بحران سوریه با تشدید حملات مسلحانه در جبهههای «حلب» در شمال این کشور و شهر «رقه» بهعنوان پایتخت خودخوانده داعش در این کشور توسط ائتلاف «دموکراتیک سوریه» وارد مرحله جدیدی شده است.
همزمان با این تحولات میدانی در عرصه سیاسی نیز با فریزشدن مذاکرات صلح که در ماه گذشته با خروج هیأت «کمیته عالی مذاکرات» که مورد حمایت محور عربستان- ترکیه قرار دارد، در آستانه شکست قرار گرفته بود، هماکنون با اعلان کنارهگیری «محمد علوش»، رئیس این هیأت مذاکرهکننده، به بهانه عدمپایبندی «بشار اسد»، رئیسجمهوری سوریه، به مفاد قرارداد ترک مخاصمه، بیش از پیش دچار شکنندگی شده است. در عرصه منطقهای نیز بهدلیل تشدید شکاف بین ایران و عربستان از یک طرف و از طرف دیگر رویارویی سیاسی- امنیتی دولت آنکارا با احزاب «دموکراتیک خلقها» در پارلمان و حزب کارگران کردستان «پکک» در مناطق جنگی جنوب و جنوبشرقی این کشور و مهمتر از همه پیشروی یگانهای مدافع خلق بهعنوان بزرگترین نیروی نظامی کُردهای سوریه به سمت شهر رقه، محور عربی- ترکی را مصممتر از گذشته برای بهشکستکشاندن راهحلهای سیاسی در بحران سوریه ترغیب کرده است.
همچنین موضع مخرب عربستان درخصوص تحولات سوریه جدا از اهداف منطقهای این کشور در آرایش یک منازعه فرقهای، هماکنون با توجه به همزمانی این تحولات با روند بررسی ٢٨ صفحه مدارک محرمانه در مورد پرونده ١١ سپتامبر که به طور غیرمستقیم ریاض و مستقیم خیریهها و افراد خاندان پادشاهی سعودی را هدف قرار داده و در آستانه رأی نهایی کنگره برای اجازه ارجاع به محاکم قضائی است، بازتاب خود را در تخریب این روند مصالحه ملی نشان میدهد. به همین دلیل استعفای محمد علوش از پروسه مذاکرات صلح و تحرکات نظامی ترکیه علیه مناطق کردی در منطقه «روژاوا» را باید در چارچوب دگردیسی درونی بحران سوریه و تحولات منطقهای مورد ارزیابی قرار داد.
استعفای محمد علوش، رهبر گروه تندرو و تروریست «جیشالاسلام» از روند مذاکرات صلح هرچند به منظور اعمال نفوذ بر میانجیگران بینالمللی و همسویی با متحدان منطقهای جهت بهشکستکشاندن این مذاکرات انجام شده است اما در آینده میتواند در عرصه سیاسی و نظامی تأثیرات بزرگی در بحران جاری بگذارد. به دلیل ذات بحران سوریه و پیچیدگی آن در چارچوب منافع متضاد بازیگران داخلی و خارجی هر حرکتی درخصوص مهرههای این شطرنج تأثیرات دوگانهای خواهد داشت که «زشت و زیبای» آن را اهداف کلان قدرتهای هژمونیک منطقهای و بینالمللی تعیین میکند.
حذف علوش و احتمالا کنارهگیری گروههای تندرو همچون جیشالاسلام و احرارالشام از روند مذاکرات صلح ضمن اینکه میتواند در حوزه نظامی بحران به تشدید درگیریها بینجامد ولی در عرصه سیاسی بسته به میزان وفاداری میانجیگران بینالمللی قادر است راه را برای بهنتیجهرسیدن مذاکرات صلح هموار کند. موضوع مهم در این بین تضاد منافع بین اهداف واشنگتن- بروکسل با متحدان منطقهای آنکارا- ریاض در این مقطع زمانی است که هر دو طرف را در آستانه یک تصمیم بزرگ قرار میدهد. چنانچه قدرتهای جهانی و بهخصوص آمریکا به پروسه صلح وفادار بمانند و مرعوب محور محافظهکار منطقهای نشوند، این تغییر در ترکیب هیأت مذاکرهکننده مخالفان میتواند راه را برای مشارکت فعالتر نیروهای میانهروتر از جمله مخالفان مدنی و اپوزیسیون کردی برای حضور در مذاکرات صلح فراهم کرده و امید به دستیابی به یک راهحل ملی را بیش از پیش افزایش دهد. این در صورتی است که اگر قدرتهای غربی حامی مخالفان مرعوب این شانتاژ سیاسی شوند، از هماکنون میتوان مذاکرات صلح را شکستخورده به حساب آورد.
در سوی دیگر میدان جنگ با توجه به پیشروی نیروهای ائتلاف سوریه دموکراتیک به رهبری کردهای عضو «اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه» با همکاری ائتلاف به رهبری آمریکا و حمایت روسیه بهسوی رقه، به همان نسبت که پایتخت دولت خودخوانده «داعش» را در معرض تهدید قرار میدهد، به احتمال زیاد ترکیه و عربستان را برای دخالت مستقیم و حمایت بیشتر از جناحهای تندرو تروریست ترغیب میکند. از آنجا که پیروزی یگانهای مدافع خلق در عرصه نظامی بحران سوریه و بهخصوص احتمال تسخیر دژ داعش توسط ائتلاف به رهبری آنان میتواند موقعیت این نیروها را بیشتر از گذشته تثبیت کند، چنین تصویری برای «رجب طیب اردوغان»، رئیسجمهوری ترکیه، همان کابوسی خواهد بود که عکسالعمل غیرقابلپیشبینی آنکارا را هم بهدنبال خواهد داشت. حساسیت ترکیه به تثبیت قدرت کردهای سوریه با توجه به تأثیری که بر اوضاع داخلی این کشور خواهد داشت و در عرصه سیاست منطقهای این کشور نیز همچون بهمنی است که تمام رؤیاهای نوعثمانی اردوغان را نقشبرآب میکند، زنگ خطری است که بهزودی پژواک آن در تهدید کانتونهای کوبانی و عفرین توسط ارتش ترکیه شنیده خواهد شد.
هرچند که برای واشنگتن تسخیر رقه از اهمیت استراتژیک و بازسازی اعتبار هژمونیک برخوردار است اما کردهای روژاوا به دلیل ذات روابط الاکلنگی واشنگتن– آنکارا نباید اعتماد بیش از اندازهای به همپیمانی با واشنگتن کرده و بخش اصلی نیروهای خود را معطوف به تسخیر رقه کنند. یگانهای مدافع خلق چنانچه برای هدف تسخیر رقه هزینه زیادی متحمل شوند، با توجه به اینکه در این بخش از میدانهای جنگ بهواسطه بافت جمعیتی عرب آن در حاصلجمع نهایی قادر به اعمال هژمونی درازمدت خود در آنجا نخواهند بود، بهتبع سود لازم را کسب نکرده و مضاف بر آن با تمرکز کانونی نیروهای خود بر یک هدف موقت توان دفاع مطلوب از کانتونهای اختصاصی خود را هم میتوانند تضعیف کنند. کردها به تجربه باید بدانند که در عرصه بحران سوریه تنها با یک دشمن بهعنوان داعش روبهرو نبوده و در پراکندگی جبههها از طرف گروههای تندرو چون «جبهه النصره» تا نیروهای بهاصطلاح میانهرو چون «ارتش آزاد سوریه» در معرض خطر حمله قرار دارند. تضعیف نیروهای کردی در کانتونهای کوبانی و عفرین به دلیل اعزام کارکشتهترین نیروهای مدافع خلق به جبهه رقه به جهت مناسبات بین گروههای تندرو عربی متحد آنکارا و ریاض میتواند راه را برای حمله به مناطق کردی باز کند و بهیقین دشمنان منطقهای آنان از این فرصت بهراحتی چشمپوشی نخواهند کرد.
حمله نیروهای ارتش آزاد به شبهنظامیان کرد در محله «شیخ مقصود» و گلولهباران جبهه کردها در حومه شهر «اعزاز» توسط ارتش ترکیه، زنگ خطری است که از قبل به صدا درآمده است که باید جدی گرفته شود و یگانهای مدافع خلق در باد هدف تسخیر رقه نباید نشانههای توفان را در مناطق کردی هممرز با ترکیه نادیده بگیرند.
اردشیر زارعیقنواتی
منبع: ضفحه فیسبوک