در نظر گرفتن این نکته که طبقه متوسط شهری در ایران هر روز در حال کوچکتر شدن است و به واسطه درآمد پایینِ گروههای بسیاری که مشغول به انجام کار مزدی هستند، کسانی همچون معلمان نیز به نوعی کارگر محسوب میشوند. از اینرو، نقش طبقه کارگر و قشرهای کمدرآمد ، با پیوند زدن اعتراضات معیشتی به قیام ژینا، نقشی انکارناپذیر است.
همچنین با دنبال کردن اخبار مربوط به بازداشتیهایی که خانوادههای آنها توان تامین وثیقه را نداشتند، و همینطور اخبار مربوط به اعدامشدگان میتوان به این پی برد که نقش طبقه فرودست در این میان پررنگ بوده است.
عاملیت زنان در جنبش سراسری ژینا
در ارتباط با جنسیت اگر چه اکثریت شهدای جنبش و همگی اعدامشدگان مرد بودند، به نظر میرسد در اغلب اعتراضات زنان جوان عاملیت مهمی در قیام ژینا داشتند. بررسی نقش زنان در طول این جنبش، از انواع فعالیتهای فردی، شرکت در تجمعات، انتشار فراخوان، برنامهریزی تجعات و سازماندهی در گروههای کوچک اهمیت بسیاری دارد. به زعم ما، زنان نه تنها در اولین حرکتهای اعتراضی خیابانی علیه قتل حکومتی ژینا، شرکت گستردهتری داشتند، بلکه شاید بتوانیم بگوییم بخش مهمی از اعتراضات اولیه را چه در سطح محلهای و خودانگیخته یا برنامهریزی شده، هدایت کردند.
در کل عاملیت فراخوانها به دلیل حفظ امنیت، مشخص نبودند و نمیتوانیم با قطعیت بگوییم که آیا زنان نقش سازماندهی در به راهاندازی تجمع اولیه در مقابل بیمارستان کسری و تشییعجنازه (تشییع پیکر) ژینا در سقز و تظاهرات با شکوهی که به دنبال آن به راه افتاد را داشتند یا نه. اما شاید بتوانیم بگوییم یکی از عوامل گسترش اعتراضات به شهرهای دیگر، اولین فراخوان تهران با نام «جمعی از فعالان زنان» و تظاهرات پیوست آن رخ داد.
صرفنظر از دعوتکنندگان به تجمعات اولیه، بسیاری از زنان از نسلهای جوان بودند که با ابتکار عمل خود و مقاومتشان در برابر نیروی سرکوب نقش هدایتکننده را در تجمعات اولیه ایفا کردند، با برداشتن روسری از سر و شعار «کشتن برای روسری، تا کی به این خاک برسری» که در سقز سردادند یا سوزاندن روسری در تهران که به سرعت به عنوان نمادهایی از مبارزه در شهرهای بعدی تکرار شدند. برخی نیز با رقص دستجمعی در میادین و خیابانهای شهرهای مختلف، قدرت مقاومت خود را به رخ کشیدند. به این ترتیب، آنها به نوعی نقش سازماندهنده یاهدایتکننده را دربسیاری از صحنههای اعتراضی در خیابانها ایفا کردند.
هر کدام از ما که به دنبال فراخوانها به خیابانها رفتیم شاید با این صحنه بسیار مواجه شدیم که گروههایی از دختران جوان و نوجوان در گوشهای از خیابان جمع میشدند و شعار میدادند. حتی زمانی که اعتراضات خیابانی فروکش کردند، چندین بار زنانی در چندین شهر از جمله تهران، کرج، رشت، مریوان و برخی دیگر از شهرها با فراخوان یا بدون فراخوان و با اطلاعرسانی چهرهبهچهره علیه اعدام، مسمومسازی دانشآموزان، گسترش قتلهای ناموسی و کشته شدن بسیاری از معترضان، به خیابان آمدند.
همچنین اعتراض زنان در متروهای تهران در دورهای از اعتراضات قابل توجه است؛ آنها از نواربهداشتی که در جامعه قبیح است و در پوشش پلاستیکی مشکی به ما عرضه میشود، برای پوشاندن دوربین در مترو و محافظت از چهره معترضان در هنگام شعاردادن در مترو استفاده کردند.
علاوه بر آن، زنان معترض مقاومت خود را علیه حجاب اجباری، به بسیاری از مکانهای عمومی گسترش دادند. آنها به رستورانها، مکانهای تفریحی، پاساژها، وسایل حمل و نقل و ادارهها بدون روسری رفتوآمد میکردند. علیرغم تهدیدهای بسیاری که مطرح شد، زنان بسیاری همچنان بدون روسری و با پوششی بر خلاف معیارهای اجباری به خیابان میآیند.
نقش پیشروِ دانشآموزان و دانشجویان
همان طور که اشاره کردیم، میانگین سنی معترضان در اغلب شهرها پایین بوده است. البته در اغلب جنبشها و انقلابها در دنیا نیز افراد جوان به دلیل آرمانگرایی، تازه نفس بودن و امید داشتن به آیندهای که خواهان ساختن آن هستند، مشارکت بیشتری دارند. اما آنچه که حضور نوجوانان و جوانان را در این جنبش سراسری خاص کرده است، موضوع اعتراضی نیز هست. آنها به ویژه به دستاندازی حکومت به نوع و سبک زندگیشان اعتراض دارند و برای همین هم بیشترین روزهای اعتراضی در میان دانشآموزان و دانشجویان بود. همانند اعتراضهای می ۶۸ در اروپا در این جنبش نیز سبک زندگی رانهی مهمی برای مقابله و اعتراض نسلهای جوان بود.
اعتراض به تحمیل حکومت به سبک زندگی خاص خود، همان دلیلی بود که زنان را بیش از همه در کنار جوانان قرار داد. چرا که تمامیت جسمانی زنان در جمهوری اسلامی از همان روز اول، به محاق رفته بود. از همین رو شاید در اعتراضات دانشگاهها و مدارس، زنان نقش مهمی را ایفا کردند.
در دانشگاهها اگر چه زنان و مردان هر دو مبارزهی سختی را آغاز کردند و هزینههای بسیاری پرداختند، اما همچنان سوژگی زنان برجسته مینمود. بسیاری از دانشجویان به تعلیق درآمدند و از خوابگاهها اخراج شدند. اگرچه این احکام برای پسران و دختران دانشجو یکسان بود، اما وضعیت دختران دانشجو به دلیل مردسالاری حاکم در جامعه به هیچ وجه قابل مقایسه با پسران نبود. برخی از دختران دانشجو به دلیل عدم حمایت خانوادههای خود مدت بیشتری را در زندان ماندند. آنها نمیتوانستند از پس هزینههای اسکان به دلیل اخارج از خوابگاه برآیند و برگشت به شهرهای کوچک و خانوادههای سنتیشان معنی خداحافظی با دانشگاه و عرصه عمومی را به دنبال داشت.
از سویی، دبیرستانهای دخترانه، به پایگاههای مقاومت دختران نوجوان علیه هرگونه یورش به تمامیت جسمانیشان تغییر یافتند. به گواه تصاویر منتشر شده و مشاهدات ما بسیاری از دختران نوجوان پس از اتمام درس، به خیابانها میآمدند، مغنعههایشان را درمیآوردند و در طول یک مسیر شعار میدادند. برخی عابرین پیاده هم دنبال آنها راه میافتادند و شعار میدادند.
آنها هزینهی مقاومت خود را هم به بدترین شکل با حمله شیمیایی پیاپی به مدارس دخترانه و حملههای نیروهای امنیتی به داخل مدارس پرداختند. در اثر یکی از حملههای نیروهای لباس شخصی به مدرسهای در اردبیل اسراء پناهی ۱۵ ساله کشته شد و بسیاری از دانشآموزان دختر نیز در طول قیام از مدرسه اخراج شدند، تهدید و یا دستگیر شدند.
نقش مادران دادخواه در زنده نگه داشتن جنبش ژینا
به لحاظ جنسیت شاید بتوان مرتبط ترین گروه معترض در این قیام را مادران دادخواه دید. به طور خاص در آبان ۹۸ اگرچه حضور زنها به اندازهی جنبش ژینا پررنگ نبود، اما نقش زنان در دادخواهی خون فرزندان خود در پی کشتار بیسابقهی آبان ۹۸، بسیار پررنگ بود. اگر چه همهگیری کرونا فرصتی برای حاکمیت ایجاد کرد تا بتواند از خشم به جای مانده از آبان فرار کند و انتقام خود را هم از مردم معترض با به اسارت گرفتن جانشان در تصمیماتی که برای جلوگیری از ورود واکسن به ایران گرفتند، بگیرد. اما در نهایت با بغض مادران دادخواه، آبان ادامه یافت.
زمانی که جنبش ژینا در اوج بود، شاید نقش مادران دادخواه به شکل کنونی مشخص نبود. با فروکش کردن جنبش ژینا نقشی که مادران دادخواه در پیوند قیام آبان ۹۸ به جنبش سراسری ژینا ایفا کردند و پیوند مادران دادخواه کشتهشدگان جنبش ژینا بیشتر نمود پیدا کرد. خانوادههای جانباختگان در ادامه مبارزات مادران دادخواه دهههای قبل از مادران خاوران تا مادران ٩٨ به هم نزدیکتر شدند و فصلی نو در جنبش ژینا آفریدند. به عنوان مثال حضور و ارتباطگیری مادران دادخواه آبان با مادران دادخواه قیام ژینا در مراسم چهلم و تجمعات آنان بر مزار فرزندانشان، از نقاط عطف جنبش دادخواهی ایرانْ محسوب میشود. نقش ویژه زنان دادخواه در این مبارزه اگر چه جدید نیست ولی با جنبش ژینا به نظر میرسد اهمیت این نقش چندین برابر شده است.
مطالبات زنان معترض در قیام و جنبش سراسری ژینا
در طول قیام مطالبات متنوعی مطرح شد اما همگی ذیل شعار «زن، زندگی» آزادی» معنا یافتند. بخشی از مطالبات کلی و مربوط به ساختار نظام بود و برخی مشخصتر بود. به کمک متون، بیانیهها و فراخوانها از یک سو و شعارهایی که در خیابانها و پشت بامها سرداده شد یا دیوارنویسیها و از همه مهمتر اکتهای اعتراضی تا حدود زیادی میتوان گفت که خواستهها چه بودند.
تفاوتی که این اعتراضات به طور خاص داشتند بیان واضح «نخواستن جمهوری اسلامی» با صدای بلند بود. از همان لحظه کشته شدن ژینا، «رفتن کلیت نظام» یک مطالبهی جمعی بود. کسانی که روسری خود را آتش زدند یا حجاب از سر برداشتند، تنها خواستهشان رفتن گشت ارشاد نبود، بلکه درهمتنیدگی تمامی ستمها از جمله ستمهای جنسیتی، اتنیکی|ملی، طبقاتی و انباشت چهار دهه سرکوب و تبعیض و کشتار و فقر سیستماتیک کاری کرد که رادیکالترین وجه شعار و ادیکالترین وجه مطالبات در سطح دانشگاه، مدارس و خیابان، سرداده شود. این موضوع را میتوان حتی در بازنمایی رسانههایی که تا قبل از این سویههای دیگری داشتند، مشاهده کرد.
اما جدا از شعار «زن، زندگی، آزادی» که در سراسر اعتراضات ستم جنسیتی را نشانه گرفته بود و به جز لغو حجاب اجباری، آیا مسائل دیگر زنان هم بیان شد؟ چه دریافتی از شعار زن زندگی آزادی وجود داشت و چرا به یکباره شعار «مرد میهن آبادی» در کنار آن حتی در چندین دانشگاه سرداده شد؟ به نظر میرسد محتوای شعارهایی که در خیابان سرداده میشد با متون و ادبیات منتشر شده توسط فمینیستها در رسانهها یا اقدامات خیابانیشان متفاوت بود.
محتوای برخی از شعارهای سرداده شده در خیابانها سکسیستی و ضد زن بودند -به جز بلوچستان و کردستان. بسیاری هم نقد کردند که شعارها بیانگر خواستههای جنبش نیست؛ اما خشم بسیاری که از سرکوب وجود داشت به گسترش این شعارها کمک کردند. خصوصا در ابتدای قیام، مطالبات دیگر زنان -به غیر از مقابله با حجاب اجباری- فرصت طرح نیافت. شاید این موضوع طبیعی بود، چرا که در کشاکش اعتراضاتی که مقابل آن اسلحه بود، فرصت کمتری برای همراهی با شعارهای سازمانیافته بود. شاید به همین دلیل در بلو چستان و کردستان شعارهای سکسیستی سرداده نشد، چون مبارزه در آجا شکل سازمانیافتهتری داشت.
مدتی کوتاه بعد از اینکه اعتراضات خیابانی تب و تاب قبلی را به دلیل سرکوب گسترده از دست داد، مطالبات زنان راه خود را در تحلیلهای کمیتهها و گروههای کوچک و بزرگ و رسانهها باز کرد؛ راه درازی که همچنان پیش روی ماست. بسیاری از همان ابتدا طرح موضوع کردند که آیا «ژن، ژیان، ئازادی» به تنهایی کفایت میکند یا لازم است مفهوم آن را بشکافیم و مسائل زنان را به طور خاصتر مشخص کنیم. این موضوع مسئلهای بود که ما را در گروه کوچک بیدارزنی بارها به چالش کشاند.
به نظر میرسد این چالشی بود که در میان گروههای زنان دیگر نیز مطرح بود به طوری که در بسیاری از متنها این شعار کلیدی بازتعریف شد. چندین منشور زنان نوشته شد، بروشورهایی تهیه و بیانیههای مشترکی منتشر شد که در همگی بر آنچه که برای آینده زنان میخواستند، اشاره داشت. شعارهایی در توضیح زن زندگی آزادی مطرح و دیوارنویسی شدند از ربط پدرسالاری به دولت و تضییع حق بر بدن، تا منع خشونت علیه زنان و جداماندگی زنان از بازار کار. این را فعالان زنان به صورت ساختارمند انجام دادند.
با این وجود مقاومتی که در حال حاضر همچنان در جریان است تاکید بر موضوع حق بر بدن و سبک زندگی دارد. در حال حاضر، مقاومت روزمرهی زنان در برابر حجاب اجباری مطالبهای بر جا مانده از روزهای اوج قیام است. در دانشگاهها نیز به دنبال مبارزاتی که از دهههای پیش به راه افتاده بود، مقابله با جداسازی جنسیتی در کنار مقابله با حجاب اجباری به یکی از سویههای مهم حرکتهای اعتراضی زنان و مردان بدل شده است.