هر انسان آزاده و با تجربهای به آسانی پی میبرد که شرایط اقتصادی، سیاسی، بینالمللی، بهداشتی، آموزشی و محیط زیستی کشور هر روز بد و بدتر میشود و این بیمار چهل و چند ساله با شتاب بیشتری به سوی مرگ به پیش میرود، سیستم از هم پاشیدهی مرکزی هر روز تسلط خود را بر بخشی از اجزا و بخشهای خویش از دست میدهد و هر روز این سیستم حاکمیتی با نافرمانی بخشی از اجزای خود روبهروست.
شطرنجبازها به خوبی میدانند که یکی از علتهای برنده شدن یک شطرنج باز حرفهای این است که تعداد بیشتری از حرکتهای آینده حریف را پیشبینی کند، شطرنج سیاست نیز چنین است، هر کدام از طرفین بازی تعداد بیشتری از حرکتهای حریف را پیشبینی کند احتمال پیروزیاش بیشتر خواهد بود، زیرا سرنوشت آینده هر جامعه، تشکل یا گروه بستگی به برنامهریزی امروز او خواهد داشت و یکی از راههای یک برنامهریزی موفق، شناخت حریف است،
حرکتهای آینده مردم در برابر حاکمیت چه در طول دوران مبارزه و چه در دوران خلا قدرت و چه پس از پیروزی بستگی به عوامل و شرایط زیر دارد:
۱_ داشتن پایگاه فیزیکی مانند: ساختمان، فضای باز، خیابان، رستوران و…
۲_ داشتن پایگاه اندیشه و بررسی برای تجزیه و تحلیل اوضاع اجتماعی، نقد و بررسی شرایط، گفتگو و برنامهریزی دورهای
۳_داشتن ارتباط و پیوند میان حلقههای درونسازمانی و برونسازمانی
۴_داشتن برنامهریزیهای تشکیلاتی برای آینده جامعه در کوتاهمدت (یک ساله)، میانمدت (۵ ساله)، بلندمدت (۱۰ ساله)
بهگمان نگارنده، تشکلهای صنفی فرهنگیان در هر چهار زمینه بالا شرایط دلخواه را دارا میباشند، فرهنگیان با تبدیل مدارس به عنوان پایگاه فیزیکی، پایگاه اندیشهورزی، پایگاه ارتباطی و پایگاه برنامهریزی برای آیندهی جامعه، چه در طول دوران مبارزه و چه در حین کنشهای اجتماعی یا در زمان خلا قدرت و چه پس از پیروزی میتوانند پاسخگوی نیازهای اجتماعی و مدیریتی جامعه در روزهای بحرانی باشند.
از آنجایی که فرهنگیان دارای شرایط ویژهای مانند: گستردگی جغرافیایی و ارتباطات، مرجعیت و اعتماد اجتماعی میباشند و از لحاظ فکری و تحصیلاتی، توانایی تجزیه و تحلیل منطقی اوضاع سیاسی اجتماعی را داشته و دلسوز جامعه نیز میباشند و از طرفی با دانشآموزان، این نیروهای جوان، پرانرژی، آیندهساز، بالقوه، توانمند و باانگیزه ارتباط مستقیمی دارند و رابطان شایستهای میان معلمان و خانوادههای خود نیز میباشند.
معلمان میتوانند هر مدرسه را به یک پایگاه اندیشهورزی و کمکرسانی تبدیل نمایند تا در دوران فشارهای امنیتی یا در هنگام خلا قدرت یا پس از پیروزی، بتوانند دانشآموزان را برای برقراری امنیت شهری راهنمایی کنند و حتی در شرایط خلا قدرت که امکان کمبود یا قطع نیازمندیهای روزمره مردم یا قطع حقوق بازنشستگان و حقوقبگیران نیز هست، مدرسه میتواند پایگاه مهمی برای طراحی، برنامهریزی، جمعآوری و توزیع کمکهای مردمی به نیازمندان باشد.
مردم هر جامعه در دوران دگرگونیهای عمیق از نام های سیاسی تکراری، کهنه و نخنما و بتهای شخصیتی و تشکیلاتی که برای آنان تراشیده شده، خسته و روی گردانند و خواهان شکوفایی و آفرینش روزگاری نو با تشکیلات و سازماندهی و برنامهریزیهای نوینی هستند که خود نقش مهمی در پیدایش و آفرینش آن داشته یا دستکم دسترسی و تماس مستقیم و رودررو با آنان برایشان به آسانی و به طور گسترده و روزانه میسر باشد تا بتوانند رنجها، مشکلات، خواستهها، امیدها و آرزوها، برنامهها و دیدگاههای خود را برای اجرا با آنان در میان گذاشته و پاسخ اندیشمندانه، منطقی، بدون احتمال فریبکاری و بدون آنکه از آنان استفاده ابزاری شود دریافت نمایند. بیگمان همه این ویژگیها در ساختار روابط معلمان و دانشآموزان نهفته است، مدرسه و معلم فرد نیستند، گروه وابسته نیستند، دور از دسترس نیستند، تافته جدا بافته نیستند، طبقه اجتماعی ویژه و برتری نیستند و ادعای اشرافیگری و سهمخواهی نیز ندارند. معلم و مدرسه، خود تکتک سلولها و ویژگیها و بافتهای جامعه هستند که درد جامعه را به دوش میکشند. مدرسه و معلم هماندیشان و همراهان شایستهای برای دانشآموزان و خانوادههای آنان برای هرگونه دگرگونی عمیق اجتماعی هستند. هرگاه معلم در رنج باشد، جامعه در رنج است و هرگاه معلم در رفاه باشد، جامعه در رفاه است، هرگاه معلم خردمند باشد، جامعه خردمند است، زیرا معلم همان تکتک سلولهای پیکرهی جامعه است.
پایان سخن اینکه اصالت و ریشهدار بودن مدرسه و معلم ضامن ثبات اجتماعی و ریسمانی برای جلوگیری از گسستهای اجتماعی و هرج و مرج خواهد بود.